دانلود و خرید کتاب کوچه سپیدار، پلاک چهار، پنجره دلتنگی الهه امیرشاهی
تصویر جلد کتاب کوچه سپیدار، پلاک چهار، پنجره دلتنگی

کتاب کوچه سپیدار، پلاک چهار، پنجره دلتنگی

انتشارات:نشر بید
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب کوچه سپیدار، پلاک چهار، پنجره دلتنگی

کتاب کوچۀ سپیدار، پلاک چهار، پنجرۀ دلتنگی مجموعه اشعار الهه امیر شاهی است که نشر بید آن را به چاپ رسانده است.

درباره کتاب کوچۀ سپیدار، پلاک چهار، پنجرۀ دلتنگی

بیشتر اشعار این کتاب حال و هوای عاشقانه و اجتماعی دارند. زبان ساده نویسنده، تاثیرگذاری این اثر را بیشتر کرده است. مضامین اشعار این کتاب تجربه ای است که شاعر آن را زیسته است و در بستری از واژگان آن را با دیگران به اشتراک می گذارد. بسـتری که شـاعر می تواند در خلال آن عواطف‌ انسـانی و اندیشـه‌های اجتماعـی خـود را بـا مخاطـب در میـان بگـذارد. با خواندن این کتاب لذتی ویژه از دنیای شعر می برید.

کتاب کوچه سپیدار، پلاک چهار، پنجره دلتنگی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر علاقه‌مند به دنیای شعر و از طرف‌داران اشعار شاعران معاصر هستید، کتاب کوچۀ سپیدار، پلاک چهار، پنجرۀ دلتنگی یک انتخاب خوب برای شما است و خواندن کتاب کوچۀ سپیدار، پلاک چهار، پنجرۀ دلتنگی را به شما پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب کوچه سپیدار، پلاک چهار، پنجره دلتنگی

به کسی نگو

ولی من

تمامِ اعترافِ چشمهایم را

گوشه‌ی مهجورِ این کتاب نوشته‌ام:

" گفتنِ دوستت دارم اندوهناک‌تر از گفتنِ تسلیت است "

وقتی سکوت

موسیقیِ متنِ یک رابطه است

ساعت، قبضِ روح میشود.

در این سیاره،

مردی را می‌شناسم

که دوست داشتنِ زیادِ زنی را

شب‌ها

زیرِ بالشِ خیسش پنهان می‌کند.

در این سیاره،

زنی را می‌شناسم

که دوست داشتنِ زیادِ مردی را

در گریه‌های تیتراژِ پایانیِ یک فیلم

پنهان می‌کند.

کاش شب تزئین شود به نگاه

و نطفه‌ی واژه‌ای بسته شود

تا هیچ زنی

در آینه‌ای شکسته

با چشمهایِ منتظر

سقوط زیبایی اش را

معکوس نشمارد!

پوستم تیر می‌کشد

درد در

عصب‌های مصادره شده و خط خطی‌ام

سمباده می‌کشد

خوره،دالانِ چشمهایم را تاریک کرده.

در انحنایِ ناخن‌هایم یک زخمِ تازه سر باز می‌کند

لزج و خونی

موهایم خیالِ رفتن دارند

تپشِ قلبم نامتعارفِ و مردد

نفس‌هایم در لکنتِ عجیبی به سطح رسیده

و مرگ در استخوانهایم آغازی آهنگین دارد

چیزی تا تمام شدنِ فجیعِ آرزوهای نخ نمای من نمانده

انگار در دلم

زنانِ الگن بر فراقِ بلوط و افرا مویه می‌کنند...

کاناپه‌ی بی‌حوصله

با لحنی تلخ

اندامِ گیجم را تحمل میکند...

جا مانده‌ام در سکانس پایانی فیلم

_درختی برای کوچِ پرنده دست تکان می‌داد _

وهمی پای کوبان نزدیک میشود:

اگر نباشم؟؟؟

دیگر چه فرقی می‌کند؟!

دیگر چه فرقی می‌کند

بویِ سیر پاستا آلفردو چقدر می‌تواند مطبوع باشد!

یا ساتر چه چیزی را تهوع می‌کرد!

یا درگوگل

چه چیزهایی را بیشتر جستجو کرده‌ام!

یا این اتاق چند وقت است که قفل ندارد!

چه فرقی می‌کند در کمد پر از لباسم

این پاییز

جیب‌های کدام پالتو را بیشتر دوست داشته‌ام!

یا پاشنه‌ی کفشهایی که نپوشیده‌ام چند سانتی متر مرا از زمین دور میکند!

دیگر چه فرقی می‌کند

مردی که نیم ساعت دیر میکند

اضطرابش را پشتِ فشارِ پدالِ گاز پنهان کند!

یا موهای خیسِ زنی که از حمام می‌آید بویِ پوست پرتقال دهد!

دیگر چه فرقی می‌کند روزنامه‌ها چقدر دروغ بنویسند!

چه فرقی می‌کند کدام قیاس کدام تحلیل!

هنوز هم

مورچه‌ها ساقه‌ی پر عشوه‌ی گندم را دوست دارند!!!

هنوز هم

در اغتشاشِ رنجهایم

دستهایم را دارم تا چند سطر بیشتر برای تو بنویسم

مرا تفسیر کن

در خواب‌هایم کبوترها یکباره پرواز می‌کنند

به من بگو

چرا هیچ پرنده‌ای زیر باران چتر ندارد؟!

به من بگو

چرا وقتی شاعری می‌میرد پروانه‌ای آبی به دنیا می‌آید؟!

به من بگو...

تا دیر نشده به من بگو...

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بعضی از دردها را می‌توان نوشت بعضی از دردها را می‌توان گریست بعضی از دردها را تنها میتوان زیست!!!!
~sahar~

حجم

۷۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۳۷ صفحه

حجم

۷۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۳۷ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان