دانلود و خرید کتاب توطئه گرگنده دش رابرتز ترجمه ارنواز صفری
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب توطئه گرگنده اثر دش رابرتز

کتاب توطئه گرگنده

نویسنده:دش رابرتز
انتشارات:نشر صاد
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب توطئه گرگنده

کتاب توطئه گرگنده رمانی نوشتهٔ دش رابرتز است که با ترجمهٔ ارنواز صفری منتشر شده است. این اثر رمانی جذاب برای نوجوانان است که در انتشارات نشر صاد منتشر شده است. 

درباره کتاب توطئه گرگنده

کتاب توطئه گرگنده داستان معمایی پیچیده و جذاب است که لوسی باید آن را حل کند. لوسی اسلادان ۱۲ساله نابغه و شیفتهٔ بشقاب پرنده در وسط طوفان رعدوبرق برای بررسی ناپدیدشدن‌های غیرقابل‌توضیح در زادگاهش استیکی پاینز به بیرون می‌رود. او بیش از آنچه برایش رفته است، پیدا می‌کند؛ موجودی مودار و عجیب و بزرگ، یک موجود ۱۳ساله. غریبه‌ای قدیمی به نام میلو فیشر و رازی ریشه‌دار و حیرت‌انگیز. لوسی و میلو با هم درگیر معمایی می‌شوند که کل شهر استیکی پاین و ساکنان عجیب‌وغریب و شگفت‌انگیز آن را تهدید می‌کند. ماجرایی که فقط لوسی متوجه مشکوک‌بودن آن شده است. 

خواندن کتاب توطئه گرگنده را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام نوجوانان علاقه‌مند به داستان پیشنهاد می‌کنیم. 

بخشی از کتاب توطئه گرگنده

«لوسی که می‌لرزید و سرتاپا خیس بود، به خودش آمد. گوش‌هایش زنگ می‌زد و مغزش نبض‌دار شده بود. اطرافش را کورمال‌کورمال گشت، تصوّر مبهمی از نور و صدا در میان حافظهٔ غبارآلودش در رفت و آمد بود.

بالاخره آدم‌فضایی‌ها من رو دزدیدن؟

انگشتانش دور مشتی از گل و شاخه بسته شد. هنوز داخل جنگل بود.

چه ناامیدکننده.

با کمی تقلا، پلک چشم‌هایش را یکی‌یکی باز کرد. درحالی‌که به یک جفت چشم آبی فرشته‌وار که با هالهٔ زردرنگ مه‌آلودی احاطه شده بود زل زده بود، به خودش آمد.

خدای من، من مُرده‌م؟

صدایی از فاصله‌ای دور از سمت چشم‌ها به گوشش خورد:

«خدا رو شکر، تو زنده‌ای!»

این سؤالم رو جواب می‌ده.

لوسی ناله‌ای کرد و تلاش کرد تا بایستد، اما پاهایش یاری نکرد و او کنار یک سرخس رگه‌بنفش ولو شد. موفق شد تا روی پاهایش بایستد و احساس کرد که برگ‌های سوزنی کاج داخل جوراب‌های تماماً خیسش فرو رفت. به دلایلی، او دیگر کفش به پا نداشت.

موجود زرد محو گفت:

«حالت خوبه؟»

لوسی گفت:

«شاگالاماگال.»

صدا گفت:

«خیلی امیدوارکننده به‌نظر نمی‌رسه. فکر می‌کنم باید کمک خبر کنم.»

لامپ حبابی‌شکل دور لوسی جابه‌جا شد، شی‌ء کوچک درخشانی در دست آن موجود در میان تاریکی حرکت می‌کرد:

«اَه، این شهر هیچ‌وقت آنتن درست‌وحسابی نداره. شماها چطوری اینجا دووم می‌آرین؟»

چیزی به دست لوسی خورد و او به خودش پیچید، وقتی فهمید آن چیز عینکش بوده، از خوش‌حالی جیغ کوتاهی کشید. آن را روی چشم‌هایش گذاشت و جهان دوباره در نظرش واضح شد. او هنوز هم در قسمت خالی جنگل بود. روبه‌روی او پسر مرتبی هم‌سن‌وسال خودش ایستاده بود که بارانی زردرنگ پرزرق‌وبرقی به تن و چکمهٔ لاستیکی‌ای به پا داشت. کلاه لبه‌دار بارانی هم‌رنگ با لباسش، خیلی برای سرش بزرگ بود و باعث می‌شد سرش دو برابر اندازهٔ واقعی به‌نظر برسد. پسر پوزخندی زد، انگارکه به همان احمقانگی که او به‌نظر لوسی می‌آمد، لوسی هم به‌نظر او می‌رسید.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۷۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

حجم

۱۷۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

قیمت:
۷۶,۰۰۰
تومان