کتاب آن روزها
معرفی کتاب آن روزها
کتاب آن روزها نوشتهٔ طه حسین و ترجمهٔ حسین خدیوجم است. انتشارات علمی و فرهنگی این ناداستان را منتشر کرده است. در این اثر زندگینامهٔ نویسنده را خواهید خواند.
درباره کتاب آن روزها
کتاب آن روزها یک ناداستان و زندگینامهای از طه حسین است که زندگی او را میان سالهای ۱۹۲۶ تا ۱۹۶۷ شرح داده است. این کتاب به دوران کودکی او در یک روستای کوچک، سپس تحصیلات او در مصر و فرانسه می پردازد. این کتاب یکی از محبوبترین آثار ادبیات مدرن عرب است. این کتاب دوران کودکی نویسنده را با موضوعات جهل رایج در روستاهای مصر و آداب و رسوم رایج در آن زمان پوشش توضیح و شرح مفصلی از آموزش سنتی اسلامی ارائه داده است. اراوی این اثر ترکیبی از اولشخص و سومشخص است. طه حسین در سال ۱۸۸۹ میلادی در روستای عزبه نزدیک شهرستان مغاغه از توابع استان مینا در جنوب قاهره چشم به جهان گشود. او در سال ۱۸۹۵ یعنی در ششسالگی، به چشمدرد مبتلا شده و بر اثر معالجهٔ غلط، در روزگار کودکی، چشمان خود را از دست داده است. او به زندگی خوشبین بوده؛ زیرا با آنکه بارها در دام حوادث گرفتار شده و با مشکلات فراوان روبهرو گشته است، هرگز به شکست و ناکامی نیندیشیده، بلکه با گامهایی استوار و ارادهای آهنین، به پیش رفته تا سرانجام هر مانعی را از سر راه خویش برداشته است. طه حسین پساز تحصیل نحو و صرف و منطق و ادبیات و حفظ قرآن و آموختن فقه و اصول و تکمیل برنامه الازهر به دانشگاه نوبنیاد مصر رفته است. او از محضر استادانی چون گوئیدی و انو لیتمان و نلینو و سانتیانا، استفاده کرده و در دروس تمدن اسلامی، تمدن مصر قدیم، تاریخ و جغرافیا، زبان سریانی و عبری و حبشی، تاریخ فلسفه اسلامی و تاریخ بابل و آشور و سومر شرکت جسته و از محضر ماسینیون نیز استفاده برده است.
در یک تقسیمبندی میتوان ادبیات را به دو گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشتههایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرد، اطلاق میشود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر، برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص یا ارائهٔ اطلاعات و بهدلایلی دیگر شروع به نوشتن میکند. در مقابل، در نوشتههای غیرواقعیتمحور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز میزند و این گونه بهعنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیتمحور) طبقهبندی میشود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم همنوعان است (البته نه بهمعنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ مبتنی بر واقعیت، از هدفهای دیگر ناداستاننویسی است. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمونهای بیشماری میپردازد و فرمهای گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی میتواند شامل اینها باشند: جستارها، زندگینامهها، کتابهای تاریخی، کتابهای علمی - آموزشی، گزارشهای ویژه، یادداشتها، گفتوگوها، یادداشتهای روزانه، سفرنامهها، نامهها، سندها، خاطرهها و نقدهای ادبی.
خواندن کتاب آن روزها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ناداستان و علاقهمندان به زندگینامهها پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آن روزها
«کودک خواهری داشت که کوچکترین فرزند آن خاندان محسوب میشد و چهارساله بود. کودکی با نشاط و زیبا و شیرینزبان و خوشسخن و پراحساس بود. تمام افراد خانواده را به خویشتن مشغول میداشت. ساعتهای طولانی تنها به بازی و سرگرمی مشغول میشد؛ در کنار دیوار مینشست و به شیوهای که مادرش با زنانی که به دیدنش میآمدند گفتوگو میکرد. با دیوار سخن میگفت و به عروسکهایی که داشت جان تازهای میبخشید و شخصیت زندهای به آنها میداد.
یکی از آنها را زن فرض میکرد و دیگری را مرد میپنداشت و آن یکی را جوان و دیگری را دوشیزه. خود او در میان تمام این اشخاص به رفتوآمد میپرداخت. یک بار با شوخی و مزاح با آنها سخن میگفت، زمانی دیگر با خشم و غضب بر سرشان داد میزد و در مرتبهٔ سوم با نرمی و مهربانی به آنها اندرز میداد. تمام افراد خانواده از شنیدن طرز گفتار و دیدن شیوهٔ رفتارش بسیار لذت میبردند. خود او متوجه نبود که کسی سخنش را میشنود یا رفتارش را با عروسکها زیر نظر دارد.
در یکی از سالها، چند روزی به عید قربان باقی بود که مادر کودک به تهیهٔ مقدمات این عید پرداخته بود، خانه را برای برگزاری این جشن آماده ساخت و برای عید انواع نان و کلوچه پخت. برادران کودک خود را برای این عید آماده میکردند. بزرگها گاهی پیش خیاط میرفتند و زمانی دیگر نزد کفاش. کوچکها بر اثر این رفتوآمد و جنب و جوش، احساس شادی و سرور میکردند. کودک ما با چشم دل - همان شیوهٔ فلسفی که به آن عادت کرده بود - به این دو گروه مینگریست، ولی نیازی نداشت که مانند بزرگها به نزد خیاط و کفاش رفتوآمد کند و مایل نبود مانند کوچکها در صحن خانه با این نوع بازیها و حرکات کودکانه جستوخیز نماید. او تنها با خویشتن خلوت میکرد و در دنیای خیال میزیست و از افسانهها و کتابهای مختلفی، که برایش نقل میکردند و میخواندند، مدد میگرفت و آنها را بسیار تکرار میکرد.
در یکی از روزهای پیش از عید، دخترک شیرینزبان کسل و افسرده شد. هیچکس متوجه کسالت او نشد. کودکان دهات و شهرهای کوچک پیوسته فدای این نوع اهمال و سهلانگاری میشوند، مخصوصاً اگر خانوادهٔ آنان پرجمعیت باشد و کدبانوی خانه گرفتار کار زیاد باشد. زنان دهات و شهرهای کوچک در مورد پرورش کودکان با شیوهای نادرست و با علم و تجربهای بیاساس اقدام میکنند. در موارد بسیار، کودک از درد و رنج شکوه میکند و مادر کمتر به شکوهٔ او توجه میکند. کدام کودک است که از ناراحتی شکوه نکند؟ اینگونه مادران عقیده دارند که کودک پس از یک روز و یک شب کسالت، دوباره نشاط و سلامت خود را باز مییابد. تازه، اگر مادری به کودکش توجه مخصوص داشته باشد، در درجهٔ اول طبیبان را حقیر و نادان میشمارد و به علم نادرست خود اعتماد میکند، یعنی علم زنانه و شیوهٔ عامیانه. بر اثر همین نوع از درمان بود که کودک ما نیز چشمان خود را از دست داد. او به درد چشم مبتلا شد؛ چند روزی به او اعتنا نکردند، آنگاه دلاک یا سلمانی محل را طلبیدند و به معالجهٔ او پرداختند، معالجهای که هر دو چشم او را نابینا کرد. این دخترک به همین شیوه زندگی خود را از دست داد. با حالت کسالت و پژمردگی تبهای یکروزه و دو روزه و سه روزه را پشت سرگذاشت.»
حجم
۲۵۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۱۱ صفحه
حجم
۲۵۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۱۱ صفحه