دانلود و خرید کتاب آذرگون ام البنین ماهر
تصویر جلد کتاب آذرگون

کتاب آذرگون

انتشارات:به نشر
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب آذرگون

کتاب آذرگون نوشتۀ ام‌البنین ماهر است. این کتاب را انتشارات به نشر در سال ۱۴۰۰ در ۲۱۶ صفحه منتشر کرده است.

درباره کتاب آذرگون

کتاب آذرگون به قلم ام‌البنین ماهر روایتگر داستانی از زندگی شهید سید حسین حسینی است. مجموعه سه‌جلدی «قصه فاطمیون» روایت زندگانی سردارانی است که فرسنگ‌ها دورتر از میهن خود، و کیلومترها فراتر از مرزها برای دفاع از آرمان‌های پاک اسلام قدم به میدان نهاده‌اند. تیپ فاطمیون برای مردم‌محور مقاومت، رنگ ایستادگی و ایمان دارد در این کتاب از انتشارات به نشر، ام‌البنین ماهر با قلم ساده و روان خود به سراغ اثری با نام آذرگون رفته است.

نام جهادی شهید پرافتخار کتاب، «سید» بود که همه را به یاد نام زیبای ایشان، سید حسین حسینی می‌انداخت. مردی که در اولین گروه‌های اعزام به‌سوی سوریه، تنها همراه با همراه ۲۰ نفر از مجاهدین افغانستانی به میدان مبارزه با تکفیر قدم نهاد و به سبب رشادت و بی‌باکی‌اش، جانشین ابوحامد (شهید علیرضا توسلی) فرمانده لشکر فاطمیون گردید. اخلاق بی‌نظیر و ماجرای عروج شهید والامقام را در کتاب پیش‌رو دریابید.

خواندن کتاب آذرگون را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟

علاقه‌مندان به خواندن کتاب‌های زندگی‌نامه‌ای می‌توانند از خواندن این کتاب لذت ببرند.

بخش‌هایی از کتاب آذرگون

کوچه خلوت بود و رفت‌وآمد بسیار کم. گاهی چند بورژوای هراسان به چشم می‌آمدند که شتاب‌زده به خانه خود بازمی‌گشتند. به هنگام خطر، هرکس به فکر خویش است. مأمور روشن‌کردن چراغ‌ها آن شب هم در ساعت معمول به کوچه آمد و فانوسی را که رودرروی خانه شماره هفت بود، روشن کرد و رفت. در این فضای نیمه تاریک، اگر کسی چشمش به ژان وال ژان که بر سکویی نشسته بود، می‌افتاد، گمان نمی‌کرد که موجود زنده‌ای را می‌بیند؛ به مجسمه‌ای می‌مانست که از یخ ساخته باشند. در نومیدی گاهی آدمی به مرحله انجماد می‌رسد. طنین مبهم ناقوس‌ها در غوغای متلاطم آشوب به گوش می‌رسید و در لابه‌لای طنین تشنج‌آمیز ناقوس‌ها، ساعت کلیسای سن‌پل، آرام و باوقار، با زنگ‌هایش ساعت یازده شب را اعلام کرد. طنین ناقوس‌ها وابسته به انسان است و وقت و ساعت وابسته به خداوند. اما گذشت ساعات در ژان وال ژان اثری نداشت و او همچنان بی‌حرکت مانده بود. در آن لحظات بود که صدای چند تیر پیاپی از جانب بازار هال به گوش رسید و سپس چند تیر دیگر و این بار تیرهای بیشتر. شاید این تیراندازها حمله‌ای بود به سنگر کوچه شانورری که پیش‌ازاین شرحش را دادیم و ماریوس این حمله را دفع کرده بود.

زمزمه گنگ و هراسرآور تیرها که در تاریکی و خاموشی شب، هر دم ترسناک تر می شد، ژان والژان را تکان داد. از جا برخاست و رو به سویی کرد که صدای تیرها از آن جهت مي امد و اندکی گوش فرا داد و دوباره روی سکو نشست و دست ها را در هم برد و سرش دوباره خم شد، در خود فرو ریخت. و بار دیگر با افکار و خیالات خود مشغول شد و باز همان گفتگوهای تیره و تار را داشت با خویشتن. اما ناگهان سرش را راست نگاه داشت و چشدهایش را باز کرد. صدای پایی از نزدیک شنیده بود، نگاه کرد. در روشنایی فانوس از طرف کوچه ای که به ساختمان آرشیو می رسید، پسرکی دید با صورتی رنگ پریده و حرکاتی چالاک و شاد. گاورش بود که به کوچه لوم آرمه رسیده بود. گاورش بالای سرش را نگاه کرد؛ پنداری در جستجوی جایی بود. ژان والژان را می دید و به او اعتنایی نداشت.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۲۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

حجم

۱۲۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
۱۴,۰۰۰
۶۰%
تومان