دانلود و خرید کتاب نامه یک زن ناشناس اشتفان تسوایگ ترجمه حسنعلی نصر
تصویر جلد کتاب نامه یک زن ناشناس

کتاب نامه یک زن ناشناس

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۳از ۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب نامه یک زن ناشناس

کتاب نامه یک زن ناشناس نوشتۀ اشتفان تسوایگ و ترجمۀ حسنعلی نصر است. این کتاب را انتشارات آستان مهر روانۀ بازار کرده است. این داستان، روایت یک عشق یک طرفه است.

درباره کتاب نامه یک زن ناشناس

یک پیانیست سابقِ کنسرت به نام «استفن برند»، وقتی که قصد ترک شهر را دارد، با نامه‌ای به نام خودش مواجه می‌شود. نویسندۀ این نامه زنی ناشناس است. زنی که پس از گذشت سال‌ها، تصمیم می‌گیرد برای معشوق خود نامه بنویسد و حس خود را بیان کند. این زن «لیزا بروندل» نام دارد.

لیزا در ابتدای این نامه نوشته است: وقتی این نامه را می‌خوانی ممکن است من دیگر زنده نباشم اما پس از خواندن‌اش متوجه می‌شوی که من چه کسی هستم و چقدر دوست‌ات داشتم و دارم.

کتاب نامه یک زن ناشناس روایت عشق و افسوس است.

در سال 1948 با اقتباس از این رمان و با همین عنوان، فیلمی در ژانر درام، به کارگردانی مکس افولس ساخته شد.

خواندن کتاب نامه یک زن ناشناس را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این رمان را به دوستدارن ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره اشتفان تسوایگ 

اشتفان تسوایگ  متولد ۲۸ نوامبر ۱۸۸۱ در وین، اتریش - درگذشته ۲۲ فوریه ۱۹۴۲ در پتروپولیس، برزیل است. او رمان‌نویس، نمایشنامه‌نویس، روزنامه‌نویس و زندگی‌نامه‌نویس بسیار مشهوری بود. او با پیوستن اتریش به آلمان در طول جنگ جهانی نتوانست در اتریش بماند و به لندن فرار کرد. او در تبعیت بریتانیاییی گرفت اما سال‌های زیادی را در کشور‌های مختلفی مانند آمریکا، آرژانتین و پاراگوئه گذراند. اشتفان تسوایگ در تاریخ ۲۳ فوریه ۱۹۴۲ میلادی، در برزیل، به زندگی خود پایان داد و به همراه همسرش خودکشی کرد.

او یکی از شاگردان برجسته فروید بود شهرت تسوایگ بیشتر بای رمان‌های کوتاهش مانندداستان شطرنج و آموک و رمان‌های بلند وجدان بیدار، آشفتگی احساسات است. 

بخشی از کتاب نامه یک زن ناشناس

«بچه من دیروز مرده است. سه روز و سه شب برای خاطر این موجود لطیف و کوچک با مرگ در نبرد بودم.

 چهل ساعت متوالی که گریپ بدن نحیف و سوزانش را می‌آزرد در بالینش نشسته پارچه‌های خنک بروی پیشانی آتش افشانش گذارده شب و روز دستهای کوچک تب دارش را در دست نگاهداشتم ولی شب سوم دیگر طاقتم طاق شد. چشمهای من دیگر تاب نیاورد و بدون اینکه بفهمم بسته شد. سه یا چهار ساعت روی صندلی بخواب رفتم و در این بین مرگ او را از دستم ربود. اکنون جسد بچه بیچاره عزیز من در تخت خواب باریکش عینة مانند همان وضعی که مرده است قرار گرفته فقط چشمهای او را بسته‌اند چشمهای تیره و باهوشش را. دستهایش را روی پیراهن سفیدش روی هم گذارده‌اند و چهار شمع در چهارگوشه تخت خواب او می‌سوزد.»

zoejoon
۱۴۰۱/۰۵/۲۴

نظر من درباره ی ویرایش متن ترجمه شده ی این کتاب است. باید بگم افتضاح است ! من گزیده ی کتاب رو مطالعه کرم، بحدی ایراد دارد که مفهوم جملات را از بین برده. ترجمه ، ترجمه ی خوبی است

- بیشتر
Rha
۱۴۰۱/۰۱/۲۴

عالیه

کاربر 5253562
۱۴۰۲/۱۲/۲۴

متاسفانه پر از ایراد تایپی بود لطفا نسخه دیگری جایگزین شود

Mohsente
۱۴۰۱/۰۹/۱۷

داستان خاص و عمیقی داره.

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶۳۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۶۳ صفحه

حجم

۶۳۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۶۳ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان