دانلود و خرید کتاب من نویسنده ای در پاییز علی محمدی
تصویر جلد کتاب من نویسنده ای در پاییز

کتاب من نویسنده ای در پاییز

نویسنده:علی محمدی
انتشارات:انتشارات آرنا
امتیاز:
۳.۵از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب من نویسنده ای در پاییز

کتاب من نویسنده ای در پاییز نوشتهٔ علی محمدی در انتشارات آرنا چاپ شده است. من نویسندهاي در پاییز، مجموعهاي از داسـتان‌هایی اسـت همگـن یـا ناهمگن با سیر تحـول یافتـهٔ جامعـه، ورای هـر سـبک خاصـی در هـر داستان، اعم از رئال، سوررئال، امپرسیونیسم و... مسیر این تحول در بطـن کتاب رها شده و به هر گوشه وکناری رفته است. انعکاس همزمـان همگـن و ناهمگن بودن به تلفیقی عمیق رسیده که به دنبـال دلیلـی بـرای رهـایی است. 

درباره کتاب من نویسنده ای در پاییز

من نویسنده ای در پاییز در قالب مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه و تلفیقی از سبک‌های رئالیسم، سوررئالیسم و امپرسیونیسم، از ایده‌هایی می‌گوید که تشنهٔ خلق شدن و ابراز وجودند. پاییز برای یک نویسنده همه چیز است، تبلوری از تلخ‌های بلند و دردهای عمیق...انسان‌ها همیشه میان دردهای خود شناورند و شادی‌های به مراتب بزرگ و مدت‌دارشان را فراموش می‌کنند.خواص همین غم‌به‌دوشانِ درد‌فروش هستند که آرام و بدون آنکه به دیگری آزاری رسانند، در افسردگی خود شناورند. در مسیر زندگی ما هرگز به پاییز آن‌طور که باید توجه نکرده‌ایم، ما به پاییز یک درک عمیق بدهکاریم... یک محبت بزرگ.

کتاب من نویسنده ای در پاییز را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به داستان‌های کوتاه ایرانی پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب من نویسنده ای در پاییز

 گورها هرکدام به‌طور منظم بافاصله‌ای حـدود سـه متـر در کنار هم بودند و بالای سرهرکدامشان یک درخت سیب و شاخه‌هـایش همچون سرباز وظیفه‌ای قرار داشت. سیب‌ها حرف می‌زدند، جملاتی مـبهم و گنگ ولی خواستنی ...

از قبور هم صداهای تلخی به گوش می‌رسید که قابل تعریف نیست ... حالا نوری که ازقبور ساطع می‌شد، بـا سـرخی قطره‌ها آمیختـه و منظرهٔ غریبی را روایت می‌کرد.

نمی‌دانم چرا، ولـی بـه‌دنبال قبـر آرش می‌گردم، لابه‌لای نور و خون. ناگهان صدایی از پشت سر به گوشـم رسـید که نامم را صدا می‌زند: سعید سعید ...

صدای آرش بـود. وحشـت قلـبم را چنگ می‌زند، با قدم‌هایی آمیخته با ترس به عقب برمی‌گردم. باران قطع و نور قبرها کم شده بود. به‌سختی می‌دیدمش، آرش بـود.

مـادرش هـم کنارش ایستاده و روی سـرش می‌زد. آرش سـر کسـی را روی زانـویش گذاشته بود. ماشینم مچاله شده چند متر آن‌طرف‌تر کنار جاده افتاده بـود و آرش مدام صدایم می‌زد: سعید سعید ...

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۸۹۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۱۴ صفحه

حجم

۸۹۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۱۴ صفحه

قیمت:
۹,۰۰۰
تومان