کتاب واپس روی آگاهانه
معرفی کتاب واپس روی آگاهانه
کتاب واپس روی آگاهانه نوشتهٔ جان لی و ترجمهٔ سلیمه صدیقی است و انتشارات راوشید آن را منتشر کرده است. با خواندن این کتاب متوجه میشویم رخدادهای گذشته زندگی چگونه بر تصمیمگیری ما در هر موقعیت عاطفی تاثیر میگذارند؟
درباره کتاب واپس روی آگاهانه
کسی شما را دست میاندازد، عصبی میشوید، بعد به وحشت میافتید، کف دستهایتان عرق میکند و شاید اشک بریزید... احساساتتان مثل بچهها میشود.
ما همگی لحظههایی را تجربه کردهایم که ناگهان خونسردیمان را از دست میدهیم، افسار موقعیتی از چنگمان رها میشود و خودمان را گم میکنیم. حالا در کتاب واپس روی آگاهانه برای نخستین بار با زبانی عمومی شرح داده میشود که بازگشت عاطفی انسان به دوران کودکی چه معنایی دارد.
جان لی در اینجا به شناسایی شرایطی میپردازد که به چنین احساسات مهارنشدنی منتهی میگردد و نشان میدهد که تصمیمگیری ما چقدر مستقیم با رخدادهای گذشتهٔ خردسالی پیوند میخورد.
همانطور که آقای لی توضیح میدهد، هیچ فرد بالغی مجبور نیست هرگز احساسات کلافهکننده دوران کودکیاش را دوباره تجربه کند. در این کتاب، چندین روش اثباتشدهٔ علمی و تمرینهای تصویرسازی ذهنی پیشنهاد میشوند که تاکنون در کارگاههای آموزشی خودیاری تدریس میشده. همچنین پدیدهٔ واپسروی عاطفی درون خودمان و در میان دیگران شناسایی، پیشگیری و جداسازی میگردد.
نویسنده برای مثال یاد میدهد که بزرگسالان ترک نمیشوند، بلکه فقط به حال خودشان تنها گذاشته میشوند. اگر احساس ترکشدگی کنیم، بیتردید دچار واپسروی شدهایم. او همینطور اشاره میکند که هر چقدر در زندگی سردرگم باشیم، در مقام انسان بالغ همچنان گزینههایی پیشرو داریم. چنانچه باور داشته باشیم که هیچ گزینهای نداریم، باز هم دچار واپسروی شدهایم.
در کتاب واپسروی آگاهانه میآموزید چگونه:
-مرزهای عاطفی نیرومند در خود پرورش دهید و بهدرستی به دیگران نشان دهید،
-روش ابداعی را در اینجا بیاموزید که روند واپسروی را معکوس میکند،
-با مسائل بدون واپسگرایی روبهرو شوید،
-با شخصیتهای پیرامونتان که اعصابتان را خرد میکنند، رابطهٔ سازنده برقرار کنید،
-در سطح خانوادگی بتوانید میزان واپسگرایی را به حداقل ممکن برسانید.
علم روانشناسی اطلاعاتی در حوزه های متنوع از جمله حوزه تعلیم و تربیت دراختیار والدین قرار میدهد که بتوانند تربیت درستی داشته باشند. همه ما آگاهیم که مسائل روحی و نیز جسمانی زیادی هستند که ریشه در کودکی دارند و در بزرگسالی به فرد و اطرافیانش و در دیدگاه کلیتر به جامعه صدمه میزنند. کتاب واپسروی آگاهانه در حوزه تربیتی میتواند راهنمای خوبی برای والدین باشد تا با رفتار صحیح فرزندانی تربیت کنند که حالات واپسگرایانه نداشته یا حداقل میزان واپسروی را در رفتارشان داشته باشند.
البته جنبه تربیتی فقط یکی از وجوه این کتاب است؛ چراکه کتاب حاضر کتابی چندوجهی است که اهداف مختلفی را دنبال میکند و برای مخاطبان بیشتری نوشته شده است.
خواندن کتاب واپس روی آگاهانه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب علاوه بر این که میتواند راهنمایی برای والدین باشد، در وهلهْ نخست یک کتاب در زمینهْ خودیاری و راهنمایی آسان برای یافتن علایم واپسروی و نیز روشهایی گامبهگام و آسان برای حل واپسروی در میان بزرگسالان است. بزرگسالانی که درنتیجهٔ مسائل مختلف که بخشی از آن مربوط به خانواده و یا نزدیکان بوده، دچار واپسروی شده و این واپسروی تا بزرگسالی همراه آنها مانده و مسائل جسمی و روحی زیادی برای فرد و اطرافیانش به همراه داشته است.
والدینی که خود دچار واپسروی هستند، ناآگاهانه فرزندانی تربیت میکنند که گاهی با کوچکترین مسائل دچار واپسروی میشوند، بنابراین، آن فرزند نیز میتواند پدر یا مادری واپسگرا، رئیس، کارمند و یا پزشک واپسگرای آینده باشد و این چرخه دائم در جامعه ادامه پیدا میکند و منجر به رفتارهای ناسالم و خشونتهای زیادی در میان افراد میشود. این کتاب همچنین مخاطبان دیگری از جمله کادر پزشکی، افسران پلیس، وکلا، معلمان، روحانیون، مددکاران، مربیان، مشاوران و غیره دارد که به افراد جامعه خدمترسانی میکنند و توصیههایی در پایان برای آنها ارائه میدهد که چطور مراجعینشان را دچار واپسروی نکنند. هر چند، مخاطبان کتاب محدود به این افراد نمیشود.
بخشی از کتاب واپس روی آگاهانه
«چند ماه قبل یکی از مراجعینم که اسمش گیل است با من تماس گرفت تا در مورد تجربهای که آن روز عصر با همسرش داشته صحبت کند. او گفت: «من جلوی سینک آشپزخانه ایستاده بودم و سبزیها را میشستم تا شام آماده کنم و از پنجره بچهها را تماشا میکردم که در حیاط پشتی مشغول بازی بودند. احساس آرامش داشتم و آن روز عصر همه چیز خوب بود. در همین لحظه ناگهان احساس کردم که کسی دارد مرا تماشا میکند. برگشتم و همسرم را دیدم که دم در آشپزخانه ایستاده و مرا تماشا میکند. وقتی او را دیدم پرسیدم: «چی شده؟ چیکار کردم؟»
او فقط به من نگاه کرد و گفت:«هیچی عزیزم. تو کاری نکردی. فقط دارم سبزی شستنتو نگاه میکنم.» من نتوانستم باور کنم که کار اشتباهی نکردهام پس با صدایی که نباید تا آن اندازه بلند میکردم گفتم: «چی شده چارلز؟»
«او برگشت و رفت و گفت دارم میرم همبرگر بگیرم و گفت میتونم سبزیها رو داخل سطل آشغال بریزم. بعد درو محکم کوبید و من شروع به گربه کردم. با خودم فکر کردم که باید با شما تماس بگیرم.»
بعد از اینکه من و گیل ۱۵ دقیقه با هم صحبت کردیم به یکی از خاطرات او رسیدیم که سالها در موردش فکر نکرده بود. او به من گفت که زمانی که دختربچهای بوده و والدینش با هم دعوا میکردهاند (که اغلب اتفاق میافتاده) او را به خانهْ خاله و شوهرخالهاش که در همسایگی آنها زندگی میکردهاند میفرستادهاند تا شب را با خاله و شوهرخالهاش بگذراند. او به خاطر آورد که چندین مرتبه شبها بیدار میشده و شوهرخالهاش را دم در میدیده که آنجا ایستاده و فقط به او نگاه میکند. تا جایی که به خاطر دارد شوهر خالهاش هرگز به او دست نزده و حتی با او صحبت نکرده است.
از گیل پرسیدم اگر میتوانستی همان سی سال قبل در آن لحظات به شوهرخالهات چیزی بگویی بدون اینکه تنبیه شوی دوست داشتی چه به او میگفتی؟ او به هقهق افتاد و گفت: «دوست داشتم به او بگویم چیه؟ به چی نگاه میکنی؟ از من چی میخوای؟»
در آن لحظه متوجه شد که وقتی شوهرش در آستانهْ در ایستاده و به او نگاه میکرده به همان لحظه برگشته است. در آن لحظه شوهرش برای او شوهرش نبود، بلکه شوهرخالهای بود که در بچگی هرگز نتوانسته بود به او بگوید که از او چه میخواهد و چرا به او نگاه میکند. شوهرش با عصبانیت با او حرف زده و خانه را ترک کرده چون احساس کرده دیده نشده و مورد سوءتفاهم همسرش واقع شده. او نیز در آن لحظه دچار واپسروی شده و به زمانی در گذشته برگشته که کسی از کار او دچار سوءتفاهم میشده یا ارزش او را ندانسته است.»
حجم
۲۱۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه
حجم
۲۱۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه