کتاب دوزخ
معرفی کتاب دوزخ
کتاب دوزخ نوشتهٔ دن براون و ترجمهٔ حسین شهرابی است و انتشارات کتابسرای تندیس آن را منتشر کرده است. دوزخ چهارمین کتاب از مجموعه کتابهای ماجراجوییهای پروفسور رابرت لنگدان، استاد دانشگاه هاروارد است. رابرت لنگدان در این کتاب تلاش میکند با کمک دانش نشانهشناسی به رازهای کتاب «دوزخ» نوشتهٔ دانته پی ببرد.
درباره کتاب دوزخ
شخصیت محوری مجموعه کتابهای ماجراجویانهٔ دن براون، رابرت لنگدان، استاد اسطورهشناسی و نمادشناسی دانشگاه هاروارد است.
همانطور که «کد داوینچی» موضوع اصلی خود را از آثار داوینچی میگیرد یا همانطور که در «فرشتهها و شیاطین» با سردابهای واتیکان و رازی که در آنها پنهان شده مواجه میشویم، رمان «دوزخ» نیز سراغ «دوزخِ» دانته رفته است. البته در کنار دوزخ دانته، چند تابلوی نقاشی و در رأس آنها تابلوی جهنم بوتیچلی هم وجود دارد که به هم ربط پیدا میکنند. این کتاب، مانند رمانهای دیگر دن براون، پر از اطلاعات تاریخی، هنری و دینی است.
دن براون در کتاب حیرتانگیز خود، پس از خلق داستانهای تاریخیاش در واتیکان و پاریس و واشنگتن، به سراغ فلورانس آمده؛ همان شهری که دانته آلیگیری دوزخ کمدی الهی را در آن خلق کرد و از آن تبعید شد و تا آخر عمر در حسرت دیدارش از زادگاهش سوخت.
رابرت لنگدان مجروح و مبتلا به فراموشی به هوش میآید و خود را در آستانه خطر مرگ و اندکی بعد خود را در برابر خطری که نسل بشر را به مخاطره انداخته است، میبیند. این داستان پای او را به فلورانس زیبا و کهن میکشاند و از آنجا به ونیز حیرتانگیز و از آنجا هم به شهری در دل تمدن شرق با مساجد زیبایش و هنر و تاریخ و معماری غریبش.
اگر کتابهای قبلی دن براون خواننده را بهتزده میکرد دوزخ قرار است معای تازهای به بهت و حیرتزدگی بدهد. دوزخ قرار است خواننده را در میان هیجانانگیزترین ماجرای رابرت لنگدان به فکر و تصمیمگیری وادارد؛ زیرا دانته میگوید «ظلمانیترین مکانها در دوزخ از آن کسانی است که در زمانه بیاخلاقی بیطرف میمانند.» خواننده پس از این کتاب قرار نیست بیطرف بماند.
خواندن کتاب دوزخ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر داستان کد داوینچی را دوست داشتهاید این کتاب را هم حتما بخوانید.
درباره دن براون
دن براون، نویسندهی آمریکایی، متولد ۲۲ ژوئن ۱۹۶۴ در نیوهمپشایر، به خاطر رمانهای هیجانانگیز و پرفروشش شناخته میشود. او در خانوادهای متشکل از یک معلم ریاضیات و نوازنده ارگ کلیسا بزرگ شد که علاقه او به علم، دین و معما را شکل داد.
براون تحصیلات خود را در کالج آمهرست به پایان رساند و سپس به تدریس زبان انگلیسی و اسپانیایی پرداخت. او در دوران تحصیل به هنر و نویسندگی علاقهمند شد و پس از مدتی تدریس را رها کرد تا به نویسندگی بپردازد.
اولین رمان براون، دژ دیجیتالی (۱۹۹۸)، در زمینه رمزنگاری و امنیت ملی بود. پس از آن با انتشار فرشتگان و شیاطین (۲۰۰۰)، شخصیت معروف رابرت لانگدان را معرفی کرد. سومین رمان، نقطه فریب (۲۰۰۱)، به تئوریهای توطئه سیاسی پرداخت.
