جملات زیبای کتاب شهرزاد و مرگ و داستان های دیگر | طاقچه
تصویر جلد کتاب شهرزاد و مرگ و داستان های دیگر

بریده‌هایی از کتاب شهرزاد و مرگ و داستان های دیگر

امتیازبدون نظر
زانوهایش زُق‌زُق می‌کرد. بلند شد و قرص را با آب فروداد.
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
پرده را کنار زد. نور توی اتاق ریخت. بچه‌ها بازی می‌کردند و سروصدایشان کوچه را برداشته بود.
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
بوق ماشین‌ها بلند بود. راه‌بندان شده بود.
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
فواره‌ها بالا می‌رفتند و پایین می‌ریختند.
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹

حجم

۹۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۲۶ صفحه

حجم

۹۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۲۶ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان