کتاب دل و دشنه
معرفی کتاب دل و دشنه
دل و دشنه مجموعهای از سه نمایشنامه است که همگی در پرسوناژ ایران عهد قجری و با مضمون پهلوانی نوشته شده است. این کتاب را انتشارات نیستان منتشر کرده است.
درباره کتاب دل و دشنه
محمدرضا آریانفر از نویسندگانی قدیمی تئاتر و از نویسندگان مکتب اصفهان در نمایشنامهنویسی به شمار میرود. آریانفر که پیشازاین نیز در کتاب نیستان مجموعه نمایشنامه «مکث روی ریشتر هفتم» را منتشر کرده بود، در اثر تازه خود سعی کرده تا مضمونی تازه را در دل اثر نمایشی خود به تصویر بکشد.
آریانفر در مقام نمایشنامهنویس نشان داده که مضامینی چون عشق و عزت برای وی محوریتی دوچندان دارد و همواره در متنهای خود بر آنها تأکید کرده است. در نمایشنامههای مجموعه «دل و دشنه» نیز وی با تأسی به همین اتفاق به سراغ طرح دراماتیک موضوعات مدنظر خود کرده است.
او بنا بر آنچه خود روایت کرده است از دل مطالعه مجموعه آثاری درباره خصلت و خوی پهلوانی به سه درام داستانی با موضوع رفتار و مسلک پهلوانان ایرانی رسیده است که در این مجموعه گردآوری شده است. درامهایی که ویژگی اصلی آنها مواجهه خیر و شد و نیکی و بدی در آنها با یکدیگر است. او در قالب تصویری که از رویارویی پهلوانان و مقایسه آنها در رویارویی با شر و خیر در نمایشنامههای این مجموعه بیان کرده است بهنوعی روایت اساطیری و کهن از انسان در نزاع میان خیر و شر دست پیدا میکند. ترس، بیم و امید و در نهایت جدال با خویش برای کشف راه مطلوب میان آمیختگی خیر و شر را باید مهمترین محور اندیشه و باور او در نمایشنامههای این کتاب به شمار آورد.
نمایشنامه نخست این کتاب با عنوان «دل و دشنه» با چنین توصیفی اثری است تمثیلی در قالب روایتی پهلوانی از مواجهه خیر و شر که رنگ و بویی از تاریخ معاصر یکصد ساله اخیر ایران را نیز به خود میبیند و ماجرایی در دوران ظهور رضاخان روایت میکند.
در نمایشنامه دوم با عنوان «مویه کور» روایت رویارویی خیر و شر اما در داستانی عاشقانه شکل میگیرد. عشقی که شکلدهنده یک کینه قدیمی است و در آستانه وصالی جوان و تازه بار دیگر خود را در معرض دید و قضاوت مخاطبان قرار میدهد.
خواندن کتاب دل و دشنه را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟
علاقهمندان به نمایشنامهخوانی میتوانند از خواندن این کتاب لذت ببرند.
درباره محمدرضا آریانفر
محمدرضا آریانفر متولد سال ۱۳۳۲، نویسنده و نمایشنامهنویس متولد خرمشهر است. از محمدرضا آریانفر پیشتر دفتر شعرهایی با عنوان «جهانی ایمنتر از تبسمهای تو نیست»، «سهمی از همه ترانهها» و... و همچنین نمایشنامههایی با عنوان «دو روایت جامانده»، «نقل آخر»، «زهور» و... منتشر شده است. همچنین نخستین رمان او با عنوان «رقص با طوفان» پیشتر توسط نشر افراز منتشر شده است.
بخشهایی از کتاب دل و دشنه
مرشد: / میخواند/ تنومند را کو خرد یار نیست
به گیتی کس او را خریدار نیست
مصیب: به دل نگیر پهلوون، این جوونا تو چرخ اول، یهویی شک ورشون میداره که بایس بازوبند پهلوونی رو به بازو ببندن!
پهلوان یدی: زبونبسه شنیده یخ میخورن، اما نمیدونه چه وخ میخورن!
امجد: مهم نیس پهلوون، شاگرد آسه، آسه به استادش میرسه. بگذریم؛ چه خبر پهلوون مصیب، مهمونمون نموند زنگی واسش به صدا دربیاریم یه باره رفت باعجله!
یدی: راستیاتش پهلوون... خب، تو بگو پهلوون مصیب!
مصیب: اون آقا از دفتر سردار معظم خراسونیه.
یدی: وزیر دربار رو میگه.
امجد: تیمورتاش... خیره؟
مصیب: سردار میخواد واسه یکی از مهمونای فرنگیش مراسم پهلوونی تو عمارت حکومتی بگیره، مارو وکیل کرد که با شما صحبت کنیم که شما و نوچههاتون...
امجد: حتماً بهش گفتی که این رسم خلاف قاعده زورخونه و مرام پهلوونیه که بیرون از گود، تنکه پاشون کنن و واسه مشتی آدم که نه میدونن زورخونه چیه و نه پوریای ولی رو میشناسن کله ملق برن و پشتک و وارو بزنن ... نه پهلوون ما این دعوت رو رد میکنیم.
مصیب: پهلوون ملتفت نشدی که ...
امجد: شما انگار ملتفت حرف نشدی پهلوون، نمیخوام انتر کسی باشم، حالا لوطی بگو پسر ظل السطان.
مصیب ازسر چارهجویی به پهلوان یدی نگاه میکند.
یدی: دور ما یکی رو خط بکش مصیب که نظر پهلوون، نظر ماست. به خدا اگه بشنفم یکی از بچههای زورخونهم پاش رو تو عمارت گذاشت قلچاقی بزنم پشت گردنش که نیمچرخ هم نتونه بزنه.
مصیب: بیاجرو مزد که نیس یداله، مرشد حق ضربش رو میگیره و زورخونهها هم حق ...
امجد: ما بدین جامه صد وصله خود ساختهایم، چشم امید نداریم به احسان کسی ...
حجم
۱۶۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۱۳ صفحه
حجم
۱۶۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۱۳ صفحه