کتاب مرگ در آغوش واژگان
معرفی کتاب مرگ در آغوش واژگان
کتاب مرگ در آغوش واژگان نوشتهٔ پیتر استرهازی و ترجمهٔ مریم خدادادی است و انتشارات خوب آن را منتشر و روانهٔ بازار کرده است. این اثر از مجموعهٔ ادبیات جهان انتشارات خوب است.
دربارهٔ کتاب مرگ در آغوش واژگان
پیتر استرهازی در کتاب مرگ در آغوش واژگان به مضمون کلاسیک مرگ والد چرخشی اصیل و واقعی میدهد. دو برادر و یک خواهر، که حالا دیگر بزرگ شدهاند، ازطرف پدرشان احضار میشوند و در روزی از روزهای گرم ماه اوت، در بیمارستانی که مادرشان در بستر مرگ افتاده است، دوباره دور هم جمع میشوند. حضور پزشکی بیاعتنا و پرستاری بدجنس بر وخامت اوضاع خواهر و برادرها میافزاید. پسر ارشد رویدادهای معمول مرگ مادر، خاکسپاری و ایام سوگواری را موبهمو روایت میکند و میکوشد از تجربهای که شدیداً جانکاه است سر درآورد. در همان حال که با احساسات پیچیدهٔ درماندگی و سردرگمی، اندوه و خشم کلنجار میرود، ناگهان مادر درگذشتهاش عنان از کف میدهد و سر صحبت را با پسر داغدیدهاش باز میکند. او رؤیاها و داستانهایی دربارهٔ دوران جوانیاش با سربازان و عشق اولش بازگو میکند که همهوهمه به تصویر سرزندهٔ مجارستان پیش از جنگ جان میدهند. در تمام این مدت نیز غصهٔ پسرش را میخورد و کل ماجرا به کنترپوانی برای دونوازی مادرفرزند میماند. پیتر استرهازی استادانه نقلقولهایی از کامو، بارتلمی، پولس قدیس و بسیار کسان دیگر بههم میآمیزد و در مضمون مدنظرش تنوعی سرشار میآفریند.
مرگ در آغوش واژگان با فضایی عمیقاً تکاندهنده، کنایهزنی بازیگوشانه به خود و هجو و فانتزی باروکیاش، اثریست ماهرانه که رابطهٔ تأثرانگیز میان مادر و پسر را تا سر حد افسانه بالا میبرد.
خواندن کتاب مرگ در آغوش واژگان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به علاقهمندان به زندگینامهٔ هنرمندان پیشنهاد میکنیم.
دربارهٔ پیتر استرهازی
پیتر استرهازی در ۱۴ آوریل ۱۹۵۰ در بوداپست به دنیا آمد. او یکی از مشهورترین نویسندگان مجارستان و اروپای مرکزی است. او در دههٔ ۱۹۷۰ نوشتن را از آغاز کرد. پس از تغییر رژیم مجارستان در سال ۱۹۸۹ و سلسلهٔ انقلابهای پاییز ملتها پیتر استرهازی هیچگونه زمین یا اشیای قیمتی که توسط کمونیستها ملی شده بود را نپذیرفت.
بسیاری از آثار او به تجربهٔ زندگی در یک حاکمیت کمونیستی و در یک کشور پساکمونیستی میپردازد که از بهترین آثار در ادبیات پس از جنگ محسوب میشوند.
سبک نوشتن او را میتوان در دستهٔ پسامدرن قرار داد که ریتم آن همزمان دارای حرکت و توفقهای پیدرپی است. حکایتهای او از اتفاقات شخصی زندگیاش نشأت میگیرد و طنز تلخی در روایتهایش جاری است.
آثار او به بیش از ۲۰ زبان منتشر شده است. او چندین جایزهٔ ادبی در مجارستان دریافت کرده از جمله جایزهٔ معتبر Kossuth در سال ۱۹۹۶ و جوایزی را برای آثار خود در فرانسه، اتریش، آلمان، اسلوونی و لهستان دریافت کرده است. او در سال ۲۰۱۶ در سن ۶۶ سالگی درگذشت.
بخشی از کتاب مرگ در آغوش واژگان
«خواهرم درست بهسراغ تنها چیزی رفت که برای همهمان آشنا بود. با ظرافت بهسمت دست مادر خم شد. ظرافت حرکتش بازهم حالم را بهکلی خراب کرد. انگار طفلک آن روز نمیتوانست هیچ کاری را درست انجام دهد. گفتم: «بیایید دعا کنیم.» منظورم این بود که دعا کنیم و راه بیفتیم. برادرم با چشمانی گرگرفته یکدفعه بهطرف من برگشت، انگار مار دغلکار کاتولیکی نیشش زده بود و من این وسط خوشمزگیای کرده بودم یا حرف رکیکی از دهانم پریده بود. جرئتش را نداشتم آرامش کنم. مثل فروشندههای بازار سیاه شروع کردم به خواندن دعای ربانی. خواهرم شکلک درآورد، چون از همان بچگی تصوری که از پدر آسمانیمان داشتیم، همان پدر خودمان بود، یا برعکس، زور میزدیم این فکر را از کلهمان بیرون کنیم. به فرایند بیرون کردن این فکر هم میگفتیم «خواندن دعای ربانی.»
انگشتان مادر از ریخت افتاده و با سطح نحیفی که تا استخوان چروکیده بود یکی شده بودند. دستی که وقتی به ما سیلی میزد با صورتمان یکی میشد، حالا با آن رگهای پشتش به نقشهای هولانگیز بدل شده بود. ککومکهای پیری و لکههای قرمز یا حتی بنفش تصویر این نقشه را باورپذیرتر کرده بودند. پوستش مثل دستکشی شده بود که کیپ دستش نبود. قسمت کمی از گوشتش بهآرامی تا پایین شستش کشیده شده بود و آن قسمت از کف دستش براقتر بود. همین دستکش، دستکشی که الان از آن حرف زدیم، با مهارت تمام درست شده بود، ظریف و لطیف، هرچند ترکخوردگی (در اینجاوآنجا) چینوچروکها را بیشتر کرده بود.»
حجم
۹۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۶۴ صفحه
حجم
۹۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۶۴ صفحه