دانلود و خرید کتاب ماجرای پال ویلا سیبرت کاتر ترجمه مریم خدادادی
تصویر جلد کتاب ماجرای پال

کتاب ماجرای پال

انتشارات:نشر لگا
امتیاز:
۳.۷از ۱۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ماجرای پال

کتاب ماجرای پال نوشتهٔ ویلا سیبرت کاتر و ترجمهٔ مریم خدادادی است. نشر لگا این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر، داستان کوتاهی با درون‌مایهٔ «تأملی در باب خلق‌و‌خو» است. با خواندن این داستان انگلیسی، با نوجوانی به نام «پال»، چیزهایی که او به آنها علاقه دارد و آنچه از آن بیزار است، آشنا خواهید شد.

درباره کتاب ماجرای پال

کتاب ماجرای پال با ارائهٔ توضیحاتی دربارهٔ قالب محبوب «داستان کوتاه» آغاز می‌شود. به دلیل همین اهمیت، محبوبیت و جهان‌گیری است که نشر لگا، در یک مجموعه، سعی در ترجمه و انتشار داستان‌های حدوداً پنج‌هزارکلمه‌ای تا بیست‌هزارکلمه‌ای داشته است. این مجموعه می‌کوشد داستان‌های کوتاه انگلیسی را به روشی نظام‌مند به خوانندگان معرفی کند.

داستان ماجرای پال، نخستین بار در سال ۱۹۰۵ میلادی انتشار یافت. این داستان، ماجرای پسر نوجوانی که عاشق اپرا و تئاتر است را روایت می‌کند.

این نوجوان علیه زندگی طبقهٔ متوسط و کسل‌کنندهٔ پدرش می‌شورد؛ ازاین‌رو، داستان با طغیان و نافرمانی پال همراه و همدل شده و گاه به سردرگمی‌های درونی او هم طعنه می‌زند. این شخصیت داستانی، همدلی خواننده را با خود برمی‌انگیزد. او احساس می‌کند در یک خراب‌آباد گیر افتاده؛ نه می‌تواند از آن فرار کند و نه می‌تواند به آن بازگردد.

ویلا سیبرت کاتر، این داستان را در ۲ بخش نوشته است.

خواندن کتاب ماجرای پال را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران داستان کوتاه پیشنهاد می‌کنیم.

درباره ویلا سیبرت کاتر

ویلا کاتر در تاریخ ۷ دسامبر ۱۸۷۳ در ویرجینیا به دنیا آمد. وی داستان‌نویس و رمان‌نویس اهل انگلستان است که جوایز گوناگونی مانند پولیتزر را دریافت کرده است.

ویلا کاتر، در دورهٔ دانشجویی‌اش در دانشگاه نبراسکا، برای چند مجلهٔ دانشجویی و نیز مجلهٔ ایالتی نبراسکا مطلب‌هایی می‌نوشت؛ او سپس سردبیر یک مجله شد و در دبیرستانی انگلیسی درس می‌داد (تجربه‌ای که منشأ داستان معروف «ماجرای پال» شد).

نخستین رمان ویلا کاتر، «پل الکساندر»، در سال ۱۹۱۲ میلادی منتشر شد. از رمان‌های دیگرِ این نویسنده می‌توان به «آنتونیای من» (۱۹۱۸) و «مرگ به‌سراغ اسقف اعظم می‌آید» (۱۹۲۷) اشاره کرد.

ویلا کاتر، ۳ مجموعه‌داستان کوتاه هم منتشر کرده است: «باغ ترول» (۱۹۰۵)، «جوانی و مدوسای سرزنده» (۱۹۲۰) و «سرنوشت‌های نامعلوم» (۱۹۳۲). مجموعهٔ دیگری از داستان‌های کوتاه او نیز با عنوان «دلبر قدیمی و دیگران» (۱۹۴۸) یک سال پس از مرگش منتشر شد.

او در داستان‌های کوتاهش به موضوعات و مضامین گوناگونی پرداخته است؛ درون‌مایه‌هایی همچون جوامع مهاجر در نبراسکا و غرب میانهٔ ایالات متحدهٔ آمریکا و یا زندگی هنرمندان و موزیسین‌ها و کشمکش آنها با زندگی طبقهٔ متوسط تحصیل‌نکرده. از این دستهٔ اخیر، «ماجرای پال» از واکنش‌برانگیزترین داستان‌های کاتر بوده است.

برای خواندن داستان‌هایی دربارهٔ دو مضمون «هنر» و «وطن»، می‌توان به داستان‌ها و رمان‌های ویلا سیبرت کاتر مراجعه کرد.

