دانلود و خرید کتاب از زن تا زمین نرگس مقدسیان
تصویر جلد کتاب از زن تا زمین

کتاب از زن تا زمین

معرفی کتاب از زن تا زمین

کتاب الکترونیکی «از زن تا زمین» نوشتهٔ نرگس مقدسیان در نشر روشنگران و مطالعات زنان چاپ شده است.

درباره کتاب از زن تا زمین

موضوع اصلی داستان‌‌هایی که در کتاب از زن تا زمین روایت می‌شود، مسائل مربوط به زنان و محیط زیست است. شخصیت‌های این کتاب هریک در شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی امروزی جامعه و در مناطق مختلف از شهر تا روستا حضور دارند. نویسنده تلاش دارد با نگاهی دوباره به دغدغه‌های زنان بار دیگر بر لزوم توجه به این موضوع تأکید کند.

کتاب از زن تا زمین را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به داستان‌هایی با محوریت زنان پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب از زن تا زمین

«همین‌طور که تا کمر داخل آشغالِ کوه یا روی سیاه‌آب ِسیاه‌رود دست و پا می‌زنم، مأمور بهداشت را می‌بینم که به خانهٔ کاج گیر می‌دهد و رشوه می‌خواهد. بوی تریاک از واحدهای پایینی آپارتمانمان به دماغم می‌خورد. چرت می‌زنم. آن‌قدر توی دورهمی روشنک، چرت زده بودم که روشنک گفت: «برو اتاق، بگیر بخواب.» بعد نمی‌دانم در خواب است یا بیداری که می‌بینم دارم ماجرای خزر را به نیروی انتظامی گزارش می‌دهم و خودم را سرزنش می‌کنم که چرا زودتر این کار را نکردم. یکی توی سرم داد می‌کشد: «باید همان موقع گزارش می‌دادی و پدر بی‌شرف را در می‌آوردی.» و انگشت نشانه‌اش را به طرفم می‌گیرد. بلند می‌گوید: «با سکوتت که بیشتر تشویقش می‌کنی، دالِ زنای. بعد می‌بینم که بیشتر توی آشغالِ کوه لندفیل فرومی‌روم. دست‌هایم را به طرف آسمان می‌گیرم و با همهٔ زورم ایجگره می‌زنم. کسی به دادم نمی‌رسد. فقط محصولات رنگارنگ شرکت گیشه را می‌بینم که دور سرم می‌چرخند و پیچ‌واپیچ می‌خورند و کاوه را می‌بینم که از کار معدن می‌نالد: «شیره‌ام را کشیده، قدرتی برایم نمانده، جای دیگر کار کنم...» کاوه سرفه‌اش می‌گیرد و از درد کمر و سینه می‌نالد. یکهو حرف دکتری که چند ماه پیش رفته بودم مطبش، یادم می‌آید. چشم‌هایم را توی دستگاهی نگاه کرد و گفت: «این‌که احساس می‌کنی چیزی مثل اشک از کنار چشمت پایین می‌افتد نشانهٔ آب مروارید است. چند وقت دیگر باید عمل کنی.» بعد ذهنم می‌رود به بیجارهای موشنگاه و جوکلبندان. شمسی‌خانم را می‌بینم که تم تشت‌ها را روی سیاه‌آبِ توی بیجار هل می‌دهد و مونا را می‌بینم که گوشی‌اش را توی جیب پیراهن مردانه‌اش می‌گذارد و دکمهٔ رویش را می‌بندد و به جوان‌های تازه‌کاری که شمسی‌خانم از شهر آورده، می‌گوید گوشی‌هایشان را خوب جاسازی کنند که خدای نکرده نیفتند توی آب. بعد می‌رود سمتشان و می‌گوید: «بیایید با هم آواز بخوانیم. آواز که بخوانیم کار خوب پیش می‌رود.» و می‌خوانند. صدایشان تا آن طرف مرز می‌رود، تا شالی‌های تازه‌نشای دوردست که باد تویشان موج انداخته. شالیزار بوی سم، بوی زباله و فاضلاب می‌دهد. خانم‌جان وقتی از گفتن چیستان خسته می‌شود، آوازی قدیمی می‌خواند: «گل مخمل مزن تی پا به دریا...تو انگور سیاهی بر سر دار، مودونه مورواریدم پورخریدار...

کمر راست می‌کنم، دست را سایه‌بان چشم. گِلِ آب از دستم شره می‌کند توی بیجار. روی تم‌های بنشاسته، از دورکامیون‌های آشغال را می‌بینم که سمت لندفیل صف کشیده‌اند. بدنم بنا می‌کند به لرزیدن. سونامی شیرابه را می‌بینم که از آشغالِ کوه لندفیل طرف شالیزارهای موشنگاه، سراوان، گلسرک و جوکلبندان می‌آید.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۳۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۸۸ صفحه

حجم

۲۳۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۸۸ صفحه

قیمت:
۱۷,۵۰۰
تومان