دانلود و خرید کتاب ناطور دشت جی. دی. سلینجر ترجمه حمیدرضا بلوچ
تصویر جلد کتاب ناطور دشت

کتاب ناطور دشت

دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۲از ۱۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ناطور دشت

ناطور دشت رمانی به قلم نویسنده آمریکایی جروم دیوید سالینجر است. بسیاری از منتقدان ادبی معتقدند سلینجر این اثر را در نقد به جامعه مدرن غرب، به‌ویژه آمریکا نوشته است.

درباره کتاب ناطور دشت

در سایت معروف گودریدز بیش از ۷۵۰ هزار نفر به کتاب ناطور دشت نمره ۵ از ۵ را داده‌اند و در کل با رای بیش از ۲٫۲ میلیون نفر این رمان نمره ۳٫۸ از ۵ را کسب کرده است. مجله گاردین نیز این رمان را جزء ۱۰۰ رمان برتر قرار داده است. این کتاب به نحوی نوشته شده است که در همان جملات ابتدایی تکلیف خودش را با مخاطب روشن می‌کند و شما کاملاً متوجه می‌شوید که با چه رمانی روبه‌رو هستید.

داستان کتاب ناطور دشت ازاین‌قرار است که شخصیت اصلی این کتاب که شخصی به نام «هولدن کالفیلد» است، یک نوجوانی با ۱۷ سال سن است که در یک کلینیک درمانی بستری است. او تصمیم دارد تا سرگذشت خود را قبل از ورود به این مرکز درمانی برای فردی بازگو کند.

خواندن کتاب ناطور دشت را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟

ناطور دشت از محبوب‌ترین و تأثیرگذارترین رمان‌های امریکایی است؛ بنابراین مطالعه آن را به همه کتاب‌خوان‌ها پیشنهاد می‌کنیم.

درباره جی. دی سالینجر

اطلاعات اندکی دربارۀ زندگی سالینجر منتشر شده است، و او، باتوجه‌به شخصیت گوشه‌گیر خود، همواره تلاش می‌کرد دیگران را به حریم زندگی‌اش راه ندهد.

او در سال ۱۹۱۹ در منهتن نیویورک از پدری یهودی و مادری مسیحی که پس از ازدواج با پدرش به یهودیت گروید به دنیا آمد. در هجده ـ نوزده سالگی، چند ماهی را در اروپا گذرانده و در سال ۱۹۳۸، هم‌زمان با بازگشتش به آمریکا، در یکی از دانشگاه‌های نیویورک به تحصیل پرداخته، اما آن را نیمه‌تمام رها کرد. خستین داستان سالینجر به نام جوانان در سال ۱۹۴۰ در مجلهٔ استوری به چاپ رسید. چند سال بعد (طی سال‌های ۱۹۴۵ و ۱۹۴۶)، داستان ناطور دشت به شکل دنباله‌دار در آمریکا منتشر شد و سپس در سال ۱۹۵۱ روانهٔ بازار کتاب این کشور و بریتانیا گردید.

ناطور دشت، نخستین کتاب سالینجر، در مدت کمی شهرت و محبوبیت فراوانی برای او به همراه آورد و بنگاه انتشاراتی راندوم هاوس در سال ۱۹۹۹ آن را به‌عنوان شصت‌وچهارمین رمان برتر سده بیستم معرفی کرد. این کتاب در مناطقی از آمریکا به‌عنوان کتاب «نامناسب» و «غیراخلاقی» شمرده شده و در فهرست کتاب‌های ممنوعۀ دهۀ ۱۹۹۰ قرار گرفت.

سالینجر دارای شخصیت‌پردازی نیرومند در داستان‌های خود است. او به طور ویژه‌ای خانوادۀ گلَس را که معروف‌ترین شخصیت‌های داستان‌های او هستند، به عرصه کشاند و در داستان‌های متفاوت از افراد این خانواده پرده‌برداری کرد. خانواده‌ای که دارای هفت بچه هستند، نابغه‌هایی که در یک برنامۀ رادیویی به طور پیاپی حضور دارند و در دوره‌های مختلف جزو شرکت‌کنندگان برنامۀ «بچه باهوش» هستند؛ ولی در این خانواده بزرگ‌ترین برادر، مرشد دیگران است و او شخصیتی است با نام سیمور. سیمور ابتدا با اشارۀ کوچکی در یکی از داستان‌های کوتاه با نام یک روز خوش برای موز ماهی حضور می‌یابد و همان جا پس از گفتگو با دختری کوچک به اتاق خود می‌رود و خودکشی می‌کند.

جنبۀ مهم زندگی سالینجر، مبهم بودن او برای منتقدان و هواداران اوست. به بیان بهتر، نوعی دور از دسترس بودن است. به همین دلیل، اطلاعات زیادی در مورد زندگی روزمره و عادی او موجود نیست.

سالینجر در ۲۷ ژانویۀ ۲۰۱۰ و به مرگ طبیعی در محل زندگی خود در شهر کوچک کورنیش در نیوهمپشایر درگذشت.

