کتاب سرنوشت انسان (جلد اول)
معرفی کتاب سرنوشت انسان (جلد اول)
کتاب سرنوشت انسان (جلد اول) نوشتهٔ مسعود عالی و ویراستهٔ رامین بابازاده است. نشر معارف این کتاب را منتشر کرده است. این اثر از مجموعهٔ سلسله مباحث برنامهٔ تلویزیونی «سمت خدا» است.
درباره کتاب سرنوشت انسان (جلد اول)
کتاب سرنوشت انسان (جلد اول) از مجموعهٔ سلسله مباحث برنامهٔ تلویزیونی «سمت خدا» و جزو مجموعهای است که مباحث پس از مرگ را از هنگام احتضار و قبض روح تا عالم قبر و برزخ و مراحل پیش از قیامت (ظهور و رجعت) تا علائم قیامت و نفخ صور و مواقف و عقبات آن شامل شده و با استفادهٔ فراوان از آیات و روایات اهلبیت (ع) ارائه شده است. کتاب حاضر ۱۲ گفتار از حجتالاسلام و المسلمین مسعود عالی را در بر گرفته است. عنوان برخی از این گفتارها عبارت است از «یاد مرگ»، «آثار و برکات یاد مرگ و عوالم آخرت»، «چرا از مرگ میترسیم؟»، «عوامل آسان جاندادن»، «در مرگهای ناگهانی چه کنیم؟» و «تجسم اعمال، اخلاق و عقاید».
خواندن کتاب سرنوشت انسان (جلد اول) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه درمورد دربارهٔ عالم آخرت و زندگی پس از مرگ پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب سرنوشت انسان (جلد اول)
«"سید جمالالدین گلپایگانی در تخت فولاد"
مرحوم آیتالله آقاجمالالدین گلپایگانی، جمال السالکین، همدرس و همبحث مرحوم آیتالله بروجردی و صاحب رساله و مرجعیت دینی در چند دههٔ گذشته بودند. ایشان در جوانی در اصفهان تحت نظر تربیتی و اخلاقی دو استاد بزرگ عرفان و اخلاق، مرحوم آیتالله جهانگیرخان قشقایی و مرحوم آیتالله آخوند کاشی بودند و بنا به توصیهٔ این دو استاد بزرگوار، شبهای پنجشنبه و جمعه را به قبرستان تخت فولاد اصفهان میرفتند و شب تا صبح آنجا میماندند و در احوال اموات و عوالم قبر و برزخ و قیامت تأمل میکردند و عباداتی را انجام میدادند.
از خود ایشان نقل شده است: شبی از شبهای زمستان، در یک هوای بسیار سردِ برفی، برای تفکر در ارواح و ساکنان وادی آن عالم، از اصفهان حرکت کردم و به تخت فولاد آمدم. در یکی از حجرات مستقر شدم. میخواستم دستمالم را باز کنم، چند لقمهای غذا بخورم و بعد بخوابم تا نیمهشب بیدار شوم و مشغول کارها و دستورات عبادی گردم. در این حال، درِ مقبره را زدند تا جنازهای را که از ارحام و بستگان صاحب مقبره بود و از اصفهان آورده بودند، آنجا بگذارند و صبح دفن کنند. آن جماعت جنازه را گذاردند و رفتند. قاری قرآن که متصدی مقبره بود، مشغول تلاوت شد. همین که دستمال را باز کردم و میخواستم مشغول خوردن غذا شوم، دیدم ملائکه عذاب آمدند و مشغول عذاب شدند. چنان گرزهای آتشین بر او میزدند که آتش به آسمان زبانه میکشید و فریادهایی از این مرده برمیخاست که گویی تمام این قبرستانِ عظیم را متزلزل میکرد! نمیدانم اهل چه معصیتی بود. این در حالی بود که قاری قرآن چیزی احساس نمیکرد، آرام بر سر جنازه نشسته بود و به تلاوت مشغول بود. من از مشاهدهٔ این منظره بدنم لرزید، رنگم پرید و از حال رفتم. تلاش میکردم با اشاره به قاری بفهمانم که در را باز کن، من میخواهم بروم، اما او نمیفهمید. زبانم قفل شده بود و حرکت نمیکرد. نمیتوانستم چیزی بگویم. بالأخره به هر زحمتی بود، به او فهماندم چفتِ در را باز کن، میخواهم بروم. گفت: آقا هوا سرد است، برف روی زمین را پوشانده، گرگ در راه است، تو را میدرد! هرچه میخواستم بگویم که من طاقت ماندن ندارم، او درک نمیکرد. به ناچار خود را به طرف درِ اتاق کشاندم. او هم در را باز کرد و من خارج شدم. به سختی بسیار خودم را به اصفهان رساندم و در راه چندین بار به زمین خوردم. به حجره آمدم و یک هفته در آنجا بستری بودم. و مرحوم آخوند کاشی و جهانگیرخان به حجره میآمدند و از من پرستاری میکردند و به من دارو میدادند. جهانگیرخان برای من کباب باد میزد و به زور به حلق من فرو میبرد تا کمکم قدری جان گرفتم.»
حجم
۲۵۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۲۵۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
نظرات کاربران
این مجموعه کتب رو به کسانی پیشنهاد میکنم که به زندگی پس از دنیا اعتقاد دارن... مطالب فوق العاده روان و جذاب دسته بندی و توضیح داده شده به طوری که در سه روز اول جلد اول رو تمام کردم...عالی
با خوندن این کتاب فکر میکنم برای اولین بار در این بیست سال زندگیم به صورت خیلی خیلی عمیق نگران حال و احوالم در قبر شدم و فک میکنم موقع دعا کردن دیگه کمتر یادم بره برای قبر و آخرتم
برای کسایی که قصد دارن این کتاب رو بخونن: ۱- کتاب به قسمت های کوچیک تقسیم شده و خسته کننده نیست و حجم کمی هم داره ۲- چون قبلا در این زمینه مطالعه داشتم ، باعث تثبیت بعضی از دانسته هام