کتاب ۴۴ قصه از هانس کریستین آندرسن
معرفی کتاب ۴۴ قصه از هانس کریستین آندرسن
کتاب الکترونیکی «۴۴ قصه از هانس کریستین آندرسن» مجموعهای است از چند داستان از هانس کریستین اندرسن، نویسندهٔ دانمارکی است که با ترجمهٔ محمدرضا شمس در انتشارات قدیانی چاپ شده است. این نویسندهٔ مشهور ۱۵۶ داستان در ۹ جلد دارد و آثارش به بیش از ۱۲۵ زبان ترجمه شده است.
درباره کتاب ۴۴ قصه از هانس کریستین آندرسن
هرچند هانس کریستین آندرسن نویسندهای پرکار در نمایشنامهها، سفرنامهها، رمانها و شعرهاست، اما شهرت او بیشتر بهخاطر افسانههای ادبیاش است. افسانههای اندرسن گرچه درسهایی از فضیلت و انعطافپذیری در خود دارد اما بهآسانی برای کودکان قابل فهم است. کتاب ۴۴ قصه از هانس کریستین آندرسن نیز حاوی داستانهایی با مضامین مشابه است. از معروفترین افسانههای او که در این کتاب نیز به چشم میخورند میتوان به «لباس جدید امپراطور»، «پری دریایی کوچولو»، «بلبل»، «سرباز حلبی استوار»، «کفش قرمز»، «شاهزاده خانم و نخود» و «ملکهٔ برفی» اشاره کرد.
کتاب ۴۴ قصه از هانس کریستین آندرسن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب مناسب گروه سنی کودک و نوجوان است.
درباره هانس کریستین اندرسن
هانس کریستین اندرسن (Hans Christian Andersen) ۲ آوریل ۱۸۰۵ در شهر ادنسه در دانمارک به دنیا آمد. اوضاع مالی خانواده چندان خوب نبود، اما پدر به ادبیات علاقه و کتابهایی داشت و برای کودکش هم داستانهایی از هزارویکشب و نمایشنامههای شکسپیر را میخواند؛ پدر همچنین معتقد بود که خانوادهٔ آنها به خانوادهای اشرافی و سطحبالا تعلق دارد. هرچند این موضوع در تحقیقات مختلف اثبات نشد. شایعهٔ دیگری نیز میان مردم دانمارک بر سر زبانها است. اینکه هانس، پسر نامشروع پادشاه دانمارک است. این شایعه از اینجا آب میخورد که او هزینهٔ تحصیلات هانس را بر عهده گرفته بود.
هانس از کودکی به تئاتر علاقه داشت. او در تئاتر رویال کپنهاگ پذیرفته شد، اما پس از گذشت مدتی به بلوغ رسید و صدایش تغییر کرد. بههمیندلیل هم از تئاتر خارج شد. پس از اینکه از تئاتر بیرون آمد، شروع به نوشتن کرد. گاهی داستان مینوشت و گاهی شعر میسرود. در همان دوران فردی پیدا شد که هزینههای تحصیلات او را تقبل کرد. بهاینترتیب اندرسن توانست تحصیلاتش را کامل کند. دربار پادشاه نیز که از خواندن داستانهای او لذت برده بود، هزینهای برای او فراهم کرد تا به تحصیلات و سفر بپردازد. به لطف این کمکهزینهها او توانست به کشورهای مختلفی سفر کند و با نویسندگان مشهوری مانند چارلز دیکنز، ویکتور هوگو، برادران گریم، والتر اسکات، بالزاک و الکساندر دوما آشنا شود.
آندرسن اولین اثرش برای کودکان را در سال ۱۸۵۳ منتشر کرد. این اثر نهتنها با استقبال روبهرو نشد، بلکه بسیاری از منتقدان نیز از او خواستند تا از این شیوهٔ نوشتن دست بردارد. در سال ۱۸۳۹ بود که اولین مجموعهٔ قصههای پریان را منتشر کرد. اینبار هم منتقدان روی خوشی به کتابش نشان ندادند؛ چراکه به عقیدهٔ آنها قصههایی با ادبیات تعلیمی و پند و اندرزهای اخلاقی بهتر از قصههای پریان بود، اما مخاطبان داستانهایش که بچهها بودند، این داستانها را خیلی بیشتر از ادبیات تعلیمی دوست داشتند. اندرسن قصههای بسیاری دارد که به بیش از ۱۵۰ زبان ترجمه شدهاند.
از میان کتابهای هانس کریستین اندرسن تعدادی از آنها مشهورتر و محبوبتر از بقیه آثارش هستند: پری دریایی، بندانگشتی، جوجهاردک زشت، ملکهٔ برفی، دختر کبریتفروش و لباس جدید امپراطور.
یکی از مهمترین و معتبرترین جوایز ادبیات کودکان و نوجوانان، جایزهٔ هانس کریستین اندرسن است. نام دیگر این جایزه «نوبل کوچک» است. این جایزه یک مدال طلا و یک دیپلم افتخار دارد. دفتر بینالمللی کتاب برای نسل جوان (IBBY) این جایزه را در سال ۱۹۵۶ بنیان نهاده و هر ۲سال یکبار آن را به آفرینندگان کتابهای برجستهٔ کودکان و نوجوانان، نویسنده و تصویرگر، اهدا میکند. فرشید مثقالی، تصویرگر ایرانی، در سال ۱۹۷۴ موفق به دریافت این جایزه شد. از میان نویسندگان ایرانی، هوشنگ مرادیکرمانی، فرهاد حسنزاده، احمدرضا احمدی و محمدرضا یوسفی جزو نامزدهای این جایزه بودهاند.
در یک مصاحبه از اندرسن پرسیدند که چرا داستان زندگی خود را نمینویسی؟ و او در پاسخ گفته بود که من داستان زندگی خودم را نوشتهام. این داستان جوجه اردک زشت نام دارد! هانس کریستین اندرسن در ۴ آگوست ۱۸۷۵ در دانمارک از دنیا رفت. آرامگاه او در گورستانی در کپنهاگ قرار دارد.
بخشی از کتاب ۴۴ قصه از هانس کریستین آندرسن
«او دختر عجیبی بود که همواره حالتی آرام و متفکر داشت. خواهران او باغچههای خود را با اشیایی که از کشتیهای غرقشده به دست میآوردند، تزیین میکردند. درحالیکه او در کنار گلهای ارغوانی خود فقط مجسمهای قرار داده بود. مجسمهٔ جوان زیبایی که آن را از سنگ مرمر سفید تراشیده بودند. پری کوچک این مجسمه را از یک کشتی غرقشده پیدا کرده بود.
تنها دلخوشی پری کوچک این بود که قصههایی از مردم که روی خشکی زندگی میکردند بشنود و به همین دلیل بیشتروقتها از مادربزرگ پیر خود میخواست تا آنچه از کشتیها و شهرها و آدمیان و حیوانات زمینی میدانست برای او نقل کند. یکی از چیزهایی که موجب شگفتی دخترک بود، گلهای زمینی بودند که برخلاف گلهای دریایی که عطر و بویی نداشتند، خیلی خوشبو بودند. دیگر اینکه در آنجا ماهیها بر شاخههای درختان مینشستند و آوازهای دلنشین میخواندند. درحقیقت چیزی که مادربزرگ به آنها ماهی میگفت، پرندگان نغمهخوان بودند، اما او نمیتوانست به نوهٔ خود که هرگز پرنده ندیده بود، این را بگوید.
مادربزرگ همیشه به دختران خود میگفت: «فرزندان عزیزم، وقتی شما پانزدهساله بشوید، میتوانید به سطح دریا بروید و بر فراز صخرهها بنشینید و در زیر پرتوی ماه کشتیها و جنگلها و شهرها را تماشا کنید.»
بعد از مدتی بزرگترین شاهزادهخانم به سن پانزدهسالگی رسید، او تا سطح آب بالا رفت و در بازگشت حرفهای زیادی برای گفتن داشت؛ ولی از همه شیرینتر این بود که در پرتوی ماه بر روی تختهسنگی بنشینی و از دور به شهر ساحلی که چراغهای آن چون صدها ستارهٔ فروزان به چشم میخورد، خیره بشوی و به نوای موسیقی و همهمهٔ آدمیان و سروصدای ارابهها و آهنگ ناقوس کلیساها گوش بسپاری.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه