کتاب ملکه سرخ (کتاب سوم؛ قفس پادشاه)
معرفی کتاب ملکه سرخ (کتاب سوم؛ قفس پادشاه)
کتاب ملکه سرخ (کتاب سوم؛ قفس پادشاه) نوشتهٔ ویکتوریا اویارد و ترجمهٔ محمدصالح نورانی زاده است. انتشارات کتابسرای تندیس این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان فانتزی آمریکایی برای نوجوانان نوشته شده است.
درباره کتاب ملکه سرخ (کتاب سوم؛ قفس پادشاه)
«ملکهٔ سرخ» (Red Queen) عنوان یک مجموعه و کتاب ملکه سرخ (کتاب سوم؛ قفس پادشاه) نخستین جلد از این مجموعهٔ چهارجلدی است که برندهٔ جایزهٔ بهترین کتاب اول گودریدز در سال ۲۰۱۵ میلادی بوده است. این رمان که برای نوجوانان نوشته شده، ۲۹ فصل دارد. جلد دوم این مجموعه به نام «شمشیر شیشهای» (Glass Sword) در فوریهٔ ۲۰۱۶ چاپ شده و جلد سوم و چهارم بهترتیب در ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ چاپ شده است؛ همچنین دو نیمجلد (الکترونیکی) درمورد شخصیتهای مهم این مجموعه در نظر گرفته شده است که اولین آن به نام «آواز ملکه» (Queen Song) در سپتامبر ۲۰۱۵ و نیمجلد دوم به نام «زخمهای پولادین» (Steel Scars) در ژانویهٔ ۲۰۱۶ چاپ شد. این مجموعه به قلم ویکتوریا اویارد است که اولین تجربهٔ او در هنر نویسندگی رمان محسوب میشود. اویارد خاطرنشان کرده است که ایدهٔ اولیهٔ این داستان را از مجموعههای مسابقات عطش (The Hunger Games)، مردان ایکس (X Men)، بازی تاجوتخت (Game of Thrones) و سیندرلا گرفته است. داستان از این قرار است که مردم بهوسیلهٔ رنگ خونشان جداسازی شدهاند. افرادی که خون سرخ دارند و افرادی که خون نقرهایرنگ دارند، دو دسته را تشکیل دادهاند. یکی از این دو دسته دارای ویژگیهای ابرانسانی هستند؛ مثلاً بسیار قهرمان و سعادتمندند. دستهٔ دیگر بهعنوان خدمتکار فعالیت میکنند. پیرامون این وضعیت، یک جنگ وجود دارد. این جهان غریب را همراهی کنید.
خواندن کتاب ملکه سرخ (کتاب سوم؛ قفس پادشاه) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ نوجوانان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ملکه سرخ (کتاب سوم؛ قفس پادشاه)
«باد زوزه میکشد و با کوبیدن خود به دیوار و برجها، چند نفر را که خیلی محکم خود را نگرفتهاند، عقب میزند، باران روی سنگها یخ میزند و زمین زیر پایمان را لیز و لغزنده میکند. اولین تلفات از یک سقوط است. سربازی سرخ از نیروهای تاونسند. باد به یونیفرم او چنگ میاندازد و روی راهروی لیز به عقب هل میدهد. مرد در حالیکه فریاد میزند، سقوط میکند و سی فوت پایین میافتد تا وقتی که دوباره تحتتأثیر تمرکز یک گراویترون بالا میآید، اما به دیوار کوبیده میشود و صدای شکستن تهوعآوری به گوش میرسد. گراویترون به اندازهٔ کافی تمرکز و کنترل نداشت، اما سرباز زنده است. مجروح، ولی زنده.
فریاد «سفت بچسبین!» در کل مسیر میان سربازان سرخپوش و سبزپوش بالا میرود. وقتی باد دوباره شروع به زوزه کشیدن میکند، پناه میگیریم. من در پناه یک برآمدگی فلزی و سرد دیوار نشستهام و تقریباً ایمن هستم. حملهٔ بادبافها غیرقابل پیشبینیست و هیچ شباهتی به بادوبوران معمولی ندارد. از هم جدا میشود، قوس برمیدارد و چنگ میاندازد و در همین حین توفان هم قویتر میشود.
کمرون خود را به کنارم میرساند و نگاهی شگفتزده به او میاندازم. قرار بود پیش شفابخشها بماند که آخرین خط دفاع ما محسوب میشود. اگر فقط یک نفر وجود داشته باشد که بتواند از شفابخشها در برابر نقرهایها دفاع کند و بگذارد در آرامش مجروحان را درمان کنند، آن شخص کمرون است. باران او را به لرزه انداخته است و دندانهایش را روی همدیگر میکوبد. در این سرما و تاریکی کوچکتر از همیشه به نظر میرسد. مطمئن نیستم حتی شانزده سالش شده باشد.»
حجم
۵۱۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۲۸ صفحه
حجم
۵۱۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۲۸ صفحه