کتاب حکمرانی محلی و همکاری میان شهرداری ها
معرفی کتاب حکمرانی محلی و همکاری میان شهرداری ها
کتاب حکمرانی محلی و همکاری میان شهرداری ها نوشتۀ فیلیپه تلس و ترجمۀ پرویز صدارت است. انتشارات دنیای اقتصاد این کتاب را منتشر کرده است. این اثر، با هدف تولید یک کتاب خواندنی، آگاهیبخش و بهویژه مفید برای کسانی که به مسائل تمرکززدایی، حکمرانی چندسطحی و اصلاح دولت محلی علاقهمند هستند، نوشته شده است.
درباره کتاب حکمرانی محلی و همکاری میان شهرداری ها
کتاب حکمرانی محلی و همکاری میان شهرداری ها، اصالت خود را از اطلاعات جامعی که دربارۀ همکاری میان شهرداریها ارائه میکند، مقولهای که -بهرغم اهمیتاش- کمتر از هر مضمون دیگر مرتبط با دولت محلی در مجامع علمی درباره آن بحث و گفتوگو شده است، میگیرد.
هدف اصلی فیلیپه تلس، در این کتاب، فراهم کردن چارچوبی برای کارهای آینده، دربارۀ این موضوع و شناسایی چالشهای اصلی عرصۀ پژوهش دربارۀ همکاری میان شهرداریها است. این کتاب همچنین نمایی کلی از مورد کشور پرتغال ارائه میکند؛ تا این چالشها را به تصویر بکشد. درسهای مقایسهای و معانی و پیامدهای آن برای سیاست، اصلاحات و تحقیقات بهویژه جالبتوجه هستند. این درسها برای کسانی مفید هستند که این بحث را دنبال و دستور کار مشابهی را اجرا میکنند: انجمنهای دولت محلی، مقامات و متخصصان محلی.
نویسندۀ کتاب حکمرانی محلی و همکاری میان شهرداری ها آرزو دارد، پژوهشگران و متخصصان را گرد آورد تا برای پرداختن به جدیدترین دستاوردها و پرسشهای اصلی بدون پاسخ آنها و نیز کشف و بررسی نمونههای عملی و چالشهای اصلی آنها کوشش شود.
این کتاب هم برای کارشناسان و اهل فن و هم برای کنشگران سیاسی است که مستقیماً در بحثهای مشابه مشارکت دارند.
خواندن کتاب حکمرانی محلی و همکاری میان شهرداری ها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران حوزههای علوم سیاسی، مطالعات شهری و منطقهای، مدیریت عمومی و مطالعات اروپایی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب حکمرانی محلی و همکاری میان شهرداری ها
«اروپا شاهد این بوده است که واحدهای تشکیلدهنده دولت محلی در جستجوی نقشهای جدید و دعوت از بازیگران جدید برای مشارکت در روند سیاست عمومی بودهاند. این تغییری بوده که بر الگوهای سنتی دموکراسی محلی نیز تاثیر خود را گذاشته است. در این روشهای جدید و ترکیبی حکمرانی، مراجع محلی بخشهایی از شبکههایی هستند که در آنها ممکن است در قالب شریک به نقشآفرینی بپردازند.
ادبیات موجود درباره حرکت بهسوی حکمرانی محلی از طریق همکاری شهرداریها و مشارکت بیننهادی از این نظر حرکتی نسبتا ضعیف بوده که نتوانسته است از لحاظ تجربی عناصر اصلی موفقیت خود را ارزیابی کند. افزون بر آن، به ندرت اذعان شده است که محدودیتهایی ذاتی در شبکهها وجود دارد که مدیریت و هدایت آنها را از آنچه عموما ترسیم میشود، بسیار دشوارتر میکند. این فصل میکوشد با تحلیل راهبردهایی که دولتهای محلی اروپایی برای تضمین موفقیت اصلاحات منطقهای اتخاذ کردهاند، بهویژه راهبردهای همکاری میان شهرداریها، به این شکافها بپردازد و میزان تاثیرگذاری این تلاشها را در تقویت درونیسازی و نهادینهسازی اصل مشارکت، چنانچه این به بخشی از رویکرد طرفهای ذینفع به حکمرانی منطقهای تبدیل شده است، بررسی کند.
اصلاحات حکمرانی محلی پدیدهای جدید نیستند و از دهه ۱۹۶۰ در دستور کار سیاسی بیشتر کشورهای اروپایی بودهاند. کرستینگ و وتر (۲۰۰۳، صفحات ۲۶-۱۱) میگویند این اصلاحات را میتوان در دو اصل اساسی خلاصه کرد: (۱) بهبود دموکراسی محلی؛ و (۲) افزایش کارایی سیاستهای محلی. نتیجه آن طیف چشمگیری از الگوهای اصلاحات است. افزون بر آن، همه آنها مدعیاند استانداردهای شایستگی و خودمختاری را از طریق تغییرات نهادی ارتقا بخشیده و افزایش دادهاند. بااینحال، این تفویض اختیارات -که بخش مهمی از این راهبردها را تشکیل میداد- همواره با خودمختاری محلی بیشتر تکمیل نمیشد. این یکی از انتقادهایی است که مثلا به روند اصلاحات در نروژ وارد میشد، که در آن عرضه سازوکارهای جدید خودمختاری با واکنش منفی، بهویژه از طریق ارائه شدن مشوقهای جدید برای کنترل و نظارت مرکزی بر فعالیت شهرداریها مواجه شد. روشن است که این روندها فقط زمانی شکل گرفتند که تفویض اختیارات با تغییر و تحولات عمیق الگوی نهادی و حکمرانی و نیز با تامین مالی محلی سازوکارها و خودمختاری محلی همراه شد. این برای اجرای خودمختاری سیاسی واقعی بود و نه فقط برای واگذاری خدمات (غیرمتمرکز) که پاسخگویی سیاسی و در نظر گرفتن مصلحت سیاست در آن فقط در سطح ملی انجام میگیرد. بایستی یادآوری شود که در این موارد توسعه خودمختاری محلی شاهد افزایش چشمگیری در مخارج عمومی در این سطح از حکمرانی بوده است.
بهرغم انتقاداتی که ممکن است بر هر اصلاحاتی وارد شود و بهرغم تنوع چشمگیر اصلاحات در اروپا، برخی شاخصهای همگرایی را میتوان تشخیص داد: گرایش بهسوی تمرکززدایی از طریق واگذاری مسئولیتها به ساختارهای دولت محلی و تقویت نهادهای دولت محلی، تدوین سازوکارهای پاسخگویی تصمیم سیاسی و بهبود تعامل دمکراتیک.
افزون بر تمرکززدایی و کارایی، یک گرایش سوم نیز در اصلاحات دولت محلی اروپا در دوره پسا-جنگ دیده میشود: تغییرات مکرر در ساختارهای منطقهای شهرداریها که تا حدودی از طریق اصلاحات ملی فراگیر انجام گرفته است (کرستینگ و وتر، ۲۰۰۳). هرچند در برخی موارد هیچ تغییراتی در تعداد شهرداریها از طریق، مثلا، راهبردهای ادغام صورت نگرفته است (مثل پرتغال، فرانسه و ایتالیا)، در مواردی دیگر (مثل آلمان، بریتانیا، هلند، دانمارک و سوئد) این تغییرات بارزترین نتایج اصلاحات منطقهای بزرگ بودهاند (بالدرشیم و رز، ۲۰۱۰). هرچند برخی مطالعات جامع در این حوزه صورت گرفته است (مانند کرستینگ و وتر، ۲۰۰۳؛ بالدرشیم و رز، ۲۰۱۰؛ کولمان و ولمان، ۲۰۱۳)، تحقیقات غالبا بر گزارشدهی فرایندهای اصلاحات یک کشور خاص متمرکز بوده است.
بااینحال، مطالب و نوشتهها درباره این موارد کشوری کاملا مرتبط و مهم است. این ادبیات هرچند عمدتا تشریحی است (سویانیویچ، ۲۰۱۰؛ ولمان، ۲۰۱۰؛ دی سونینک و دیگران، ۲۰۱۰) و اغلب به شکل افراطی بر بحث مزایا و معایب ارتقای مقیاس از طریق یکپارچهسازی متمرکز بوده است (کیتینگ، ۱۹۹۵؛ فاکس و گرلی، ۲۰۰۶)، اما اطلاعات حائز اهمیتی درباره ابعاد مختلف این پدیده ارائه میکند. اولی معمولا میکوشد کارایی را در خدماترسانی افزایش دهد، حال آنکه دومی معمولا بر نزول دموکراسی و پاسخگویی مناطق بزرگتر تاکید میکند (لندر و بولمان، ۲۰۰۷).»
حجم
۲۶۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۷۸ صفحه
حجم
۲۶۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۷۸ صفحه