کتاب یعقوب و دیگ و قابلمه سازها
معرفی کتاب یعقوب و دیگ و قابلمه سازها
کتاب یعقوب و دیگ و قابلمه سازها نوشتهٔ حمید عبدالهیان و عبدالله متولی و تصویرگری سام سلماسی است و نشر خیال انگیز آن را منتشر کرده است. این کتاب روایتی تاریخی و طنز از دورههای ایران است که سیستان، یعقوب لیث و چند شخصیت و شهر دیگر پایههای اصلی آن هستند.
درباره کتاب یعقوب و دیگ و قابلمه سازها
دیگ و قابلمه سازها اولش در همین نزدیکی زابل خودمان دیگ و قابلمه میساختند. بعدش دو سوته عیّار شدند و بعدش دو سوته شاه شدند. پیشرفت خوبی بود. همهٔ این کارها را یعقوبشان انجام داد. یعقوب آنقدر برنامه داشت که میخواست خلیفهٔ بغداد را کلّهپا کند. طفلکی تا همان نزدیکیها رفت، ولی حیف که بدشانسی آورد. بعدش عَمروشان شاه شد. این یکی از بدشانسترین شاههای تاریخ بود که یک روزه از شاهی به اسیری تغییر حالت داد. بعدیهایشان آدمهای خیلی مهمی نبودند. یک حکومت محلی داشتند و آخرش لای دست و پای شاههای دیگر نابود شدند.
خواندن کتاب یعقوب و دیگ و قابلمه سازها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را بچههای ده تا بابا بزرگهای صد و ده ساله میتوانند بخوانند.
بخشی از کتاب یعقوب و دیگ و قابلمه سازها
«مثل همیشه نمیدانیم که اسم خانم خانواده چه بوده، ولی مسلماً در کوچه خانم لیث اینا یا مامان یعقوب اینا صدایش میکردهاند. آن موقعها فِمینیستهای دوآتشه نبودند که از حقوق بانوی خانه دفاع کنند. فمینیست به کسی میگویند که به زور یا غیر به زور میخواهد حق زنها را کف دستشان بگذارد. لیث چهار پسر برازنده داشت که اسمهایشان را در کتابها نوشتهاند: یعقوب، عَمرو، طاهر و علی. این وسط فقط اسم عمرو یک کمی عجیب است. عجیبتر این که حرف «ع» در اولش فتحه دارد و باز عجیبترتر این که «و» در آخرش تزئینی است و اصلاً خوانده نمیشود. از آن «و» هایی است که نوشته میشود، ولی خوانده نمیشود. سال تولد این بچهها را نمیدانیم، ولی میدانیم که بعد از سال ۲۰۰ قمری به دنیا آمدهاند. وقتی سال تولد را نمیدانیم؛ حتماً روز تولد را هم نمیدانیم و پس نمیتوانیم برای دو تا از شاهان ایران جشن تولد بگیریم.
***
سیستان از قدیم سرزمین شجاعها و جنگجوها بود. فردوسیِ بزرگ گفته رستم در سیستان زندگی میکرده. اما سیستان در قرن دوم و سوم یعنی ۱۲۰۰ سال پیش از این، جای شلوغ و تا حدودی پلوغ بود. آب و هوای داغ و سوزان و کم بارانی داشت. ریگزارهای سختی داشت که نمیشد راحت از آنها رد شد، ولی با این وجود جذاب بود. چون از قصر خلیفهٔ عباسی خیلی دور بود. برای همین هر کس با خلیفهٔ بغداد مخالف بود یا هنوز آماده نبود که مسلمان شود یا میخواست زرتشتی یا در دین دیگری بماند و هزینهای ندهد، به سیستان فرار میکرد. عدهای از خوارج که از دست حکومت فرار کرده بودند، به سیستان رفته بودند و در آنجا شیطنت میکردند. خلاصه سیستان محل تجمع مخالفها و ناراضیها و غرغروها بود.»
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه