کتاب بی خوابی های هر شبم
معرفی کتاب بی خوابی های هر شبم
کتاب بی خوابی های هر شبم نوشتهٔ زهرا شبانی است. انتشارات متخصصان این کتاب را منتشر کرده است.
درباره کتاب بی خوابی های هر شبم
شعر نو فارسی با وانهادن قالبهای شعر کلاسیک در قرن ۱۴ هجری بهوجود آمده است. این گونه از شعر فارسی آزادی بسیاری را در فرم و محتوا به شاعر میدهد. شعر نو به لحاظ محتوا و جریانهای اصلی ادبی حاکم بر آن کاملاً با شعر کلاسیک فارسی متفاوت است و بهلحاظ فرم و تکنیک ممکن است همانند شعر کلاسیک موزون باشد یا نباشد یا وزن آن عروضی کامل باشد یا ناقص. استفاده از قافیه نیز در شعر نو آزاد است. معمولاً شعر نو فارسی را به ۳ دستهٔ اصلی شعر نیمایی، شعر سپید و موج نو تقسیم میکنند و پدر شعر نوی ایران را نیما یوشیج (علی اسفندیاری) میدانند. احمد شاملو، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، هوشنگ ابتهاج (سایه)، نادر نادرپور، فریدون مشیری و محمدرضا شفیعی کدکنی بعضی از شاعران مشهور ایرانی هستند که در قالب شعر نو میسرودهاند.
درباره انتشارات متخصصان
انتشارات متخصصان با توجه به تخصص چندین ساله در صنعت چاپ و نشر کتاب و داشتن شناخت کامل و جامع از بازار، اقدام به چاپ بالغ بر ۵۰۰۰۰۰ جلد کتاب در رشتههای ادبی شامل شعر و داستان و رمان، روانشناسی، جامعهشناسی و رشتههای مهندسی کرده است. آغاز کار انتشارات متخصصان به سال های ۸۵-۸۶ برمیگردد و در طول این سالها به واسطهٔ تجربه و شناخت پذیرای چاپ کتاب بیش از ۲۰۰۰ نویسنده بوده است.
خواندن کتاب بی خوابی های هر شبم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران شعر معاصر پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب بی خوابی های هر شبم
«وحشت
پر از وحشت شده شبهام
که تنهایی میرم تو جام
نه میشه با کسی خندید
نه بند میآد یه جا اشکام
خوشیهامون رو دنیا دید
نتونست طاقتش کم بود
حسودا دورَهمون کردن
که حرفاشون همه سم بود
رها کردم نتونستم
بجنگم با یه گله گرگ
تو هم خسته شدی از بس
سرمون دنیا بد آورد
دیگه نوری تو قلبم نیست
تمام لحظههام سردن
کاشکی میشد یه کاری کرد
که اون لحظهها برگردن
چقدر حیفه من و تو از
بغلهامون جدا باشیم
ته دنیا رو میرفتیم
اگر که پابهپا باشیم
ولی حالا نه از تو عشق
نه از من شوق دیداره
از اون وقتیکه گفتی تو
برات معشوقه بسیاره
عوض میکنم حرفامو
اگه گفتم که دلتنگم
ببین از من تو چی ساختی
منم از این به بعد سنگم...
***
غرورم
تو کوچهمون صدات کردم، تو برگشتی ولی زوری
یه حس بد گرفتم از، نگاهی رو که مجبوری
پشیمون از صداکردن، پشیمون که نگام کردی
ماشین رد شد از بین ما، منو دیوونه میکردی
نبودی بعد اون ماشین یعنی انقدر تنفر هست
که پیچیدی توی کوچه ولی یک کوچه بنبست
همون لحظه غرور من زیر لاستیک ماشین رفت
تمام عزتنفسم، فشارم رو که پایین رفت
نمیفهمم تو رو دیگه، مثل سربازای خستهم
بزرگت کردم اونقد که، نمیرسه بهت دستم...»
حجم
۷۰۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۳۴ صفحه
حجم
۷۰۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۳۴ صفحه