کتاب نقش زنان در انقلاب مشروطه ایران
معرفی کتاب نقش زنان در انقلاب مشروطه ایران
درباره کتاب نقش زنان در انقلاب مشروطه ایران
صدسال از انقلاب مشروطیت میگذرد. دهها، صدها و هزاران کتاب، مقاله و حرف و حدیث دربارهٔ پیدایی، برپایی و آثار حکومت مشروطه در ایران نوشته و گفته شده است. سخنان تکراری و متفاوت گذشته را بازهم از زبان و قلم افرادی که زندهاند و پس از این خواهند آمد، شنیدهایم و خواهیم شنید:
۱. مشروطه نه به خواست و ارادهٔ ملت ایران بود که آن را دیگرانی چون انگلیس، روس و دیگر قدرتمدارانی که منافع و درآمدشان در گرو قانونمداری حکومت ایران بود به ایرانیان القا کردند.
۲. رویدادهای مهمی که در واکنش به مقررات سفت و سخت ادارهٔ گمرکات ایران حاکم بود، و منجر به برپایی تظاهرات بزرگ در شهرهایی چون تبریز، تهران، اصفهان، شیراز و... طی سالهای ۱۳۱۷ ه. ق./ ۱۹۰۰ میلادی و پس از آن به خاطر جنگ میان روسیه و ژاپن و کسرِ درآمد حاصله در دادوستد با روسیه، شریک تجاری ایران، به وجود آمد؛ مخصوصاً هنگامیکه علاءالدوله، فرماندار تهران دستور داد دو تن از تجار خوشنام و بیگناه بازار را در تاریخ ۱۴ شوال ۱۳۲۳ قمری / ۱۹۰۷ میلادی به خاطر بالابردن نرخ شکر فلک کنند، درواقع بهانهای جهت مقاومت علنی به دست مخالفان داد و زمینهٔ مساعدی برای برپایی بلوای مشروطهخواهی به وجود آورد.
۳. گروهی دیگر بر این پندارند که حکومت مشروطهٔ ایرانی به شیر بییال و دم و اشکمی میماند که در پیدایی، برپایی و تداوم آن هیچ قاعده و قانون حسابشدهای قابلتصور نبوده و نیست.
کتاب نقش زنان در انقلاب مشروطه ایران را که استاد علی سربندی به قلم تحریر در آمده، تحلیلی دقیق و تاریخی است از نقش ناپیدای زنان در انقلاب مشروطه ایران.
خواندن کتاب نقش زنان در انقلاب مشروطه ایران را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران حوزههای تاریخ معاصر و مطالعات زنان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب نقش زنان در انقلاب مشروطه ایران
«یکی از مهمترین و مؤثرترین وسایل ارتباط جمعی در جوامع فرهنگی، پیشرفته و در حال پیشرفت، مطبوعات است.
وجود نشریات و نقش بنیادین آن در هدایت و رهبری افکار عمومی انکارناپذیر است، ولی در دوران پیش از انقلاب مشروطه میزان جمعیت باسواد چقدر بوده تا جایگاهی برای چاپ و نشر و پخش روزنامه و چیزهایی مانند آن معلوم گردد، کاملاً روشن نیست. چنانکه شادروان سعیدی سیرجانی در مقالهای به همین مناسبت، در ص ۱۴۵ کتاب از سری مقالات دانشنامهٔ ایرانیکا زیر نظر احسان یارشاطر، با عنوان «انقلاب مشروطیت» در فصل ششم، «مطبوعات در عصر مشروطیت» مینویسد: «آماری از جمعیت باسواد دوران قاجار در دست نیست، اما میتوان حدس زد که تعداد باسواد در آن دوره بسیار کم بوده است. تا آغاز عصر پهلوی، بودند افرادی که قادر به خواندن قرآن و کتب دعا بودهاند. تلمّذ در مدارس دینی نیز شامل حفظ کردن روایات قرآنی میشد؛ نادر زنانی بودند که توان خواندن داشتند و آن عدهٔ قلیل نیز نوشتن نمیدانستند. سواد به معنای واقعیاش، محدود به اقلیتی کوچک بود، شامل برخی اشراف، و روحانیون. لقب «میرزا» (به معنای امیرزاده) پیش از نام فردی که توان خواندن و نوشتن داشت میآمد.»
(روزنامه وقایع اتفاقیه)
در چنین اوضاعی نشریاتی چون روزنامه و دیگر مطبوعات چه جایگاهی میتوانست داشته باشد؟!
در دوران پنجاهسالهٔ حکومت ناصرالدینشاه، معروف به عصر ناصری، (۱۳۱۳ ـ ۱۲۶۴ ه. ق) با باز شدن راههای ارتباطی بین ایران و دیگر کشورهای خارجی و بازگشایی مدارسی به سبک جدید مانند دارالفنون، دارالترجمه و دیگر مؤسسات فرهنگی و اجتماعی، کل روزنامههای منتشره در این زمان را چهار روزنامهٔ دولتی نام بردهاند؛ با اشتراک تنها ۱۱۰۰ مشترک ثابتقدم از قبیل مقامات دربار، دولتمردان، مستمریبگیران دولت، اشراف و خوانین محلی که میبایست مشترک این روزنامهها باشند و بنا بر اظهار نویسندهٔ همان مقاله، آن عده از افراد نامبرده که از پرداخت حق اشتراک روزنامهٔ مقرری خود غفلت میکردند، معادل حقوق دولتی خود جریمهٔ نقدی میشدند!
(روزنامهٔ آدمیت)
روشن است که در چنین شرایطی مطبوعات هنوز در ایران جایگاه واقعی خود را پیدا نکرده باشند. مخصوصاً از این بابت که تمام مطالب نشریات تحت کنترل شدید مقامات دولتی قرار میگرفت و به اصطلاح معروف پس از اعمال سانسور شدید جواز چاپ و نشر مییافت و در اختیار خوانندگان قرار میگرفت. لذا مطبوعات دولتی نمیتوانست جاذبههای خود را در جلب افکار عمومی و هدایت آنان به اهداف از پیش تعیین شده داشته باشد. مگر برخی از اخبار داخلی یا بینالمللی مندرج در آنها، که آن هم به علت بیرغبتی خوانندگان از منزلت و شأن خبرهای روزنامه میکاست. با این همه از آنجا که رسانههای گروهی کشورهای پیشرفته کار خود را بهخوبی انجام میدادند و روشنگران جامعهٔ ایرانی هم از آنها غافل نبودند، از نیمههای دوم سلطنت ناصرالدین شاه برخی از اشراف به اشتراک روزنامۀاختر که در استانبول چاپ میشد و روزنامۀقانون که توسط میرزا ملکمخان در لندن منتشر میگردید، درآمدند. با آغاز سلطنت مظفرالدین شاه و باز شدن افکار ترقیخواهان تیراژ روزنامههای فارسیزبانِ چاپِ خارج که اخبار بکر و سانسور نشدهای در اختیار خوانندگان میگذاشت رو به تزاید گذاشت، مخصوصاً روزنامۀحبلالمتین که در کلکته چاپ میشد.»
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۸۳ صفحه
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۸۳ صفحه