دانلود و خرید کتاب بچه معمولی گرگ جیمز ترجمه نسترن فتحی
تصویر جلد کتاب بچه معمولی

کتاب بچه معمولی

معرفی کتاب بچه معمولی

کتاب بچه معمولی نوشتهٔ گرگ جیمز و کریس اسمیت و ترجمهٔ نسترن فتحی است. انتشارات علمی و فرهنگی این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان برای کودکان نوشته شده است.

درباره کتاب بچه معمولی

کتاب بچه معمولی یک رمان برای کودکان را در بر گرفته است که در آن مدرسهٔ جدید شخصیت اصلی، فوق‌العاده محرمانه و ابرعجیب‌غریب توصیف شده است. هم‌کلاسی‌های این شخصیت می‌توانند پرواز کنند، آب‌وهوا را عوض کنند یا در هوا اسب بسازند. حالا قدرت خارق‌العادهٔ «مورف» چیست؟ پاسخ این است که او هیچ قدرتی ندارد؛ پس حالا وقتش است که بچهٔ معمولی، قهرمان شود. برای ابرقهرمان‌شدن لازم نیست نیروی خارق‌العاده داشته باشید. این رمان ۲۶فصلی را بخوانید تا نکته‌اش را بدانید.

خواندن کتاب بچه معمولی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به همهٔ کودکان دوستدار رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب بچه معمولی

«نلی با منگی چشم‌هایش را باز کرد و دور و برش را دید. همچنان از جعبهٔ فلزی گوشهٔ پشت‌بام دود بلند می‌شد.

آرام از مری پرسید: «تونستیم؟»

مری با لبخند سر تکان داد: «ولی یه مشکل کوچیک برای چترم پیش اومد.» به آن میلهٔ کج‌وکوله اشاره کرد که همچنان جرقه می‌زد و دود می‌کرد: «ولی مهم نیست. بیا بریم ببینیم بقیه رو می‌تونیم پیدا کنیم.»

نلی خیلی جدی شده بود: «شاید دیگه فرصتی نباشه که این رو بگم. الان می‌خوام بگم.» به مری گفت: «هر اتفاقی بیفته می‌خوام بدونی که من عاشق این کارم. ممنون که من رو هم با خودتون آوردین.»

مری گفت: «با خودمون آوردیم؟ شوخی می‌کنی؟ ابر و صاعقه... تو تا الان مهم‌ترین آدم توی این عملیات نجات بودی.»

مری جیرجیر کوتاهی کرد. توانایی‌اش حرف‌زدن به‌کمک بازی با کلمه‌ها نبود. دستش را دراز کرد تا پای مری را با محبت بغل کند، اما تا دستش به او خورد یک جرقهٔ تیز الکتریسیتهٔ ساکن شکل گرفت.

«اوی!» مری پایش را عقب کشید: «برقت من رو گرفت.»

نلی گیج و گنگ داشت به دستش نگاه می‌کرد؛ همان دستی که با آن صاعقه می‌زد. دور پوستش خطوط آبی درخشان الکتریسیته به جلو و عقب حرکت می‌کردند. هیچ‌وقت به خودش اجازه نداده بود در آن حد از قدرتش استفاده کند. چه خبر شده بود؟

مری با تعجب پرسید: «این چیه دیگه؟»

ولی زمانی برای صبرکردن و فکرکردن نبود. صدای بلند ساییده‌شدن و برخورد چیزی از پایین آمد؛ صدایی که معمولاً کامیون‌ها موقع از جا کنده‌شدن و کوبیده‌شدن روی زمین می‌دهند.

مری خواست دست نلی را بگیرد تا بلند شود. گفت: «بدو»، اما چند ثانیه بعد گفت: «اوی! نه، اون یکی دستت.»

نیکلاس ناکس با کلافگی داشت روی کلیدهای کامپیوترش ضربه می‌زد. قطع برق باعث شده بود ارتباطش را با زنبورهای جاسوس از دست بدهد. توی دفترش عین کورها حبس شده بود. دل‌شوره داشت و فکر کرد این اوضاع ممکن است برایش بد تمام شود. نکتار دستگاه کنترل همهٔ کلاه‌های کنترل ذهن را روی مچش بسته بود  آدم‌زنبوری‌ها همهٔ دستورات او را انجام می‌دادند. به ساختمان حمله شده بود و این تنها چیزی بود که به ذهنش می‌رسید  در سکوت سرش را از روی تعجب تکان داد. ماجرا این بود که اَبَرقهرمان‌های واقعی برای نجات کارکنان و دانش‌آموزان مدرسه سر و کله‌شان پیدا شده است. و این‌جا توی این اتاق همهٔ شواهد نشان می‌داد که او یکی از رهبران حلقهٔ اصلی این اتفاق بوده است.

فقط یک راه‌حل وجود داشت.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
۲۱,۰۰۰
۷۰%
تومان