کتاب طوری که هست
معرفی کتاب طوری که هست
کتاب طوری که هست نوشتهٔ ساموئل بکت و ترجمهٔ سهیل سمی است و نشر ثالث آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب طوری که هست
تکگویی بلند طوری که هست ابتدا در ۱۹۶۱ به فرانسوی و در آوریل ۱۹۶۴ با ترجمهٔ خودِ بکت به زبان انگلیسی چاپ شد. ساختار دستوری و کلامی عنوان طوری که هست تکلیف کار را روشن میکند، اینکه «اینطور» واقعاً چطور است، مسئلهٔ غامض و پیچیدهای است؛ پیچیدگیای که با خواندن متن محسوس میشود.
ممکن است خواننده بعد از مطالعهٔ چند سطرِ متن به این امید ببندد که دیر یا زود همهچیز روشن یا دستکم روشنتر خواهد شد، اما نمیشود؛ یعنی آنگونه که برای خوانندگان رمانهای عرفمحورتر آشناست، چیزی روشنتر نخواهد شد. بهتر است خواننده ابتدا با دیگر آثار بکت آشنا شود و سپس سراغ این متن برود.
چارچوب کتاب طوری که هست از این قرار است: راویای هست که او را نخواهیم شناخت، یعنی بر اساس الگوهای متعارف در رمانهای رئالیستی، او را نخواهیم شناخت. به نظر میرسد او فقط پژواک است. راوی در لجن فرو افتاده و نقل میکند و به قول خودش همچنان نقل میکند. او در لجن سینهخیز در حرکت است. دَمَر در لجن افتاده است. نمیتواند خاطرات و جایگاه و افکارش را با استفاده از زبان به شکلی مألوف بازنمایی کند. هر بار که توقف میکند، وقتی نفسنفس زدنش بند میآید، با توجه به اینکه دَمَر در لجن افتاده و زبانش در لجن لول میخورد، کلماتی میگوید. در آغاز این نوع زبان برای خواننده غریب و احتمالاً پردافعه خواهد بود، اما بهتدریج مشخص میشود که همین زبان نیز الگویی درونی دارد. بهزودی متن مأنوستر میشود. به خصوص خواننده ناچار است متن را جدی بگیرد. خوانندهای که تصور کند کل این تکگویی مشتی جفنگ یا به قول راوی در بخش سوم حرفِ مفت است، طبیعتاً بسیاری از نکات را که کلید درک متن است از دست خواهد داد. راوی هر بار پس از تقلا و حرکت به ناچار نفسی تازه میکند تا بتواند همچنان حرف بزند. فاصلهٔ بین پاراگرافها نشان همین وقفه است، فواصلی که تا پایان رمان همچنان میان پاراگرافها فاصله میاندازند. هیچ نشانی هم از نقطهگذاری و علایم سجاوندی نیست. هیچ جملهٔ پایه و پیروی هم در کار نیست. طوری که هست تلاشی است برای سخنگفتن در آن سوی مرز بازنمایی. زبانِ بکت در آثار دیگرش با اینکه غریب است، در نهایت خطی مرزی را مشخص میکند که طوری که هست در آن سویش قرار گرفته.
اثر سه بخش دارد که البته راوی در همان آغاز به آن اشاره میکند: قبل از پیم، با پیم و بعد از پیم.
مضامین مکرری در کار هست که به روشنشدن معنا کمک میکنند. راوی از اینکه او را ترک و رها کردهاند، راضی نیست. سعی میکند بعد از بندآمدن نفسنفس زدنهایش وضع و حالش را دریابد. اما وقتی پیم از راه میرسد، او را شکنجه و عذاب میدهد. عشق تداعیگر وحشت از تنها ماندن و رها شدن است.
خواندن کتاب طوری که هست را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران آثار منحصربهفرد بکت پیشنهاد میکنیم.
درباره ساموئل بکت
ساموئل بارکلی بکت ۱۳ آوریل ۱۹۰۶ در ایرلند به دنیا آمد. بکت در خانواده مذهبی پروتستان متولد شد. در دورانی که تحصیل میکرد و تا زمانی که به عنوان استاد مشغول به کار شد، همچنان اعتقادات مذهبی داشت. اما بعد از اینکه محیط آکادمیک را ترک کرد و به پاریس مهاجرت کرد و کمکم اعتقادات مذهبی را کنار گذاشت. ساموئل بکت در سال ۱۹۶۹ جایزه نوبل ادبیات را نیز دریافت کرد.
در انتظار گودو، مالون میمیرد، فاجعه، آخر بازی و مالوی از آثار مشهور بکت هستند.
ساموئل بکت در ۲۲ دسامبر ۱۹۸۹ در سن ۸۳ سالگی درگذشت و آرامگاه او در گورستان مونپارناس پاریس است.
بخشی از کتاب طوری که هست
«طوری که بود نقلش میکنم قبل از پیم با پیم بعد از پیم طوری که هست در سه بخش همانطور که آن را میشنوم بیانش میکنم صدا زمانی بیرون همهجا به هر سو بعد در درونم وقتی نفسنفس زدن بند میآید دوباره به من بگو گفتنش را به من تمام کن القا را لحظههای سپریشده رؤیاهای دیرینه دوباره از سر یا تازه مثل آنهایی که سپری میشوند یا چیزها همیشه چیزها و خاطرات همانطور که آنها را میشنوم بیانشان میکنم در لجن زمزمهشان میکنم در درونم که آن بیرون بود وقتی نفسنفس زدن بند میآید تکههایی از صدایی دیرینه در درونم نه از آنِ من زندگی من آخرین وضعیت آخرین روایت بد گفتهشده بد شنیدهشده بد بازآفرینیشده بد نجواشده در لجن حرکات جزئی فک پایینی همهجا خُسران با اینهمه ضبط شده اینطوری ارجح است به نحوی جایی همانطور که هست همانطور که فرامیرسد زندگی من لحظات من نه بخش میلیونمش کلش از دست رفته تقریباً کلش کسی گوش میدهد دیگری ثبت میکند یا هر دو را یکی انجام میدهد پس از اینجا بخش اول را طوری که بود قبل از پیم پی میگیریم کموبیش بنا به ترتیب طبیعی نقلش میکنم زندگیام را وضعیت آخر آخرین روایت آنچه باقی میماند تکهپارههای پراکندهٔ آن را میشنوم زندگیام را بیش و کم بنا به ترتیب طبیعی یاد میگیرم نقلش میکنم لحظهای مشخص که مدتها پیش سپری شده است گسترهای وسیع از زمان از آنجا از همان لحظه آن را پی میگیرم نه کلش را فقط یک گزیده را بنا به ترتیب طبیعی پهنههای گستردهٔ زمان بخش اول قبل از پیم چطور گذارم به اینجا افتاد جای سؤال نیست معلوم نیست ناگفته است و گونی گونی از کجا آمد و من اگر واقعاً خودم باشم جای سؤال نیست ناممکن است بیش از حد ضعیف بیاهمیت زندگی زندگی آنی که آن بالا در نور جاری است گفتهاند از آنِ من است گاه و بیگاه بازگشتی به آن بالا در کار نیست جای سؤال نیست هیچکس چنین چیزی از من نخواسته آنجا هرگز چند تصویر گاه و بیگاه در لجن زمین آسمان معدودی موجود در نور بعضی هنوز ایستاده گونی تنها چیز خوب تنها دارایی گونی زغال زیردست به نظر کوچک یا متوسط میرسد پنج سنگ شش سنگ کنفِ خیس به آن چنگ میزنم از آن آب میچکد در زمان حال اما در گذشتهای دور مدتها پیش از کف رفته گسترهای وسیع از زمان لحظهٔ آغازْ همین زندگی نخستین نشانه واقعاً نخستین نشانهٔ زندگی بعد روی آرنجم نقل میکنم خودم را میبینم خودم را بالا میکشم بازویم را در گونی میچپانم داریم در مورد گونی حرف میزنیم به داخل میچپانم ...»
حجم
۱۲۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۵۶ صفحه
حجم
۱۲۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۵۶ صفحه