شهرت جهانی براون با راز داوینچی (۲۰۰۳) آغاز شد که موضوع تقابل دین و علم را مطرح کرد و فروش جهانی ۸۱ میلیون نسخه داشت. رمانهای دیگر او شامل نماد گمشده (۲۰۰۹)، دوزخ (۲۰۱۳) و منشأ (۲۰۱۷) هستند که همگی پیرامون معماهای تاریخی و دینی میچرخند. آثار او به بیش از ۵۷ زبان ترجمه و اقتباسهای سینمایی و تلویزیونی متعددی از آنها ساخته شده است.
براون به دلیل پرداختن به موضوعات مذهبی و تاریخی، نقدهای مختلفی دریافت کرده اما خود را فردی ضد دین نمیداند و در جستجوی معنویت معرفی کرده است. او در سال ۲۰۰۵ بهعنوان یکی از ۱۰۰ فرد تأثیرگذار مجله تایم معرفی شد.
برای آشنایی بیشتر با آثار و سبک نگارش این نویسنده، پیشنهاد میکنیم معرفی و بررسی کتابهای دن براون را مطالعه کنید.
بخشی از کتاب دوزخ
«سر رابرت لنگدان هنوز زقزق میکرد. حالا دیگر توی تختش صاف نشسته بود و مدام انگشتش را روی دگمهٔ فراخوان فشار میداد. علیرغم آرامبخشهایی که به بدنش تزریق کرده بودند، قلبش تندتند میتپید.
دکتر بروکس که دماسبیِ موهایش بالا و پایین میپرید، بهسرعت برگشت. «حالتون خوبه؟»
لنگدان، حیرتزده، سرش را به چپ و راست تکان داد. «من الان ایتالیام؟!»
دکتر گفت: «چه خوب. حافظهتون داره برمیگرده.»
«نه!» بعد به عمارتِ بلند و مُشرف بر نمای پنجره در دوردست اشاره کرد. «پالاتزو وِکیوُ رو شناختم.»
دکتر بروکس دوباره چراغها را روشن کرد و چشمانداز فلورانس ناپدید شد. آمد کنار او و آهسته و آرام گفت: «آقای لنگدان، لازم نیست نگران بشید. مبتلا شدید به فراموشی ملایم و موقت؛ ولی دکتر مارکونی تأکید کرد که عملکردِ مغزیتون بدون مشکله.»
دکتر ریشو هم که انگار صدای فراخوان را شنیده بود شتابزده خود را رساند. مونیتور قلب لنگدان را چک کرد و در همان حال دکتر جوان داشت با ایتالیاییِ فصیح و سریعی چیزهایی به او میگفت ـ یکچیزی در مورد اینکه لنگدان وقتی فهمیده در ایتالیاست آگیتاتوُ شده.
لنگدان با عصبانیت توی دلش گفت یعنی چی هیجانزده شدم؟ بیشتر انگار میخکوب شده بودم! آدرنالینی که بر اثر این واقعه توی بدنش دویده بود حالا با آرامبخشها کلنجار میرفت. پرسید: «چه اتفاقی برام افتاده؟ امروز چندشنبه ست؟»
دکتر گفت: «اوضاع مرتبه. الان سر صبحه؛ دوشنبه، هیجده مارس.»
دوشنبه. لنگدان ذهنِ آشفته و دردآلودش را واداشت به آخرین تصویری مراجعه کند که یادش میآمد... توی سرما و تاریکی داشت تنهایی در پردیس هاروارد قدم میزد تا به مجموعه سخنرانیهای شنبهشبهایش برسد. دو روز پیش بود؟! وقتی سعی کرد چیزی از سخنرانی یا بعدش را به یاد بیاورد، وحشتی شدیدتر به جانش چنگ انداخت. هیچ چیزی یادش نمیآمد. صدای مونیتور قلبش تندتر شد.»
حجم
۵۹۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۷۰۴ صفحه
حجم
۵۹۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۷۰۴ صفحه