کتاب وقتی می میریم چه می شود؟
معرفی کتاب وقتی می میریم چه می شود؟
کتاب وقتی می میریم چه می شود؟ نوشتهٔ سام پرنیا با ترجمهٔ شهرزاد فتوحی در انتشارات اژدهای طلایی چاپ شده است. این اثر تحقیقی راهگشا در ماهیت زندگی و مرگ است. چگونگی مرگ یکی از معدود موضوعات علمی امروز است که کاملاً به همهٔ ما مربوط است.
درباره کتاب وقتی می میریم چه می شود؟
گاهی قرنها طول میکشد تا معماهای علمی حل شوند. دریافت این شگفتیها، درست مثل چیدن قطعات پازل بسیار دشوار است. در ابتدا فقط تودهٔ درهمی داریم، اما در پی یافتن نشانههایی برمیآییم، چند قطعه را میچینیم و کمکم تصویر شکل میگیرد. قطعات بیشتری را قرار میدهیم تا تصویر کامل آشکار میشود. در زمینهٔ علم، تصویر نهایی با همیاری افراد بسیاری که هر کدام قطعهای را بر جای خود نهادهاند شکل میگیرد. در این دوران، شاید شگفتترین معمای ناگشودهٔ علمی معمای خود زندگی باشد که چگونه آغاز میشود و چگونه به پایان میرسد. هرچند بسیاری از شگفتیهای آغاز زندگی حل شده است، اما آنچه در پایان زندگی رخ میدهد هنوز در پردهای از اسرار است.
کتاب وقتی می میریم چه می شود؟ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به کسانی که مایل هستند دربارهٔ تجربههای نزدیک به مرگ اطلاعات بیشتری کسب کنند پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب وقتی می میریم چه می شود؟
یک روز در آزمایشگاه، همان طور که پشت میکروسکوپ نشسته بودم و به مجموعهای از سلولهای جدا از هم و ساختار سادهٔ آنها نگاه میکردم فکرم به سوی پرسش دیگری رفت: چگونه؟ چگونه این سلولهای مغزی باعث به وجود آمدن افکار میشوند؟ اینها هم سلولهایی هستند درست مثل سلولهای دیگری که ما بررسی کردهایم، پس چگونه باعث ایجاد افکار میشوند؟ افکار ما چگونه به وجود میآیند و مغز چگونه این کار را میکند؟
با گذشت زمان، زمینهٔ مورد علاقهام همان مغز بود، بخصوص ارتباط ذهن با مغز. برای من جالب بود که بدانم مغز و ذهن چگونه باعث میشوند که هر یک از ما یگانه و بیهمتا باشیم. در آن دوران من به شدت بر این باور بودم که پاسخ این پرسش جایی در این عضو خاکستری شگفت و اعجابآور یعنی مغز نهفته است. من واحدهای عصبشناسی را با دقت و پشتکار بسیاری میگذارندم و دلم میخواست میتوانستم مدرک جداگانهای در این زمینه بگیرم، هرچند خیلی زود در نهایت ناامیدی دریافتم که این کار به من در رسیدن به هدفم کمکی نمیکند. مشکل این بود که علم هنوز پاسخی برای پرسشهای من نداشت و لذا این موضوع به صورت دانشی بازتولیدشونده در هیچ رشتهای وجود نداشت.
سه سال بعدی عمرم را صرف تحصیل پزشکی در درمانگاه کردم، جایی که با بیماران واقعی سر و کار داشتم و با پرسشهای واقعی مرگ و زندگی مواجه شدم. این تجربهها تا حدود زیادی افکار بعدی مرا شکل داد. در این دوران من دریافتم که چه قدر دانش ما دربارهٔ جریان مرگ و دربارهٔ چگونگی به وجود آمدن آگاهی و هشیاری در انسان اندک است. سال آخر بودم که دزموند را ملاقات کردم، مشاهدهٔ مرگ او در بیمارستان نیویورک تمام این تجربهها را در من زنده کرد و پرسشهای بسیاری در ذهن من برانگیخت. البته من تا حدود زیادی مجبور بودم اینها را از ذهنم بیرون برانم چون فرصتی برای کار روی آنها نداشتم. در بازگشت به انگلستان، باید تمام تلاشم را صرف امتحان نهایی پزشکی میکردم و هیچ وقتی برای فکر کردن به چیز دیگری نداشتم.
حجم
۱۲۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱۲۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب به درد دانشجویان دکتری مغز و اعصاب می خوره نمی دونم چرا این اسم را در مورد کتاب انتخاب کرده اصلا در مورد این که وقتی مردیم چه می شه صحبت نکرده.