با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتیات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.

کتاب هیچوقت پای زنها به ابرها نمیرسد
۲٫۴
(۲۱)
خواندن نظراتمعرفی کتاب هیچوقت پای زنها به ابرها نمیرسد
«هیچوقت پای زنها به ابرها نمیرسد» دربردارنده ۱۶ داستان کوتاه از مرضیه سبزعلیان(-۱۳۵۶) معاصر ایرانی است.
در بخشی از داستان «زن سالم» از این کتاب میخوانیم:
«مادر به سمت چپ آشپزخانه، جایی که آن طرفش دیوار خانۀ همسایه بود اشاره کرد:
«دختر ناهیدخانم را ببین، یک ساله تو همان شرکت مانده، چند روز پیش ناهیدخانم میگفت نصف بیشتر جهیزیهاش را خودش خریده.، اما تو چی؟ عرضه نداری خودت را یکجا درست و حسابی بند کنی!»
«چه کسی را هم مثال میزند، مثلاً دختر ناهیدخانم خیلی آدمحسابی است؟ خوبه خودم یک بار رفته بودم محل کارش، وقتی یارو صدایش میزد همچین با عشوه میگفت جانم که بیا و ببین. معلومه، منم اگر این قدر قر و غمزه داشته باشم یک سال که هیچ، یک عمر میتوانم تو یک شرکت کار کنم.»
«خب حالا، گناه دختر مردم را نشور، ما که چیزی جز خانمی ازش ندیدیم!»
«اصلاً دلم میخواهد تو هر شرکتی فقط دو هفته کار کنم!»
«بله، خب، یادت رفته، دانشگاه آزاد قبول شدی، رفتی و آمدی، گفتی: ’لیسانس میگیرم، میشوم معلم آموزش و پرورش، بعد کلی بیمه و مزایا پشت بندش میگیرم! ‘ مدام تو گوش ما خواندی که: ’خرج دانشگاه آزادم را بدهید به جایش همۀ جهیزیهام را خودم میخرم. ‘ کو حالا؟ شش ماهه درسات تمام شده، یک ماه درست و حسابی سر کار رفتی؟»
«کار بود و نرفتم؟»
«کوری این همه آگهی توی روزنامه. اصلاً همۀ اینها را ول کن، شرکت آریا که خوب بود. بندۀ خدا مهندس دو سه بار تلفن کرد. خودم شنیدم میگفتی: ’استخدام آموزش و پرورش شدم. ‘ افادهها طبق طبق...»
دختر لیوان چای را کوبید روی میز و به مهندس فکر کرد که باز هم دیشب تلفن کرده بود و گفته بود برگرد و او باز هم مثل یکی دو بار قبل نتوانسته بود بگوید: «نمیتوانم، وقتهایی که شما نیستید پسرتان مزاحمم میشود.»
پاهای آویزان آن زن![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
الهه علیخانی
توت فرنگی های اهلیمهدی قلینژاد ملکشاه
روژییارفریده خرَمی
فردا داستان خوبی مینویسمسپیده ابرآویز
شوهر عزیزمجویسکرول اُتس
بگذار احساست کنمزینب میرطاووسی
زمانی برای پنهان شدناحمد بیگدلی
پاندای محجوب بامبو به دست با چشمهایی دور سیاه، در اندیشهی انقراضجابر حسینزاده نودهی
تراوشات یک ذهن آشفتهبهروز واثقی
بازی عروس و دامادبلقیس سلیمانی
خاکسپاری ماهی قرمزهاحسین قسامی
و حالا عصر استطیبه گوهری
دفترچه تلفن منفاطمه جعفریان
درختم دلشوره داردفریده خرَمی
زنگ هفتممحمدمنصور هاشمی
خنده لهجه نداره: ماجراهای دلنشین یک خانواده ایرانی مقیم امریکافیروزه جزایری دوما
جایی به نام تاماساکوفلامک جنیدی
مرد سرنوشت، فرانکلین روزولت و پایه ریزی قرن آمریکایی![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
آلونزو همبی
همه درها را قفل کنرایلی سیگر
دروغ ها درباره مادرمدانیلا دروشر
نقش دولت ها در تکوین برنامه های توسعه (برنامه اول تا پنجم)محمدرضا کارچی
نوشتن بر گل و زندگی نوشتی برای سارق آتشعبدالوهاب البیاتی
فصل خاکسترخورخه ولپی
صورتکی بسان سماءباسم خندقچی
روباه یابدان کینگ
وقایع روزانه اکتدایانا هیل
باغ واژگونسروش چیت ساز
حجم
۵۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۹۴ صفحه
حجم
۵۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۹۴ صفحه
قیمت:
۴۷,۰۰۰
تومان
نظرات کاربران
ادم نمیفهمه داستان چی میشه اصلا اول ادم رو وارد داستان میکنه و بعدش بدون پایان تمومش میکنه جدا از اون من واقعا نمیدونم چطور و با چه نگاهی نویسنده چنین داستانی رو نوشته وقتی افراد میدونن که کسی علاقه ای به کتاب
رو چه حسابی این کتابو جزء بهترین های ادبیات داستانی دسته بندی کردین ؟ فقط سبک نوشته مهمه ؟ محتوا و سوژه های جذاب مهم نیست؟ این کتاب عاخه چه حرف تازه ای برای گفتن داره؟ چه فکر وایده ناب و قابل تحسینی
اینم شد کتاب اخه؟؟؟چرا اینجوریه؟؟آبرو واسه خانما نذاشته...
کتاب جالبی نبود ...
چرند. مزخرف... اگه دختر این هارو بخونه از زندگی حالش بهم میخوره. این حرفها مال عهد بوقه. حیف وقت که صرف خوندن این چرندیات بشه.
خوب نبود اصلا
بسیار گیج کننده
افتضاح بود
کتاب معمولی و سطح پایینی بود. داستاناشم چیزاییه که از هر ۱۰نفر، معمولا۵نفر میتونن اینطور بنویسن😕
فقط مزخرف بود.