ویلا سیبرت کاتر در ۲۴ آوریل ۱۹۴۷ در نیویورک درگذشت.

بخش‌هایی از کتاب ماجرای پال

«قطارِ رو به شرق به‌زحمت از دل طوفان برف ژانویه عبور می‌کرد؛ وقتی لوکوموتیو یک مایل از نوآرک گذشت و سوت کشید، سپیده‌دمِ تاریک رو به خاکستری‌شدن می‌گذاشت. پال از جایش پرید؛ از روی همان صندلی که خودش را روی آن جمع کرده بود و با بی‌قراری خوابیده بود، شیشهٔ بخارکردهٔ پنجره را با دستش پاک کرد و به بیرون خیره شد. برف در کولاکی پیچاپیچ بر فراز دشت‌های هموار و سفید به دور خود می‌چرخید، و همان وقت هم کپه‌های سنگین برف روی زمین‌ها و در امتداد نرده‌ها نشسته بود، در حالی که این‌طرف و آن‌طرف ساقه‌های بلند گیاهان بی‌جان و علف‌های خشکیده با آن سیاهی‌شان از برف بیرون زده بودند. چراغ‌های خانه‌هایی که این‌طرف و آن‌طرف پراکنده بودند می‌درخشیدند و جماعت کارگرانی که بر لبهٔ خط ایستاده بودند فانوس‌های‌شان را تکان می‌دادند.

پال خیلی کم خوابیده بود و احساس می‌کرد تنش را دود گرفته است و راحت نیست. با واگنی معمولی راهی این سفر شبانه شده بود، یک دلیلش این بود که به‌خاطر سرووضعش خجالت می‌کشید به واگنی لوکس برود و دلیل دیگرش هم این بود که می‌ترسید کاسبی از اهالی پیتسبرگ که ممکن بود قبلاً پال را در ادارهٔ دنی و کارسون دیده باشد حالا او را در اینجا ببیند. وقتی با سوت قطار بیدار شد، شتاب‌زده به جیب روی پیراهنش چنگ زد و با لبخندی نامطمئن به دوروبَرش نگاهی انداخت. اما آن ایتالیایی‌های کثیف با لباس‌هایی خاک‌آلود هنوز در خواب بودند؛ آن زن‌های شلخته، در آن‌طرف راهرو، به‌کلی مات‌شان برده بود و حتی نوزادانِ زِرزِرو و اکبیری هم در آن لحظه صدایی نمی‌دادند. پال به عقب تکیه داد و همهٔ زورش را زد که با بی‌قراری‌اش کنار بیاید.

وقتی به ایستگاه جرسی سیتی رسید، با عجله صبحانه‌اش را خورد؛ پیدا بود معذب است و دائم حواسش به دوروبَر. در ایستگاه خیابان بیست‌وسوم، به‌سراغ یک کالسکه‌چی رفت تا او را به فروشگاه لوازم و لباس‌های مردانه‌ای که تازه در حال بازشدن بود برساند. پال بیشتر از دو ساعت در آنجا وقت گذراند و با وسواسی بی‌اندازه و دقتی بسیار، مشغول خرید شد. کت‌وشلوار جدیدِ دمِ‌دستی‌اش را در اتاق پرو به تن کرد؛ فراک و لباس‌های مهمانی‌اش را به‌همراه لباس‌های کتانش روی هم در کالسکه گذاشت. سپس روانهٔ کلاه‌فروشی و کفش‌فروشی شد. کار مهم بعدی‌اش رفتن به فروشگاه تیفانی بود؛ آنجا نقره‌جات و سنجاق کرواتش را انتخاب کرد. گفت نمی‌تواند منتظر بماند تا بدهد نقره‌جاتش را حکاکی کنند. دست‌آخر، در یک مغازهٔ بسته‌بندی در برادوِی توقف کرد و خریدهایش را داد تا در بسته‌های مسافرتی مختلف جای دهند.»

کاربر ۴۷۱۱۷۴۴
۱۴۰۱/۰۵/۲۰

کار نمیکنه

نارک
۱۴۰۲/۰۴/۰۷

این داستان داستان بی نظیری است اما این ترجمه مصداق کامل یک ترجمه بد و غیر قابل اعتماد است... بدون هیچ دلیل خاصی پاراگراف‌های مهمی از داستان حذف شده است و تغییر داده شده است. مثلن کاراکتر اصلی به نمایشگاه می‌رود

- بیشتر
تارا
۱۴۰۱/۰۳/۲۳

بچه ها کجا کتاب رایگان دریافت کنم

حجم

۶۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۵۹ صفحه

حجم

۶۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۵۹ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان