دانلود و خرید کتاب آخرین نفر از ما آدلائید دو کلرمون تونر ترجمه مهرانگیز شکاردنیا
تصویر جلد کتاب آخرین نفر از ما

کتاب آخرین نفر از ما

معرفی کتاب آخرین نفر از ما

کتاب آخرین نفر از ما نوشتهٔ آدلائید دو کلرمون تونر و ترجمهٔ مهرانگیز شکاردنیار است. انتشارات دیدار این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر یک رمان فرانسوی را در بر گرفته است.

درباره کتاب آخرین نفر از ما

کتاب آخرین نفر از ما از بخشی تحت عنوان «منهتن، سال ۱۹۶۹» آغاز می‌شود و با بخشی به نام «آمریکا، مکانی محرمانه، نوامبر ۱۹۷۸» پایان می‌گیرد. این کتاب به بیش از ۲۰ بخش تقسیم شده است که هر یک از آن‌ها عنوانی دارند؛ این عناوین دربرگیرندهٔ مکان و زمان مربوط به رخدادهای قصه هستند.

این رمان فرانسوی از کجا آغاز می‌شود؟ با اولین چیزی که در یک زن نظر راوی را به خود جلب کرده است؛ مچ پایش که راوی آن را ظریف و قوی توصیف می‌کند. راوی سپس از احساسات و افکار خودش درمورد زنان و واکنش‌ها و نظرات دوستش «مارکس» در این مورد می‌گوید. راوی در یک شرکت ساختمانی تازه‌تأسیس مشغول به کار است.

خواندن کتاب آخرین نفر از ما را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر فرانسه و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره آدلائید دو کلرمون تونر

آدلائید دو کلرمون تونر ۲۰ مارس ۱۹۷۶ به دنیا آمد. او روزنامه‌نگار و نویسنده‌ای فرانسوی است که برای اولین رمانش برندهٔ ۵ جایزهٔ ادبی و فینالیست جایزهٔ گنکور برای اولین داستانش شد. دومین رمان او در سال ۲۰۱۶ برندهٔ جایزهٔ بزرگ du Roman شد. «آخرین نفر از ما» یکی از رمان‌های اوست که به فارسی هم ترجمه شده است.

بخش‌هایی از کتاب آخرین نفر از ما

«در این منطقهٔ صنعتی متروکه، مِه صبح‌گاهی ساختمان‌ها را در خود فروبرده بود. باد بسیار سردی هم که می‌وزید، نمی‌توانست آن مِه را از بین ببرد. رودخانهٔ کثیف و تاریک، به‌سختی از پشت باراندازها دیده می‌شد. با یک دست، شال خودم را بالا کشیدم و با دست دیگرم شال ربه‌کا را نگه داشتم. با اضطراب نگاهی به من انداخت. مادرش هم مثل مارته اصرار داشت با ما بیاید. بالأخره انتقام در دسترس‌شان قرار گرفته بود و هیجانی نگران‌کننده مثل عطش خون‌ریزی را در وجودشان احساس می‌کردم. نمی‌توانستیم متفاوت‌تر از این دو زن رفتار کنیم. خانم پرستار موهای کوتاهی داشت بدون ذره‌ای آرایش. جودیت، غرق در جواهرات بود با آرایش مویی که دسته‌هایی از آن دیوانه‌وار بیرون زده بود، با دامن سبز بلند و بلوز قرمزی که زیر پالتوی خزش پوشیده بود، ظاهری نمایشی داشت. رنگش به‌شدت پریده بود. ربه‌کا نیز مانند مادرش رنگ‌پریده بود و احتمالاً رنگ صورت من هم از آن دو بهتر نبود. با وجود محافظه‌کاری ــ یا شاید هم به‌خاطر خانم‌ها ــ مارکس هم آمده بود. اجازه ندادم لورن بیاید. نمی‌خواستم قاتی این ماجرا شود. در کارخانهٔ متروکی بودیم که دان با ما قرار گذاشته بود. یکی از همراهانش ــ مردی پنجاه‌ساله،‌ موحنایی و تنومند ــ منتظر بود تا ما را راهنمایی کند. در حالی که از چاله‌ای پر از مایعی تهوع‌آور دوری می‌کردیم، به‌دنبال او راه افتادیم،؛ از روی لوله‌های فلزی پریدیم، ورقه‌های پلاستیکی‌ای را که برای جداکردن انبارهای متروکه به کار می‌رفت، بالا زدیم. صدای پاشنهٔ کفش‌های‌مان روی بتون به گوش می‌رسید. مرد ما را از یک پلکان فلزی پایین برد. از همه‌جا بوی زنگار، گندیدگی و بوی نا به مشام می‌رسید. به درِ چُدنی گِردی رسیدیم که بدون شک یک گاوصندوق قدیمی بود. دوستِ دان به ما علامت داد که داخل شویم:

"اون‌ها اون‌جان. من می‌رم بیرون."»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۰۲٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۰۰ صفحه

حجم

۴۰۲٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۰۰ صفحه

قیمت:
۷۵,۰۰۰
۲۲,۵۰۰
۷۰%
تومان