کتاب هنر زن بودن

کتاب هنر زن بودن با عنوان اصلی «The Total Woman» نوشتهٔ مارابل مورگان و ترجمهٔ محسن صدوق است. انتشارات کتیبه پارسی این کتاب را منتشر کرده است. این کتاب که در حوزهٔ موفقیت، خودیاری و امور خانوادگی قرار گرفته، کمک می‌کند روابط زناشویی خود را بهبود ببخشید. این اثر از تعالیم حضرت عیسی (ع) [مسیحیت انجیلی] نشئت گرفته و چهار ایدهٔ اصلی نویسنده را ارائه کرده است. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب هنر زن بودن اثر مارابل مورگان

کتاب هنر زن بودن نخستین‌بار در سال ۱۹۷۳ میلادی در آمریکا منتشر شد. نویسندهٔ این کتاب چهار ایدهٔ اصلی خود را شرح داده است. این ایده‌ها عبارت است از نادیده‌گرفتن اشتباهات همسر و تمرکز بر فضایل او، تحسین جسمی همسر، قدردانی از همسر و انطباق با این ایده که شوهرْ پادشاه و همسرش ملکه است. مارابل مورگان کوشیده است همهٔ جنبه‌های زندگی مشترک را بررسی کند و برای مشکلاتی که بر سر راه زوج قرار می‌گیرد، راه‌حل‌هایی کاربردی و عملی ارائه دهد. این نویسنده در کتاب حاضر از تجربیات خودش در زندگی مشترک سخن گفته و شرح داده است که زنان چطور می‌توانند با بعضی از رفتارهای ساده، تبدیل به همسری کامل برای شوهر خود شوند و به خوشبختی برسند. این کتاب سه بخش دارد. نام این بخش‌ها به‌ترتیب عبارت است از «زن سازمان‌یافته»، «مرد احیاشده» و «روابط زناشویی».

چرا باید کتاب هنر زن بودن را بخوانیم؟

این کتاب کمک می‌کند ابعاد متعددی از زندگی زناشویی خود را دگرگون کنید.

کتاب هنر زن بودن را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب را به زن‌های متأهلی که می‌خواهند همسر کاملی باشند، پیشنهاد می‌کنیم.

درباره مارابل مورگان

مارابل مورگان (Marabel Morgan) در سال ۱۹۳۷ میلادی به دنیا آمده است. او یک نویسندهٔ آمریکایی است که چند کتاب خودیاری برای زنان متأهل نوشته است. کتاب «زن کامل» یا «هنر زن بودن» یکی از این آثار مکتوب است. این کتاب ده‌ها میلیون نسخه فروخت و پرفروش‌ترین کتاب غیرداستانی در سال ۱۹۷۴ شد. مارابل مورگان این اثر را بر مبنای مسیحیت انجیلی نوشت. او که پیش از نگارش این اثر یک ملکهٔ زیبایی، همسر و مادر دو دختر کوچک بود، متوجه شد ازدواجش با رؤیاهای یک ازدواج عالی تفاوت دارد؛ بنابراین شروع به مطالعه و پژوهش کرد. یافته‌های او موفقیت غیرقابل تصوری را برای ازدواجش به ارمغان آورد؛ پس تصمیم گرفت دستاوردهای جدیدش را با دیگر زنان به اشتراک بگذارد.

بخشی از کتاب هنر زن بودن

«یک روز عصر جمعه چارلی با صورت اخمو به خانه آمد. می‌توانم به شما بگویم یکی از بدترین روزها بود. ما آن شب برای شام دعوت شده بودیم. بنابراین من خوشحال و با نشاط بودم. من که نمی‌خواستم شب‌مان خراب شود به آرامی با او صحبت کردم. او با اخم به من نگاه کرد و سپس به گونه‌ای رفتار کرد که انگار من در اتاق نیستم. از آن‌جایی که هیچ بهانه‌ای برای عیب گرفتن به من نداشت. من احساس آزردگی می‌کردم. نهایتاً خوب بودن را کنار گذاشتم و هر دوساکت شدیم. در مسیرمان به مهمانی تا آن‌جا که می‌شد نزدیک درماشین نشستم و درحالی‌که به شدت از موانع سردی که بین ما بود آسیب دیده بودم با حالتی تنفر آمیز با خودم فکر می‌کردم اگر آن درس‌ها را نخوانده بودم قطعاً چیزی به او می‌گفتم. پس از آن ما به پارتی رسیدیم و در آن‌جا آن ماسک های اجتماعی را پوشیدیم که شادی عجیب و غریبی را نشان می‌داد. "سلام حال شما چطور است؟ ما خیلی خوبیم." هر زوجی به نظر می رسید فوق العاده خوب باشند و من به این فکر کردم که آیا همه آن‌ها دیوانه یکدیگرند؟

در مهمانی ما دو کلمه هم با هم صحبت نکردیم. اما در مسیر رفتن به خانه با خودم فکر کردم: "یک دقیقه صبرکن چه اتفاقی این‌جا افتاده است؟ ما آمریکایی‌های متمدنی هستیم و هر دو بیش از ۲۱ سال سن داریم و نباید مثل بچه‌ها رفتار کنیم. چارلی روز بدی را در اداره سپری کرده و اکنون بیش از هرزمان نیاز به عشق و محبت من دارد. من به آرامی به او گفتم امروز روز پرمشغله‌ای داشته ای و کلاً این فصل برای تو فصل پرکاری است."

همین اشاره کوچک فشار را آزاد کرد و چارلی شروع به حرف زدن کرد. و همه افکاری که او را از درون آزار می‌داد برای من بیان کرد. من مشتاق بودم که مجدداً کشف کنم. یک جواب نرم و آرام خشم را از بین می برد. به علاوه همان جواب آرام فردای ما را هم رقم می زند. چارلی سرصبحانه گفت امروز صبح احساس عشق زیادی دارم. او با صحبت کردن در مورد نا امیدی‌هایش در شب قبل احساس می‌کرد که من او را درک می‌کنم و او سرشار از عشق بود و مشتاق درد و دل کردن با من.»