کتاب ۹۰ روز اول در بازاریابی شبکه ای

کتاب ۹۰ روز اول در بازاریابی شبکه ای؛ چه در حال شروع یا شروع مجدد کسب و کارتان هستید نوشتهٔ آنجل اولورا و ترجمهٔ مهرداد فروزنده است و نشر آموزنده آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب ۹۰ روز اول در بازاریابی شبکه ای

موفقیت نتیجهٔ درس گرفتن از شکست‌ها و اشتباه‌های گذشته است. به همین دلیل می‌گویند: «شکست مقدمهٔ پیروزی است». اما اگر ما فرصتی داشته باشیم که بتوانیم به جای درس گرفتن از اشتباهات خود، از اشتباهات دیگران درس بگیریم و آن را قطب‌نمای کامیابی‌مان قرار دهیم، آیا بهتر، سریع‌تر و راحت‌تر به موفقیت دست نخواهیم یافت؟

چه در آغاز راه باشیم و چه در حال شروع دوبارهٔ حرفهٔ بازاریابی شبکه‌ای، ۹۰ روز مهمی پیش رو داریم. ۹۰ روزی که می‌توانیم با تکیه بر تجربیات دیگران، در مسیر درست گام برداریم. ۹۰ روزی که شکست یا موفقیت بلندمدت ما در گرو نتیجهٔ آن خواهد بود. مهم این است که شروع «درستی» داشته باشیم. تفاوتی ندارد این ۹۰ روز، اولین ۹۰ روز فعالیت ما در بازاریابی شبکه‌ای باشد، یا اولین ۹۰ روزی که فهمیده‌ایم باید کار را دوباره از نو و به شکل درست آغاز کنیم.

آنجل اولورا در کتاب «۹۰ روز اول در بازاریابی شبکه‌ای» نتیجهٔ سال‌ها تجربهٔ خود را همراه با حداکثر استفاده از ۹۰ روز اول در بازاریابی شبکه‌ای، با شما به اشتراک می‌گذارد؛ به طوری که بتوانید ابزار، مهارت، ذهنیت و نگرش لازم را برای موفقیت در بازاریابی شبکه‌ای در اختیار داشته باشید. او شبیه همهٔ ما بوده، حتی وضعیتی به مراتب بدتر از همهٔ ما داشته، و باز هم توانسته است موفقیت را از نزدیک لمس کند. پس چرا ما نتوانیم پا جای پای او بگذاریم و موفقیت را تجربه کنیم؟

آنجل اولورا نویسندهٔ کتاب، خود در محله‌ای در لس‌آنجلس بزرگ شده که در آن گروه‌های تبهکار، پخش مواد مخدر، و خشونت به وفور وجود داشته است. اما او اکنون به لُطف بازاریابی شبکه‌ای از نظر مالی کاملاً بی‌نیاز است، و مهم‌تر آنکه می‌تواند بدون نگرانی، از بودن در کنار خانواده‌اش لذت ببرد.

«۹۰ روز اول در بازاریابی شبکه‌ای» کتابی گام‌به‌گام، کاربردی و جامع است که همهٔ آن چیزی را که برای شروع (و البته شروع درست!) نیاز دارید، در اختیار شما قرار می‌دهد. دستیابی به نگرش صحیح، انگیزهٔ لازم، و مهارت‌های مورد نیاز برای شروع درست و اثربخش، همه با تکیه بر آموزه‌های آنجل حاصل خواهد شد. کافی است باور کنید ۹۰ روز اول‌تان حیاتی و مهم است و آن را از نو و به شیوه‌ای درست آغاز کنید.

خواندن کتاب ۹۰ روز اول در بازاریابی شبکه ای را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر تازه وارد بازاریابی شبکه‌ای شده‌اید، می‌توانید با تکیه بر تجربیات و آموزه‌های آنجل، ۹۰ روز اول را در مسیری درست و به شکلی صحیح پشت سر بگذارید. اما اگر قبلاً در این حرفه فعالیت داشته‌اید و به نقطه‌ای رسیده‌اید که فهمیده‌اید هر چه تا به حال انجام داده‌اید اشتباه بوده است، بیایید یک بار دیگر ۹۰ روز اول را در این حرفه تجربه کنیم و این بار درست انجامش دهیم.

۹۰ روز اول، لزوماً ۹۰ روز اول فعالیتتان در بازاریابی شبکه‌ای نیست. بلکه ۹۰ روزی است که می‌فهمید باید این کار را درست انجام دهید. چه تازه کارتان را شروع کرده باشید و چه در حال شروع دوبارهٔ آن باشید، این ۹۰ روز، شالودهٔ موفقیت یا شکست شما خواهد بود. پس بیایید خشت اول را درست بنا کنیم و موفقیتمان را تضمین کنیم.

اگر میل به دانستن، آموختن و اصلاح خود نداشته باشید، بالاسری‌ها و زیرمجموعه‌هایتان هر دو به آرامی شما را فراموش خواهند کرد. اما اگر تشنهٔ آموختن و اقدام درست باشید، همین روحیه و طرز فکرِ صحیح در سراسر تیم و سازمانتان ریشه می‌دواند و تکثیر می‌شود؛ و مگر موفقیت چیزی جز این است؟

بخشی از کتاب ۹۰ روز اول در بازاریابی شبکه ای

«اگر درگیر این کار شوید، طرز فکرتان باید ۱۰۰ درصد تعلیم‌پذیر باشد. بالاسری‌هایتان سیستمی دارند و کسب‌وکار را می‌شناسند و دقیقاً کاری را که بناست انجام بدهید می‌دانند. می‌دانند که خانواده‌تان چگونه خواهد شد، دوستان‌تان چه واکنشی نشان خواهند داد، و اساساً هرکاری را که بناست در ۹۰ روز اول انجام دهید می‌دانند. آنها می‌دانند و من هم می‌دانم، بنا نیست کاری متفاوت از کاری که ما پیشتر انجام داده‌ایم انجام بدهید. تعلیم‌پذیر باشید، زیرا شما را برای داشتن طرز فکر درست راهنمایی خواهیم کرد.

در این کار، باید تفکر بلندمدت داشته باشید. این کار، «طرحِ به‌سرعت ثروتمند شوید» نیست. این کار به یک دلیل، بازاریابی شبکه‌ای خوانده می‌شود! به این دلیل که بالاسری‌هایتان سیستمی دارند که می‌دانند اگر آن را در تیم تکثیر کنند، جواب خواهد داد... اما بدون انجام این کار محقق نمی‌شود... شمایید که باید محققش کنید! بعضی‌ها ممکن است سریع‌تر از دیگران به موفقیت برسند، اما باید نگاه بلندمدت داشته باشید، زیرا این کار مانند نوعی ترن هوایی هیجانی است. روزهای خوبی خواهید داشت، و بعد روزهای بدی خواهید داشت. با افراد مثبت‌اندیش آشنا خواهید شد، همان‌طور که با افراد منفی‌باف آشنا خواهید شد. البته که آشنا خواهید شد! زندگی همین است!

اولین باری که در این کار مشغول می‌شوید، پر از باد غرور و هیجان‌اید! تازه از یک نشست خانگی یا فرصت کاری بیرون آمده‌اید و احساس‌تان عالی است. دارید به سمت خانه می‌رانید و به مادرتان زنگ می‌زنید و می‌گویید: «سلام مامان، بناست اولین مشتری من باشی». پاسخ می‌شنوید: «چه می‌گویی دیوانه؟ قرار است وارد چه کاری شوی؟ پولت را پس بگیر، من اصلاً وارد این کار نمی‌شوم!» و با خود فکر می‌کنید: «یک دقیقه صبر کن، اگر مادرم مشتری‌ام نشود، پس هیچ‌کس دیگری هم مشتری‌ام نخواهد شد! مادرم هر کاری برایم می‌کند، این احمقانه است!» بنابراین، با بالاسری‌تان تماس می‌گیرید و می‌گویید: «نمی‌دانم تصمیمم برای ورود به این کار درست بوده یا نه، مادرم مشتری‌ام نخواهد شد!» و این ترن هوایی هیجانی است. اکنون در بخش پایینی قرار دارید. سپس، بالاسری‌تان می‌گوید: «بناست به خاطر تو یک نشست خانگی برگزار کنیم و مردم را ثبت‌نام کنیم». حالا هیجان‌زده می‌شوید! و با ۳۰ نفر تماس می‌گیرید و آنها می‌گویند قطعاً می‌آیند! زمان نشست خانگی فرا می‌رسد. ساعت ۷:۳۰ شب سه‌شنبه است و شما و بالاسری‌تان در خانه آماده‌اید... و سر و کلهٔ کسی پیدا نمی‌شود. اکنون دارید دیوانه می‌شوید؛ با آنها تماس می‌گیرید، ولی هیچ‌کدام جواب‌تان را نمی‌دهند! می‌گویید: «پسر، نمی‌دانم این کار مناسب من است یا نه». بالاسری‌تان می‌گوید: «مشکلی نیست، جلسهٔ دیگری برگزار خواهیم کرد، نگرانش نباش». بالاسری‌تان می‌رود... و بعد تلفن‌تان زنگ می‌خورد. یکی از نیروهای بالقوه است. «سلام رفیق، متأسفم، همه داشتیم با هم می‌آمدیم که یکی از ما پنچر شد و همه مجبور شدیم بزنیم کنار. اما به شنیدن نطق معرفی‌ات نیازی نداریم، وارد این کار خواهیم شد. حتی رانندهٔ یدک‌کش را هم آورده‌ایم تا وارد این کار شود». چند لحظه پیش، حسابی پکر بودید و حالا در پوست خود نمی‌گنجید! بنابراین همهٔ آنها به کارتان وارد می‌شوند، و یک هفته بعد دوباره ناگهان همه از کنترل‌تان خارج می‌شوند. اکنون دوباره به پایین مسیر ترن هوایی رسیده‌اید. بالا پایین، بالا پایین. بهترین توصیه‌ای که می‌توانم بکنم آن است که آزاداندیش باشد. در این ترن هوایی، خیلی بالا یا خیلی پایین نروید، و به یاد داشته باشید: فروش نمی‌کنید که کار کنید. هدف طبقه‌بندی است. در این کار، آماتورها فروش می‌کنند، حرفه‌ای‌ها مردم را طبقه‌بندی می‌کنند.»