دانلود و خرید کتاب صوتی عسل
معرفی کتاب صوتی عسل
کتاب صوتی «عسل» نوشتهٔ مکسنس فرمین با ترجمه احمد سلامت راد و گویندگی ایمان احمدزاده خلیفه در واوخوان منتشر شده است. رمان عسل نخستین بار در سال ۲۰۰۰ به انتشار رسید. فرمین در همین سال توانست جایزههای دل دوکا و جایزه مورات را از آن خود کند و در سال ۲۰۰۴ نیز برنده جایزه The Europe شود.شخصیت اصلی کتاب عسل، مردی فرانسویست که صاحب یک مزرعه اسطوخودوس است.
دختر جوان به قطعه فلزی که در کف دستش می درخشید چشم دوخت. آنگاه به مرد خارجی خیره شد و گفت: تو کی هستی و از کجا می آیی؟ اورلین آهی کشید. موهای طلایی و خیسش از خورشید درخشان تر اما قلبش تیره بود. زیر لب گفت: من خیال پردازی هستم که از سرزمین رویاها می آیم، آنگاه در سکوت به پا خواست و ادامه داد: سرزمینی که کلید دروازه آن را گم کردهام.
درباره کتاب صوتی عسل
کتاب صوتی عسل رمانی خاص به قلم مکسنس فرمین است. این رمان عاشقانه به ماجرای سفر مزرعهداری ساده به سرزمینهای زیبای قارهٔ آفریقا میپردازد و ماجراهایی که برایش پیش میآید و سبب آشناییاش با شخصیتهای عجیب و جالبی میشود.
کتاب صوتی عسل را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتاب عسل از مکسنس فرمین را به طرفداران رمانهای عاشقانهٔ فرانسوی پیشنهاد میکنیم.
درباره مکسنس فرمین
مکسنس فرمین متولد ۱ ژانویه ۱۹۶۸ در آلبرتویل، فرانسه است. مکسنس فرمین، نویسندهای كه بین پاریس و آفریقا زندگی كرده است، یکی از نویسندگان خوب فرانسویزبان در یکی دو دههٔ اخیر به حساب میآید. او بخشی از ایام کودکیاش را در شهر گرونوبل گذراند و پس از آن به پاریس رفت و حدود سیزده سال در آنجا سر کرد. فرمین برای مدت کوتاهی به تحصیل در رشتهٔ ادبیات پرداخت و پس از آن عازم کشور تونس در قاره آفریقا شد.
از آثار او میتوان به سه کتاب «برف»، «ویولون سیاه» و «عسل» اشاره کرد که در کنار هم تریلوژی رنگهای نویسنده را تشکیل میدهند.
بخشی از کتاب صوتی عسل
اورلین سر راه در کافه توقف کرد و پشت میزی نشست تا نامهای بنویسد. کلاویس پرسید: «با پائولین چه میکنی؟ اگر تو بروی لابد کس دیگری با او ازدواج میکند.» اورلین با اشارهی دست او را از خود راند، گویی شکی آزارنده را که از آن گریزان بود از خود میراند. او داشت به پائولین نامه مینوشت. «اگر او واقعاً مرا دوست داشته باشد، صبر میکند.» کلاویس گفت: «ولی حتی اگر چنین باشد، اگر خیلی دیر برگردی و ببینی ازدواج کرده، چه؟» اورلین لبخندی آرام بر لب آورد. «در این صورت، او دلدار من نبوده است.»
اورلین، پائولین را دید که در حال چسباندن برچسب روی شیشههای اسطوخودوس بود. او کاملاً غرق کارش بود و با دقت و ظرافت تمام برچسبها را روی سطح مدور شیشهها میچسباند. اورلین لحظهای در سکوت به تماشای دختر جوان نشست و آنگاه گفت: من دارم میروم.»
زمان
۲ ساعت و ۱۶ دقیقه
حجم
۲۳۹٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۲ ساعت و ۱۶ دقیقه
حجم
۲۳۹٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد