کتاب معجزه حضور
معرفی کتاب معجزه حضور
کتاب معجزه حضور نوشتهٔ دانیل جی. سیگل و تینا پین برایسون و ترجمهٔ مهرناز شهرآرای است. نشر آسیم این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. والدین، آینده و ساختار مغزی کودکان را شکل میدهند.
درباره کتاب معجزه حضور
کتاب معجزه حضور در این باره سخن گفته است که چگونه والدین، آینده و ساختار مغزی کودکان را شکل میدهند. نویسندههای کتاب حاضر کوشیدهاند در این چارچوب و نیز در هر نوع رابطهای که دربرگیرندهٔ دو نفر است، به برخی از پرسشها پاسخ دهند. این دو پژوهشگر در این کتاب بر این باور تأکید کردهاند که یک رابطهٔ سالم و توانمندکننده (که آن را «معجزهٔ حضور» نامیدهاند) شامل چهار عامل است که چون در زبان انگلیسی با حرف S آغاز میشوند، آنها را «چهار اس» خواندهاند. این چهار عامل شامل مصونبودن، دیدهشدن، آرامشدن و امنیتداشتن در رابطه است. در این باره بیشتر بخوانید. گفته شده است که آنچه این کتاب را ویژه و ارزنده میکند، پرداختن به موضوعی است که در فرزندپروری بسیاری از افراد دغدغهبرانگیز است؛ اینکه شما نباید «کامل» باشید؛ زیرا هیچکس کامل نیست و چیزی به نام رابطه یا فرزندپروری کامل یا بینقص وجود ندارد.
خواندن کتاب معجزه حضور را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه درمورد روانشناسی کودکان و نوجوانان و حوزهٔ فرزندپروری پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب معجزه حضور
«آرام ماندن در برابر چنین حمله بیامانی، کاری توان فرساست. جمال چگونه این کار را کرد؟ با تمرکز بر سر عامل دیگر. او دیدن پسرش و درک منشاء خشم او را در اولویت قرار داده بود. کاملاً قابل درک بود که کلی احساس عصبانیت کند، و جمال این را به او گفت: «میدانم، مردک، خیلی احساس بد و حتی خجالتآوری است که آدم کنار گذاشته شود.» او همچنین به جای اینکه مثل پسرش عصبانی شود، با کنجکاوی به خودش اجازه داد برای پسرش احساس شفقت و دلسوزی کند، حتی وقتی او به پدرش حمله کرد. جمال با این کار حضور آرامکنندهای از خود ارائه کرد. او خود را در سطح لفاظی فرزندش پایین نیاورد و به او حمله متقابل نکرد که بگوید: «من پدرم و نظر تو را نخواستم. این آزادی نیست!» و کل قضیه را تبدیل به یک رویکرد تهدیدآمیز کهنه نکرد: «مواظب خودت باش، مرد جوان. اگر این کار را ادامه دهی دیگر نمیتوانی دوستانت را برای مدتی طولانی ببینی.» این نوع حملههای والدینی بسیار وسوسهکننده است، زیرا ما شروع میکنیم با احساس حمله دیگری واکنشی شویم، ولی اگر پدر اینگونه برخورد کرده بود، کلی هیچوقت نمیتوانست احساس تسکین یافتن یا آرامش کند. سیستم اعصاب او در حالت برانگیختگی بالا باقی میماند، و رابطه نیز از پیامدهای آن آسیب میدید. در واقع یک موقعیت بازنده ـبازنده به وجود میآمد. به جای آن، جمال در آن موقعیت یک بزرگسال ـیک بزرگسال بالغ و رشد یافته و تنظیم شده ــ ماند و به کلی اجازه داد خود را بیان کند. جمال با گفتن جملههایی نظیر، «میدانم تو دلسرد و نومید شدی» و «من تو را برای عصبانی شدن مقصر نمیدانم» بر فراهم آوردن پنج عامل اصلی واژه صلح به زبان انگلیسی، یعنی حضور داشتن، پرداختن به (شریک بودن)، محبت، آرامش و همدلی تمرکز کرد.
جمال در طول سالها حد و مرزها را به پسرش آموخته بود. او میدانست پسرش موقتاً با بیاحترامی و با واکنشپذیری به پدر حمله میکند و این شیوه معمول صحبت کردن او با پدرش نبود. پدر با ارائه این پنج عامل همراه با وقت دادن به فرزندش برای اینکه بتواند از هیجانهای شدیدش عبور کند، او را آرام کرد و به منطقه سبز برگرداند.
آنچه جمال در تمام طول تعامل خود با فرزندش، از آغاز که تصمیم گرفت به او اجازه ندهد آن فیلم را ببیند تا دادن آخرین مهلت به او برای بیرون آمدن از آن حالت انفجار، برای او انجام داد، فراهم کردن ایمنی، دیده شدن و در نهایت آرام کردن او بود. او با فراهم کردن این سه، در نهایت عامل چهارم یعنی امنیت را نیز برای او به وجود آورد. حتی در میانه خشم و دلخوری، کلی در حال یادگیری از پدرش بود که شیوه ایجاد دلبستگی ایمن والدین را برای او الگوسازی میکرد: این والدین حتی وقتی باید تصمیمهای ناخوشایند بگیرند فرزندان خود را ایمن نگه میدارند؛ آنها حتی وقتی فرزندانشان را به باد انتقاد میگیرند آنها را میبینند و به آنها گوش میدهند، و تلاش میکنند وقتی فرزندانشان ناراحتاند آنها را آرام کنند و پنج عامل مهم ـحضور داشتن، پرداختن به و شریک شدن، محبت، آرامش و همدلی ــ را به آنها بدهند.»
حجم
۲٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه
حجم
۲٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه