کتاب مثل شیشه مثل سفال
معرفی کتاب مثل شیشه مثل سفال
کتاب مثل شیشه مثل سفال نوشتۀ نرگس فرجاد امین است. این کتاب را انتشارات کتاب نیستان منتشر کرده است. این رمان بر بستر زندگی جوانی شکل میگیرد که در بستر باورهای دینی خود حس میکند به درک و دریافتهای تازهای از برخی باورهای دینی دست پیدا کرده و همین مسئله او را مانند طلبهای به دنبال کشف حقیقت روانه میکند.
درباره کتاب مثل شیشه مثل سفال
انعکاس باورها و اعتقادات دینی در ادبیات و رمان همواره یکی از چالشهای ادبیات داستانی مدرن بوده است. بهعبارتدیگر چگونگی حلول این باورها در متن داستان و توجه به این موضوع که داستان و رمان بر پایه خیال نوشته میشود و دین ریشه در باور و ذات انسانی دارد، همواره محل بحث در میان نویسندگان و منتقدان بوده و گاه منجر به نزاع و یا خلق داستانهایی نیز شده است که یا ادبیات و یا دین در آنها به زوال رفته است.
ادبیات داستانی در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران توانست پیوندی خوب و عمیق با باورهای دینی که ریشه در بطن جامعه ایرانی داشت، برقرار کند و از این منظر جدای از بازنویسی داستانها و روایتهای جاری شده در بطن دین بهصورت بیواسطه، به نگارش و انتشار داستانهایی نیز موفق شود که اندیشه، باور و تفکر دینی را در درون خود جستجو کرده و برای مخاطبانش کلامی از این جنس را به ارمغان میآورد.
داستان دینی بر این اعتبار در سالهای اخیر از بازنویسی و بازخوانی صرف روایات داستانی بیان شده در متون دینی توانسته اندیشههای جدید و نوپای دینی را در بطن خود جاری و پیوندی تازه میان مخاطبان ادبیات و طالبان و علاقهمندان به اندیشه و باور دینی برقرار سازد.
رمان «مثل شیشه مثل سفال» اثر نرگس فرجاد امین یکی از تازهترین آثار در این زمینه است. رمانی که سعی کرده در دل خود به برخی از شبهات و ابهامات در هضم باورهای دینی در دل زندگی اجتماعی معاصر پاسخ داده و در مقابل طرحی از یک زندگی مؤمنانه را نیز پیش چشم مخاطب خود به تصویر بکشد.
مثل شیشه مثل سفال به ظرافت و زیبایی شیشه از چیدن کلمات در کنار هم برای روایت بهره برده است و بهسادگی سفال به طرح داستانی خود میپردازد. این رمان اثری است قصهگو که در دل لایههای داستانی خود مخاطب را به دل باورها و اندیشهها و دغدغههای دینی مخاطب خود میبرد و از او میخواهد که با او در دل داستان به این موضوعات بیندیشد و نتیجه بگیرد.
مثل شیشه مثل سفال به این اعتبار نه یک داستان صرف برای لذت بردن از خوانش که داستانی برای لذت بردن و اندیشیدن به عالیترین مفاهیم دینی است.
خواندن کتاب مثل شیشه مثل سفال را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟
علاقهمندان به ادبیات داستانی ایران میتوانند این کتاب را مطالعه کنند.
بخشهایی از کتاب مثل شیشه مثل سفال
حنیف با احساس کرختی شدید بازویش از خواب پرید؛ سنگینی سرش بازوی مردانهاش را خواب کرده بود. عبایی را که همیشه موقع نماز محض استحباب روی دوش میانداخت، ازروی خودش کنار زد و نشست؛ بعد از نماز صبح روی سجاده خوابش برده بود. چشمهایش را بست تا طعم لحظه آخر خوابش را مزهمزه کند. بعد از دو سال برای اولینبار دست دراز کرده بود تا سیب سرخ را از دست حوری خانم بگیرد؛ اگر بازویش یاری کرده بود ...
نگاهش افتاد به کتاب نجم الثاقب که انگار در کنار سجاده منتظر نگاه او بود. همانطور که به بازویش ضربه میزد تا از خواب بیدارش کند، چشم دواند روی صفحهای که باز بود، رسیده بود به حکایت نودم:
ماجرای تشرف شیخ حسین رحیم.
چند ضربه ملایم به در خورد. از جا بلند شد و با دو گام خودش را رساند به در:
«جانم مامان جان؟»
و در اتاق را به روی مادرش باز کرد، طوری که انگار قرار است ملکهای از دروازهای عبور کند.
مادر گفت:
«حنیف جان، ساعت چهار خونه باشیها مادر، یه وقت پیش مردم بدقول نشیم.»
و همانطور که توی چارچوب ایستاده بود، او را با نگاهی خریدار ورانداز کرد.
در جواب مادر «چشم» غلیظی گفت و به چشمهای او که زیر ابروهای هلالی خوشفرمش قاب شده بود، لبخند زد.
مادر دعوتگرانه گفت:
«صبحانه هم آماده است.»
حجم
۲۵۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۲۵۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
نظرات کاربران
درکل رمان بدی نبود اما یک سری مسائلش و رفتار شخصیت ها درست جا نیافتاده بود، درون مایه اش صبر و انتظار بود چیزی که انسان امروزی توی دنیای پر سرعت و تحول امروزه گمش کرده