
کتاب عاشق مدرن
معرفی کتاب عاشق مدرن
کتاب الکترونیکی «عاشق مدرن و بلیط لطفا» نوشتهٔ «دی. اچ. لارنس» و با ترجمهٔ «فرید قدمی» توسط نشر هیرمند منتشر شده است. این اثر شامل دو داستان کوتاه از نویسندهٔ نامآشنای انگلیسی است که هر دو به موضوعات عشق، میل، خیانت و کشمکشهای درونی انسان میپردازند. فضای داستانها در بستر روستاها و شهرهای انگلستان شکل میگیرد و شخصیتها در مواجهه با طبیعت، جامعه و احساسات خود قرار میگیرند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب عاشق مدرن
«عاشق مدرن و بلیط لطفا» مجموعهای از دو داستان کوتاه است که توسط «دی. اچ. لارنس» نوشته شده و «فرید قدمی» آن را به فارسی برگردانده است. این کتاب در قالب داستان کوتاه، به بررسی روابط انسانی، عشق، میل و تضادهای درونی شخصیتها میپردازد. داستان «عاشق مدرن» نخستینبار پس از مرگ لارنس منتشر شد و روایتگر بازگشت مردی به زادگاهش و مواجهه با گذشته و عشق قدیمیاش است. داستان دوم، «بلیط لطفا»، با نگاهی طنزآمیز، کشمکشهای زنانه و مردانه را در بستر جامعهای درگیر جنگ جهانی اول به تصویر میکشد. ساختار کتاب بر پایهٔ روایتهای روانشناسانه و توصیفهای دقیق از طبیعت و زندگی روستایی استوار است. لارنس در این داستانها، همانند دیگر آثارش، به پیوند میان انسان و طبیعت، و همچنین به چالشهای عشق و میل در دنیای مدرن میپردازد. این مجموعه، نمونهای از ناداستانهای ادبی است که با تمرکز بر جزئیات زندگی روزمره و احساسات پیچیدهٔ شخصیتها، تصویری چندلایه از روابط انسانی ارائه میدهد.
خلاصه داستان عاشق مدرن
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! در داستان «عاشق مدرن»، سیرل مرشام پس از سالها زندگی در شهر، به روستای زادگاهش بازمیگردد. او در جستوجوی دختری است که سالهای نوجوانیاش را با او گذرانده و پیوندی عمیق میانشان شکل گرفته بود. بازگشت به خانه، مرشام را با خانواده و محیطی روبهرو میکند که دیگر همان گرما و صمیمیت گذشته را ندارد. او درمییابد که روابط انسانی، حتی در نزدیکترین حلقهها، دستخوش تغییر و فاصله شدهاند. در این میان، حضور مردی دیگر در زندگی دختر، کشمکشهای عاطفی مرشام را تشدید میکند و او را وادار به بازنگری در احساسات و هویت خود میسازد. داستان با توصیفهای دقیق از طبیعت و فضای روستا، تضاد میان زندگی شهری و روستایی و همچنین کشمکش میان میل، عقل و خاطرات گذشته را برجسته میکند. در داستان «بلیط لطفا»، روایت حول محور زنی شکل میگیرد که در روزهای جنگ جهانی اول، میان عشق، میل و خیانت دستوپنجه نرم میکند. فضای داستان، با طنزی تلخ، جدال میان عشق و کینه را به تصویر میکشد و نشان میدهد که حتی در روزهای بحران، کشمکشهای درونی انسانها از میان نمیرود. هر دو داستان، با تمرکز بر تجربههای عاطفی و روانی شخصیتها، به بررسی مرزهای عشق، وفاداری و میل در دنیای مدرن میپردازند.
چرا باید کتاب عاشق مدرن را بخوانیم؟
این کتاب با پرداختن به موضوعاتی چون عشق، میل، خیانت و پیوند انسان با طبیعت، فرصتی برای تأمل در روابط انسانی و کشف لایههای پنهان احساسات فراهم میکند. روایتهای «دی. اچ. لارنس» در این مجموعه، با توصیفهای دقیق و نگاه روانشناسانه، خواننده را به دل تجربههای عاطفی و تضادهای درونی شخصیتها میبرد. مواجهه با دنیای روستایی و شهری، و همچنین کشمکش میان سنت و مدرنیته، از جمله ویژگیهایی است که این اثر را برای علاقهمندان به ادبیات داستانی و تحلیل روابط انسانی جذاب میسازد. مطالعهٔ این کتاب، امکان درک عمیقتری از دغدغههای انسان مدرن و چالشهای عشق و هویت را فراهم میآورد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ «عاشق مدرن و بلیط لطفا» برای علاقهمندان به داستان کوتاه، دوستداران ادبیات کلاسیک انگلیسی و کسانی که به تحلیل روابط انسانی، عشق و کشمکشهای روانی علاقه دارند، مناسب است. این کتاب بهویژه برای کسانی که دغدغهٔ هویت، بازگشت به ریشهها و تضاد میان سنت و مدرنیته را دارند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب عاشق مدرن
«جاده همهاش گلولای بود و راهرفتن درش دشوار. بهزحمت میشد در امتدادش گام برداری، راهی قدیمی و پهن، رهاگشته و علفپوش، که قبلترها اینقدرها هم بد نبود. حتماً رفتوآمدهای زراعی از کونیگری این بلا را سر جاده آورده است. مرد جوان دوباره بهدقت تا باریکهٔ علفی در آنطرف دیگر جاده رفت. مسیری بود بیحصار و دلگیر، که پناهی جز تکهپارههای محقر پرچینها و گاهبهگاه بوتههایی از ویرانهٔ زمینهای زراعی بزرگ و مراتعی در هردو طرفاش نداشت. آنجا که جز بادهای تسلیمناپذیر و تودهابرهای بزرگ در کار نبود. آنجا که حتا علفهای کوچک خم میشدند بهروی یکدیگر بیاعتنا به رهگذران. جادهٔ رهاگشته قدیمترها پاک و پابرجا بود. سیرل مرشام ایستاد که نگاهی به اطراف بیندازد و زمستانهای قدیم را بهخاطر بیاورد بر روی آن زمین قرمز شیارخورده و بیشهزار ارغوانی. سطح مزرعه گویی ناگهان برخاست و شکست. چیزی انگار حروسکولیها را بهوحشت انداخته بود. و زمین آیششده در پرتو صورتی پرندگانی که سفیدیشان سینهبهسینهٔ غروب میسایید سوسو زد. آنگاه آبچیلگضا چرخی خوردند و ورای غروب گم گشتند. تاریکی از دل زمین میتراوید و به تنهٔ نارونهایی میچسبید که همچون مجسمههایی غریب برافراشته بودند و از حاشیهٔ جاده میکاستند. مرشام به سختی گام برمیداشت و پیش میرفت. زمین زیر پایش ملچملوچکنان میمکید پاهاش را.»
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۸۴ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۸۴ صفحه