بخش‌هایی از کتاب ناطور دشت

برای بازی‌های فوتبال هیچ‌وقت دخترهای زیادی نمی‌آمدند. فقط دانش‌آموزان سال آخر اجازه داشتند همراه خودشان دختر

بیاورند. هر طوری که نگاه کنی، مدرسۀ واقعاً گندی بود. من دلم می‌خواهد جایی باشم که گاهی اوقات آدم چند تا دختر اطرافش ببیند، حتی اگر فقط دست‌هایشان را بخارانند یا دماغشان را پاک کنند یا بیخودی هرهر بخندند یا نمی‌دانم هر چیز دیگری. لیلما ترمر، دختر مدیر مدرسه، اغلب وقت‌ها برای دیدن مسابقات می‌آمد، ولی از آن دخترهایی نبود که آدم را دیوانة خودشان بکند. اگرچه دختر خیلی خوبی بود. یک‌بار که با اتوبوس از اگرزتاون می‌آمدم بغل‌دستش نشستم و سر صحبت را با او باز کردم. ازش خوشم آمد. دماغ گنده‌ای داشت. ناخن‌هایش را از بس جویده بود کج‌وکوله و خون‌آلود بود. از این چیزهای مصنوعی توی سینه‌اش گذاشته بود که از دور داد می‌زد. آدم دلش به حالش می‌سوخت، اما از یک چیز آن خیلی خوشم آمد که اصلاً پز باباش را نمی‌داد که چه بابای متشخص و کلاس بالایی دارد. شاید خودش می‌دانست که باباش چه آدم مزخرف و حقه‌بازی است. دلیل دیگری که من به‌جای این که آن پایین توی تماشاچی‌ها نشسته باشم، آن بالا روی تپدی تامسون ایستاده بودم این بود که تازه با تیم شمشیربازی از نیویورک برگشته بودم. ناسلامتی سرپرست تیم شمشیربازی بودم. مسئولیت سنگینی بود. آن روز صبح برای مسابقة شمشیربازی با مدرسة مک برنی به نیویورک رفته بودیم، اما مسابقه اصلاً انجام نشد. چون من همة شمشیرها، لباس‌ها و وسایل را توی مترو جا گذاشتم. همه‌اش هم تقصیر من نبود. اخه مرتب از جایم بلند می‌شدم می‌رفتم به نقشة توی مترو نگاه می‌کردم ببینم کجا باید پیاده بشیم. آخرش هم حواسم پرت شد و وسایل را جا گذاشتم. خلاصه به‌جای اینکه شب برای شام به پنسی برگردیم ساعت دو و نیم بعدازظهر به مدرسه برگشتیم. توی راه برگشت هیچ‌کدام از بچه‌ها لام تا کام با من حرف نزدند. البته بد هم نشد چون حال‌وحوصلة هیچی را نداشتم. دلیل دیگری که برای تماشای مسابقه پایین نرفتم این بود که تصمیم داشتم بروم با اسپنسر، معلم تاریخمان، خداحافظی کنم. سرماخورده بود و فکر کردم شاید تا شروع تعطیلات کریسمس دیگر نتوانم او را ببینم. برایم یادداشت فرستاده بود و خواسته بود قبل از رفتنم مرا ببیند. اسپنسر می‌دانست که دیگر به پنسی برنمی‌گردم.

معرفی نویسنده
عکس جی. دی. سلینجر
جی. دی. سلینجر
آمریکایی | تولد ۱۹۱۹ - درگذشت ۲۰۱۰

جِروم ديويد سلينجر، نويسنده تأثيرگذار آمريكایی و خالق رمان مشهور ناتور دشت است. او در اول ژانويه سال ۱۹۱۹، در مَنهتن نيويورك به دنيا آمد. پدرش يهودی و مادرش مسيحی بود. پس از اتمام تحصيلات ابتدايی، او را به دانشكده نظامی والی پِنسيلوانيا فرستادند و در آنجاعنوان بدترين دانشجوی تاريخ دانشكده را بدست بياورد. او در سن هجده سالگی، چند ماهی را به اروپا رفت و به محض برگشتن به آمريكا، در سال ۱۹۳۸ وارد يكی از دانشگاه‏‌ها شد ولی بازهم تحصيلاتش را نيمه كاره رها كرد.

🕊️📚kerm ketab
۱۴۰۲/۰۴/۳۱

چقدررر‌ این کتاب مزخرفه‌ چند صفحه خوندم دیگه ادامه ندادم. پر از چرت و پرت:(

ماه دل
۱۴۰۲/۰۹/۲۸

ترجمه ها متفاوته ولی ترجمه خوب پیدا کنید و بخوانید که فقط حذف نکرده باشه! با کیفیت حذف و به روش مناسب اصلاح کرده باشه (توضیح بهتری نمیتوانم بدم 😅)

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۳۰٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۵۰۴ صفحه

حجم

۲۳۰٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۵۰۴ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان