کتاب هوش جنسی
معرفی کتاب هوش جنسی
کتاب هوش جنسی؛ راهنمای علمی و کاربردی نوشتهٔ مارتی کلین و ترجمهٔ محمدرضا فیاضی بردبار و محبوبه میرزاده است و نشر قطره آن را منتشر کرده است. کلین نوشدارویی خوشایند و مطبوع برای مشکلات جنسی اجتنابناپذیری که همهٔ ما با آنها مواجه میشویم، ارائه میدهد.
درباره کتاب هوش جنسی
مارتین کلین، استیو جابز در مشاورهٔ جنسی است. او موضوعات پیچیده را انتخاب و آنها را ریشهیابی میکند. هوش جنسی، کاری است که حاصل یک خرد و معرفت خارقالعاده است و باعث میشود که خوانندگان به توان جنسی بالقوهیشان پی ببرند.
اگر بخواهید در کل زندگی خود کتابی راجع به سکس و روابط بین زوجها بخوانید، بهتر است آن کتاب همین هوش جنسی نوشتهٔ کلین باشد. دکتر کلین با مشکلات و مسائلی مواجه میشود که از شروع زندگی زوجها را به دردسر میاندازد، اما دکتر کلین با چشماندازی ساده و زیرکانه سعی در برطرف کردن آنها دارد.
بهجای یک دفترچهٔ راهنما در مورد ترفندهای بهتر، این کتاب برنامهٔ عملی است برای بهبود رابطهٔ شما با تمایلات جنسیتان. کلین شما را رها میکند، شما را برمیانگیزاند و روش تغییر تجربهٔ جنسیتان را برای همیشه تبیین میکند
کلین به موضوعات اساسیای میپردازد که در حوزهٔ عقل، شوخطبعی و تجربهٔ یک درمانگر خبره چندان هم اساسی و مهم نیست. هوش جنسی کتابی آسان و هوشمندانه، سرشار از اطلاعات و توصیههای فراوان است که نقش مهمی در این زمینه و در کمک به خواننده ایفا میکند.
خواندن کتاب هوش جنسی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به همهٔ جوانان پیشنهاد میکنیم.
درباره مارتی کلین
دکتر مارتین (مارتی) کلین بیش از سی سال است که در زمینهٔ مشاورهٔ ازدواج و خانواده، زوج درمانگری و سکسدرمانگری فعالیت میکند. کمک ویراستار پیشین مجلات پزشکی نوین، کودک آمریکایی و عروسی مدرن است و همینطور برای مجلات مادمازل، مجلهٔ مردان، والدین و پلی بوی و همچنین در سایتهای PsychologyToday.com و AlterNet.org مطلب نوشته است. کلین مدرسی محبوب و پرطرفدار و کارشناس امور خانواده و دادگاه است. روزنامههای نیوزویک، نیویورکر، نیویورکتایمز به نقل از او مطالبی را منتشر کردهاند. همچنین در برنامههای تلویزیونی از قبیل ۲۰/۲۰، خط شب و پن و تلر به اجرای برنامه پرداخته است. کلین در پالو آلتوی کالیفرنیا زندگی میکند.
بخشی از کتاب هوش جنسی
«مارگوت و دووان یک سال بعد از تولد اولین فرزندشان پیش من آمدند. آنها از اینکه دیگر مانند گذشته رابطهٔ جنسی ندارند، خیلی ناراحت بودند. نمیتوانستند بفهمند که چرا همیشه هر دو یا یکی از آنها بهانهای برای فرار از آن میآورند.
آنها در سن سی و دو سالگی تقریباً بیش از آنچه داشتند که از دید مردم برای داشتن رابطهٔ جنسی فوقالعاده مورد نیاز بود: هر دو خیلی جذاب بودند. دووان درآمد بالایی داشت. هزینهٔ زیادی را صرف نگهداری و مراقبت از فرزندشان میکردند. آنها نه تنها قلباً عاشق یکدیگر بودند، بلکه عشقشان به یکدیگر را ابراز هم میکردند. پس چرا نباید رابطهٔ جنسی داشته باشند؟ یا همانطور که مارگوت میگوید: «چرا کاری کردهایم که این علاقه و اشتیاق خراب شود؟»
طی چند جلسه، با سؤالاتی که پرسیدم، خیلی خوب آنها را شناختم. در این مورد هم از همان شیوهای استفاده کردم که در مورد دیگر بیمارانم انجام میدهم و به دلایل بسیار قوی در خصوص چنین رفتارهایی، پی بردم که تقصیر هیچکدامشان نیست، چرا که هر دوی آنها سعی میکردند این وضعیت را تغییر دهند.
در واقع، مارگوت عاشق سکس بود و آن را با دووان دوست داشت. برخلاف برخی از خانمها که بعد از گذراندن یک روز کامل با کودکی شلوغ و پرانرژی، دوست دارند سکس داشته باشند، مارگوت دوست داشت شوهرش از او تقاضا کند. او میگفت برای اینکه احساس کند کامل و جذاب است و برای او ارزش قایل میشود به آن نیاز دارد، هر چند که بعد از یک روز تمام که برای بچه نقاشی میکشید، حس خاصی در او به وجود نمیآمد. او آمادگی کامل داشت تا عملاً به هر درخواستی برای رابطه پاسخ دهد چیزی که برخلاف انتظارش پیش نمیآمد.
دووان هم عاشق رابطه بود، آن هم با مارگوت. اما بعد از دوازده ساعت کار و خواباندن دخترش بعد از بازگشت به خانه، به سختی میتوانست چشمهایش را باز نگه دارد. آرزویش بود که با همسر زیبا و جذابش در رختخواب عشقبازی کند و کاری کند که با او یک زندگی عاشقانه و سکسی پر انرژی و فوقالعاده داشته باشد. اما مهم نبود که مارگوت چه قدر در مورد سکس حرف میزد، یا چهقدر نسبت به زوجهای دیگر که به نظر میرسید رابطهٔ جنسی رضایتبخشی دارند حسادت میکرد، مسئله این بود که خودش هیچگاه در این کار پیشقدم نمیشد.
البته، آنها در گذشته چنین مشکلی نداشتند. بلافاصله بعد از دانشگاه که رابطهٔ عاشقانهشان را شروع کرده بودند، آنها هر صبح و هر شب سکس داشتند. هر دو خوب به یاد میآورند که از آن به بعد هیچکدام پیشقدم نمیشدند، بلکه رابطهٔ بین آنها خودبهخود اتفاق میافتاد و هر دو منتظر بودند که دوباره در لحظه اتفاق بیفتد. این اختلال نیست بلکه فقط عقیدهای نسنجیده و ناگوارست.»
حجم
۲۶۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه
حجم
۲۶۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه
نظرات کاربران
ترجمه نامفهوم داشت نتونستم کتاب رو ادامه بدم. هر چقدر بیشتر میخوندم بیشتر درکش نمیکردم!!!
تکرار مکررات ترجمه روان نیست بیش از 1/3 کتاب مطالب تکراری است