کتاب یک سال تا نویسنده شدن
معرفی کتاب یک سال تا نویسنده شدن
کتاب یک سال تا نویسنده شدن نوشتهٔ سوزان م. تیبرگین و ترجمهٔ امین زاهدی مطلق است و انتشارات سوره مهر آن را منتشر کرده است. این کتاب فنون نویسندگی را در دوازده درس به شما ارائه میدهد. کتاب یک سال تا نویسنده شدن از مجموعهٔ گام به گام تا داستاننویسی حرفهای است.
درباره کتاب یک سال تا نویسنده شدن
زندگی نویسندگی یکی زندگی خلاق است. کتاب یک سال تا نویسنده شدن شما را دعوت میکند وارد مسیر نویسندگی شوید و اگر هماکنون در مسیر هستید، برایتان همسفری الهامبخش و آموزنده خواهد بود.
کتاب یک سال تا نویسنده شدن شامل دوازده کارگاه آموزشی و حاصل بیش از پانزده سال تدریس است. این درسها آمیزهای از انگیزش و آموزش هستند. سوزان م. تیبرگین در این کتاب اعتقاد دارد نویسندگی یک شیوهٔ زندگی و عادت است. کسی که مینویسد، یعنی به نوشتن عادت کرده است. «عادت» به معنی کار روزمره و مداوم.
بنیان کتاب یک سال تا نویسنده شدن ترکیبی از انگیزش و آموزش است. هر فصل شامل نمونههایی از آثاری است که در طول قرنها پدید آمدهاند و البته بیشترشان از نوشتههای معاصر برگرفته شدهاند. این نمونهها نشان میدهند که نویسندگان گوناگون چگونه با ظرافت و مهارت نوشتهای را خلق و نگاهشان را به جهانیان عرضه میکنند. در این درسها از افلاطون، آگوستین قدیس، مونتانی، ویرجینا وولف، برندا یولند، ادواردو گالینیو، آنی دیلارد، تری تمپست ویلیامز، اورهان پاموک و بسیاری دیگر خواهید آموخت. همچنین تمرینهایی در درسها وجود دارد که به شما در نوشتن قطعات کوتاه کمک میکند و راههایی را برای تقویت مهارت نویسندگی نشانتان میدهد.
کارل گوستاو یونگ در کتاب خاطرات، رؤیاها و افکار رؤیایی را که در دوران کودکی داشته است وصف میکند: «شبهنگام در جایی ناآشنا بودم و داشتم آهسته و بهسختی در بادی شدید پیش میرفتم. مه غلیظ همه جا را فراگرفته بود. دستهایم را پیاله کرده بودم و نوری کوچک را نگه داشته بودم که هر آن ممکن بود از دستم فرار کند. همه چیز به این بستگی داشت که بتوانم آن نور کوچک را روشن نگاه دارم... .»
این نوری است که در وجود همهٔ ماست، نوری که با خودمان به این دنیا میآوریم. یک سال تا نویسنده شدن شما را به سوی این نور هدایت میکند تا به مدد واژهها حاملی برای آن در جهان باشید.
خواندن کتاب یک سال تا نویسنده شدن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به کسانی که میخواهند نویسندگی عادت هرروزهشان شود پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب یک سال تا نویسنده شدن
«یادداشتهای روزانهام خوشهچینیهای من هستند؛ مثل خوشههای انگور و چیزهای دیگری که پس از برداشت محصول به جا ماندهاند و من طی یک روز قدم زدن در تاکستانهای سوئیس آنها را جمعآوری کردهام. لفظ فرانسوی روز، یعنی jour، کلید روزنویسی را نشان میدهد: یادداشت روزانه، دستاوردها و کشفیاتی است که با کار و زحمت در طول «یک روز» به دست آمده و روی کاغذ نوشته شده باشد. همین ریشهٔ فرانسوی را در کلمهٔ سفر (journey) نیز مییابیم که در فرهنگ لغت به مسافرت یکروزه معنی شده است. پس یک روزنوشت سفری یکروزه است.
من هر روز در دفتر روزنوشتم مینویسم، اما این کار را نه از روی اجبار، بلکه به دلخواه انجام میدهم. البته لزوماً تمام وقایع روزانه را در دفترم ثبت نمیکنم. با وجود این، همیشه دفترم را کنارم دارم و طی ایام غالباً چیزهایی را که در راه گرد آوردهام در آن مینویسم. من دربارهٔ رؤیاها مینویسم (حتی خردهرؤیاها)، دربارهٔ بوی چمن تازه کوتاهشده، دیالوگی که با یکی از فرزندانم داشتهام، از صورتی شدن آسمان حوالی غروب مینویسم یا نقل قولی از یک کتاب. من میوههایی را که در راه یافتهام جمع میکنم، حتی آن چروکیدههایی را که دور انداخته شدهاند یا آنهایی که چندان طعم خوبی ندارند. شاید هم گلی به آنها اضافه کنم، مثلاً برگ پنجهای لهشده، یا برگی که در آفتاب اواخر تابستان به رنگ طلایی درآمده است. دفتر روزنوشت من مانند میز تحریرم است، پر از یادداشتها و یادگاریها.
من روزم را در سکوت آغاز میکنم. به سراغ میز کارم در اتاق مطالعهٔ کوچکم میروم و در سکوت پشت آن مینشینم. دعایی زیر لب و مناجاتی بیکلام میکنم و مشغول نوشتن میشوم. معمولاً این موقعهاست که در دفتر روزنوشتم چیزی مینویسم، اما نه هر روز؛ گاهی فقط از پنجره بیرون را نگاه میکنم. سپس تلاش میکنم تا روزم را مانند یک سفر سپری کنم.
وقتی گلی زیر نور آفتاب باز میشود یا ابری چشمک میزند، من آن را در دفتر روزنوشتم مینویسم.
برندا یولند در کتاب معروفش، اگر میخواهید بنویسید، میگوید که سالها دفتر یادداشت روزانهٔ شلخته، شتابزده و درهمبرهمی داشته است. او هر روز، گاه و بیگاه و بعضی اوقات خیلی بادقت و موبهمو همچون فرشتهٔ ضبط اعمال در آن یادداشت میکرد. در آن دفتر روزنوشت چیزهایی مانند «ناهار خوردن» را یادداشت نمیکرد، بلکه اندیشهها، دیدگاهها و احساساتش را در آن میآورد. نوشتههایش هر چه ولنگارتر و دلخواهتر از آب درمیآمد، بیشتر به علایقش نزدیک میشد. او گفته است که این موضوع باعث شد از نوشتن لذت ببرد. پیش از آن، نوشتن برایش کسلکننده، ترسناک و شاق بوده، اما روزنویسی کمک کرد خودش را بهتر بشناسد و بفهمد چه چیزهایی را در خودش نادیده بگیرد و چه چیزهایی را قدر بداند و عاشقشان باشد. او با هر جملهای که مینوشت، چیزی هم میآموخت و این کار علاوه بر اینکه برایش مفید بود، درکش از دنیای اطرافش را گسترش داد. او به خوانندگانش اطمینان میدهد که روزنویسی با آنها هم همین کار را خواهد کرد.
در مصاحبهای با سردبیر فقید، جورج پلیمپتون، از او پرسیده شد آیا توصیهای به نویسندههای جوان و بلندپرواز دارد؟ او پاسخ داد: «بله البته؛ روزنویسی کنید. اگر خیال دارید نویسنده شوید، بهترین کار این است که بیدرنگ بنویسید و معطل نکنید.» او گفت که قبلاً در ارتش رانندهٔ تانک بود. اگر مدتی تانک را بیحرکت نگه میداشت، تانک حالتی خشک و سفت پیدا میکرد و به زور راه میافتاد. برای روشن نگه داشتن آن مجبور بود تمام مدت آن را به کار گیرد. نویسنده باید همین کار را با قلمش انجام دهد. آن را به کار بگیرد. باید دائم بنویسد. پلیمپتون گفت که بزرگترین حسرت زندگیاش را در این میداند که از جوانی شروع به نوشتن یادداشتهای روزانه نکرده است.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۷۴ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۷۴ صفحه