دانلود و خرید کتاب ضیافت در حبس حامد حسینیان
تصویر جلد کتاب ضیافت در حبس

کتاب ضیافت در حبس

امتیاز:
۴.۷از ۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ضیافت در حبس

کتاب ضیافت در حبس نوشتهٔ حامد حسینیان است و انتشارات کتابستان معرفت آن را منتشر کرده است. موضوع این کتاب خاطره‌نگاری‌های طلبه‌ای در زندان است.

درباره کتاب ضیافت در حبس

ضیافت در حبس هم بهانه‌ای است برای سرک‌کشیدن به سرآغاز بزهکاری‌های اجتماعی و هم انگیزه‌ای است برای بیان یک دورهٔ آموزه‌های اعتقادی. حامد حسینیان در رمضان المبارک ۱۴۰۱ ه.ش، مهمان کانون اصلاح و تربیت تهران بود. در این روزها و شب‌ها، پای داستان زندگی ده‌ها نفر از مددجویان نشست و با زندگی‌شان زندگی کرد. شرح ماجرای زندگی آن عزیزان، به تنهایی قصه‌هایی است برای عبرت مادران، مربیان و فرزندان. هم‌زمان در همین ایام، زبانی بود برای بیان دوره‌ای از اصول عقاید، داستان‌های قرآنی، داستان‌هایی از سیرهٔ اهل بیت، حکایت‌های واقعی، آداب نماز و مهارت‌های زندگی.

این کتاب، شرحی است از مصاحبه‌ها و بیانی است از آموزه‌ها، به همان ترتیبِ جاری‌شده در زندان. هرچند جذابیت خاطرات و ظرفیت برای بیان نکته‌گویی‌ها در روزهای آخر بیشتر شد، نظم واقعی آن به هم نخورده است. همه چیز همانند واقعیت تدوین شده است، مگر اسامی مددجویان و برخی تصویرپردازی‌های داستان‌ها که به خاطر حفظ حریم خصوصی، تغییر یافته است. این اندک تغییرها به گونه‌ای بوده است که اصل روایت و سرچشمه داستان‌های واقعی، آسیبی ندیده است.

خوانندگان در کنار این متن داستان‌گون، افزون بر عبرت‌آموزی و جامعه‌شناسی تحلیلیِ جرم، افزون بر آشنایی با تجربه‌های تبلیغی، در کنار متنی که گاه به طنازی تدوین شده است، در خلال حوادث و خاطره‌ها، به بیانی متفاوت، با دوره‌ای از سرفصل اندیشه‌های دینی آشنا شوند.

شرح آن ضیافت مبارک در زندان در چهار فصل تدوین شده است. فصل اول، خاطره‌نگاشت روزهای ماه مبارک رمضان است. هر روز به یاد خاطره‌ای از همان روز، نام نهاده شده است. فصل دوم، «وقتی فرشته‌ها می‌میرند»، بیان دستاوردهای تبلیغی است. در این فصل کوتاه، مهم‌ترین عوامل انحراف بزهکاران بر اساس مشاهدات زندان، گزارش شده‌اند. فصل سوم، با عنوان «آنچه باید خزان می‌شد، آنچه باید بهار می‌شد»، راه‌های رهایی از آسیب‌هاست. در این فصل، راه‌های اصلاح شیوه‌های تعلیم و تربیت در کانون تدوین شده است. فصل چهارم فقط چند کلمه است؛ شرح انتظار است؛ انتظاری که با فصل ظهور به پایان می‌رسد.

در میان خاطره‌های این کتاب، ۲۶ داستان واقعی از آغاز و فرجام بزهکاری‌های نوجوانان، ۲۳ داستان از سیرهٔ پیامبر و امامان، ۶ داستان قرآنی، ۳۲ حکایت واقعی، ۱۲ مسئلهٔ شرعی، ۶ ادب از آداب عبادات، ۲۶ حکمت از آیات قرآن و روایات، ۱۲ اصل از اصول رضایت‌مندی از زندگی و ۳۱ بیان در اصول عقاید اسلامی و شیعی، جمع آمده است. همهٔ این ویژگی‌ها، این کتاب را خواندنی کرده است؛ کتابی که می‌توان آن را بارها و بارها خواند.

خواندن کتاب ضیافت در حبس را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به معلمان پرورشی، مشاوران، مسئولان امور تربیتی و طلاب پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب ضیافت در حبس

«دلم هوای تبلیغ کرده بود. چقدر دلم می‌خواست دوباره مثل همان سال‌های اول طلبگی، یک ماه فارغ از همه دنیا، قلبم فقط برای خدا بتپد. روز اول ماه مبارک، روضه ماهیانه آیت الله صدیقی در مسجد ازگل برگزار شد. به مناسبت ارتحال آیت‌الله ری‌شهری، مجلس گرفته بودند. باید شرکت می‌کردم. بالاخره اگر همه سال‌های هم‌کاری مرحوم پدر با وزیر اطلاعات و دادستان ویژه روحانیت هم فراموشم شده بود، لطف‌های ایشان در مراسم تدفین پدرم در حریم شاه عبد العظیم را، یادم نرفته بود. مراسم تشییع غایب بودم و برای عرض ادب مجالی نیافتم. باید به جبران گذشته، حضور مضاعف می‌داشتم. روز تشییع با طلبه‌های حوزه، جهادی رفته بودیم ریگان. کاش یک روزی هم می‌توانستم خاطرات آن اردوی قرآنی را بنویسم. یادش بخیر! چه شیرین بود شب‌های نخلستان در جمع قرآن آموزان!

مراسم که تمام شد به آقای بیگ وردی، سر تیم حفاظت حاج آقا (آیت الله صدیقی) گفتم: «در گروه مطالعات دین شناسی حوزه، یکی از سرفصل‌هایمان مهندسی تربیت است. دلم می‌خواهد بروم زندان! آنجا ریشه‌های بزهکاری را می‌توانم از نزدیک ببینم.» خیلی استقبال کرد. دستانم را گرفته بود و رها نمی‌کرد. قرار شد فردا در جلسه شورای عالی قضایی با حاج آقا در میان بگذارد. حاج آقا هم با دکتر محمدی، رئیس سازمان زندان‌ها، در میان گذاشته بود. به نظرم خیلی جدی گفته بودند که جناب رئیس تقاضای دیدار حضوری داشت. آقای محمدی، سوم رمضان جلسه دیداری داشت با آقای پورمحمدی، جانشین مرحوم پدر در مرکز اسناد انقلاب اسلامی. قرار شد همان‌جا ببینمشان.»


کتابدوست
۱۴۰۲/۰۱/۲۶

درباره خاطرات رواحانی جوان در خدمت به نوجوانان بزهکار زندانی است هم تلخ و هم شیرین کاش نیشد قدمی برداریم برای زندگی بهتر

گل پری
۱۴۰۳/۰۶/۱۴

کتاب آموزنده ای بود،اگر جهادگر وفعال اجتماعی هستید این کتاب را حتما بخوانید.اما صبورانه وبا حوصله

گناه یعنی بدانی که هدف جای دیگری است و چشمت را بر آن هدف ببندی. دروغ، چنین بلایی سر شخصیت انسان درمی‌آورد.
Pasdar_113
مؤمنان که کنار هم باشند، شیطان کم‌تر می‌تواند بینشان رخنه کند.
Pasdar_113
می‌گفت: «به خدا قسم امام زمان همین طور است. نیت شما را هم می‌شنود؛ نیت شما را هم می‌پذیرد.»
Pasdar_113
زندگی گردنه‌هایی دارد که بی‌همرهی دوست، نفس‌گیر است.
Pasdar_113
دروغ هویت آدم را عوض می‌کند.
Pasdar_113
از آقازادگی همینش به ما رسید! بقیه رانت خوردند و ترکیه رفتند، ما را با احترام روانه زندان کردند!
Pasdar_113
برای بار دوم باشگاه رفتم. یک دست بازی کردم. از کسی که دیروز باخته بودم، بردم. آبروی روحانیت را برگرداندم.
Pasdar_113
پیامبر گفته بود: «خداوند دوست دارد مؤمن اگر کاری را به عهده می‌گیرد، محکم‌کاری کند.»
Pasdar_113
دیر و زود دارد، اما چیزی در دیوانش کم و گم نمی‌شود.
Pasdar_113
اخلاص در یک سیلی خوردن را چقدر برکت می‌دهد.
Pasdar_113
به سنت حضرت موسی سفارش‌شان کردم که بعد از نماز گونه راست و چپ را بر مهر بسایند و این ذکر را بگویند: خدایا گنده بی‌رقیب تویی، دیگران لنگ‌هایشان را هم از تو دارند. ذکرش را خیلی جدی گرفته بودند. می‌گفتند: حاج آقا! یکبار دیگر بگو تا یادداشت کنیم!
کتابدوست
چهار رکعت نماز شکسته ظهر به پیش‌نماز حاضر می‌خوانم قربة الی الله یا دو رکعت شکسته ظهر به پیش‌نماز حاضر می‌خوانم قربة الی الله؟ این قدر این سؤال را تکرار کردند که گاوگیجه گرفته بودم. بالاخره از کوره در رفتم و گفتم: «از این بعد کسی این طور نیت نکند. شورش را در آورده‌اید! نیت یعنی اینکه دلتان پیش خدا باشد؛ یعنی فکرتان این باشد که خدایا دعوت‌مان کردی، آمدیم. اصلاً بگویید: تو دریای من بودی آغوش وا کن؛ که می‌خواهد این مرغ شیدا بمیرد.» خیال می‌کردم خوب منظورم را فهمیده باشند. تا نماز ظهر، در همین خیال بودم. وقتی تکبیرة‌الاحرام نماز ظهر را گفتم، جمعیتِ پشت سر من ارکستر شده بودند. خدایا تو دریای منی آغوش وا کن که می‌خواهد این مرغ شیدا بمیرد. چقدر ترسیدم از اینکه بدعتی در دین رسول خدا ایجاد کرده باشم.
کتابدوست
بحمدلله امروز بازار نماز ظهر خیلی گرم بود. به طرز مشکوکی به نظر می‌رسید کار مقلب القلوب باشد.
کتابدوست
دختر امام مجتبی به رحمت خدا رفت. اصحاب برای عرض تسلیت به امام نامه نوشتند. ایشان در جواب نوشته بودند: «دخترم، کنیز و مملوک خدا بود. خدا امروز ملکش را از ما بازستانده است. او به راهی رفت که گذشتگان رفتند و ما نیز خواهیم رفت. این‌ها همه در محضر خداست؛ در برابر قضای او تسلیم هستم و در بلاهای او صبور.»
کتابدوست
آن خدای مهربان آسمان‌ها و زمین، اراده کرده تو مهیای بهشت برین شوی. همه چیز را فراهم کرده است.
کتابدوست
یکی دیگر تعریف می‌کرد، حاج آقا! خدا من رو خیلی دوست دارد. وقتی شب‌ها برای دزدی خانه‌ها را می‌پاییدم، به دلم می‌انداخت که این خانه درد سر دارد. وقتی راهم را کج می‌کردم و تا صبح پرسه می‌زدم، یک خانه توپ روزیم می‌کرد و با خیال راحت خانه را خالی می‌کردم. چون حواله خدا بود، چیزی جا نمی‌گذاشتم!
کتابدوست

حجم

۱۵۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۶۴ صفحه

حجم

۱۵۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۶۴ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
۷,۵۰۰
۷۰%
تومان