دانلود و خرید کتاب آوازهای غمگین اردوگاه شرمن الکسی ترجمه سعید توانایی
تصویر جلد کتاب آوازهای غمگین اردوگاه

کتاب آوازهای غمگین اردوگاه

نویسنده:شرمن الکسی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۲از ۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب آوازهای غمگین اردوگاه

کتاب آوازهای غمگین اردوگاه نوشتۀ شرمن الکسی و ترجمۀ سعید توانایی است. این کتاب را انتشارات روزنه منتشر کرده است. این کتاب نخستین‌بار در سال ۱۹۹۵ به انتشار رسید.

درباره کتاب آوازهای غمگین اردوگاه

کتاب آوازهای غمگین اردوگاه داستان سرخ‌پوستی از قبایل اسپوکن به نام «توماس» است که «رابرت جانسون»، مرد ترانه‌های «بلوز»، مقابلش ظاهر می‌شود و گیتارش را به او می‌دهد. این هدیه، الهام‌بخش «توماس» شد که کایوتی اسپرینگز، یک گروه موسیقی کاتولیک با اعضای سرخ‌پوست را تشکیل دهد.

این رمان، مسیر اعضای گروه کایوتی اسپرینگز از کافه‌های مختلف گرفته تا سیاتل، نیویورک و البته ژرفای روح خودشان را به ما نشان می‌دهد.

خواندن کتاب آوازهای غمگین اردوگاه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

علاقه‌مندان به رمان‌های خارجی می‌توانند از خواندن این کتاب لذت ببرند.

درباره شرمن الکسی

شرمن جوزف الکسی جونیور در سال ۱۹۶۶ متولد شده است. او نویسنده، شاعر، فیلم‌ساز و فیلم‌نامه‌نویس معاصر آمریکایی است. رمان‌های پرطرفدار او مانند «خاطرات کاملاً واقعی یک سرخ‌پوست پاره‌وقت» از جمله دربارهٔ تجربۀ زندگی سرخ‌پوست‌های آمریکایی است. او خودش از سرخ‌پوست‌های اسپوکن آمریکاست. او بیشتر به شرمن الکسی معروف است.

بخشی از کتاب آوازهای غمگین اردوگاه

«در یک‌صد و یازده سالی که از زمان خلقت اردوگاه سرخ‌پوستان اسپوکن در سال ۱۸۸۱ می‌گذره حتی یک نفر، چه سرخ‌پوست چه غیر سرخ‌پوست، اتفاقی سروکله‌اش اینجا پیدا نشده و از اونجایی که روی اغلب نقشه‌ها هیچ اثری از ول پینیت، تنها شهر اردوگاه، نیست، این شد که وقتی غریبهٔ سیاه‌پوست کت‌وشلوار به تن با یه گیتار روی دوشش سروکله‌اش پیدا شد همهٔ قبیله انگشت حیرت به دهن گرفتن. سیمون که دنده عقب به شهر برمی‌گشت اولین کسی بود که اونو کنار تابلو رنگ‌ورورفته به ول پینیت خوش آمدید، جمعیت: متغیر، دیده بود. لستر قراضه زیر همون تابلو خوابیده بود و غریبه رو قبل از این که کسی فرصت کنه، به خواب‌دیده بود. غریبه از کنار انجمن کلیسای خدا، کلیسای کاتولیک‌ها و قبرستونش و کلیسای پرسبیتری و قبرستونش رد شده بود و چرخی حوالی زمین سافت‌بال کنار چهارراه که زیرش قبرستونه، زده بود. مرد سیاه‌پوست گیتارش رو به تابلو ایست تکیه داده بود، اما خودش شق‌ورق ایستاده بود و منتظر تمام قبیله، پنج دقیقه، بعد از اینکه سروکلهٔ مرد سیاه‌پوست سر چهارراه پیدا شد از وجودش باخبر بودن. اسپوکن‌ها همه منتظر یه بهونه بودن که از خونه یا محل کار بزنن بیرون و خودشونو به محل برسونن و سر از کار غریبه در بیارن. مردی قدکوتاه با پوست سیاه، سیاه و دست‌های پت‌وپهن کت‌وشلواری قهوه‌ای پوشیده بود که از دور خوب به نظر می‌رسید؛ اما از نزدیک کهنه بود و اگه دقت می‌کردی، سرآستینهاش نخ نما شده بود. هر سرخ‌پوستی که رد می‌شد مرد سیاه‌پوست براش دست تکون می‌داد، اما هیچکس جرئت نگه داشتن نداشت تا این که توماس آتیش به پاکن با ون آبی قراضه‌اش از راه رسید.

توماس با صدای بلند گفت: «سلام.»

مرد سیاه‌پوست گفت: «سلام.»

- گم شدی؟

- گمونم.

- میدونی کجایی؟

مرد سیاه‌پوست گفت: «سر چهارراه.»

اما صداش مثل سنگ‌های تو دهنش و زغال‌سنگ‌های تو شکمش بود. توماس: گفت اینجا اردوگاه سرخ پوستای اسپوکنه.»

- سرخ‌پوست؟ سرخ‌پوست خیلی کم دیدم.

توماس ونش رو زد کنار و پرید بیرون با اینکه اکثر سرخ‌پوست‌های اسپوکن پوست روشنی دارن توماس پوستش آن‌قدر آفتاب‌سوخته بود که تقریباً هم‌رنگ مرد سیاه‌پوست به نظر می‌اومد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۶۰ صفحه

حجم

۱٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۶۰ صفحه

قیمت:
۸۵,۰۰۰
تومان