دانلود و خرید کتاب آبی قرمز محمد ارجمند
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب آبی قرمز اثر محمد ارجمند

کتاب آبی قرمز

نویسنده:محمد ارجمند
امتیاز:
۲.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب آبی قرمز

کتاب الکترونیکی «آبی قرمز» نوشتهٔ محمد ارجمند در انتشارات ۳۶۰ درجه چاپ شده است. این کتاب مجموعه‌ای است از چند داستانک و داستان کوتاه.

درباره کتاب آبی قرمز

مجموعه داستان آبی قرمز مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه است در مضامین و موضوعات گوناگون که به قلم محمد ارجمند نگاشته شده است.

کتاب آبی قرمز را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به داستانک و داستان‌های کوتاه ایرانی پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب آبی قرمز

آبیِ قرمز

"هیچ‌وقت"این سوال رو از خودت پرسیدی؟

اولین روز کلاس بود که برای دانشجوهای کلاسم

جهت آشنایی با طرز تفکرشون

یه سوالی رو مطرح کردم،

"اگه یه کاغذ بهتون بدن و بگن توش تاریخِ مرگتون نوشته شده، بازش می‌کنین؟!"

و ده دقیقه سکوت دادم برای فکر کردن به این سوال،

وقتش که رسید،

کلاس رو به دو قسمت تقسیم کردم.

ازشون خواستم که اگه کاغذ رو باز می‌کنن کف دستشون با خودکار آبی تیک بزنن.

و اگه کاغذ رو باز نمی‌کنن با خودکار قرمز کف دستشون یه ضربدر قرمز بکشن.

بعدازاینکه این کار رو انجام دادن گفتم که همه دست‌هاشون و بالا بگیرن تا نتیجه رو باهم مقایسه کنم.

با حساب سر انگشتی و چشمی، تعداد دانشجوهایی که کف دستشون ضربدر قرمز بود بیشتر نشون می‌داد، شروع کردم به پرسیدن از کسائی که ترجیح دادن کاغذ و باز نکنن، تا دلیلشون و بگن.

جواب‌ها به این صورت بود که چند نفری بر این باور بودن که اگه لازم بود، همهٔ آدم‌ها می‌دونستن چقدر عمر می‌کنن و وقتی هیچ‌کسی این رو نمی‌دونه حتماً لازم نبوده.

دانشجوی دیگه‌ای از ترس‌هاش گفت،

از اینکه دوست نداشت ببینه که چیز زیادی از عمرش باقی نمونده،

اون معتقد بود اگه توی کاغذ، زمانی کمی نوشته شده باشه، حتما افسرده می‌شه،

بر عکس اما دانشجوی دیگه‌ای از ترس پیر شدن گفت،

اون می‌ترسید تا توی کاغذش عمر زیادی نوشته شده باشه و ندونه توی سن پیری قراره چجوری و چقدر بهش سخت بگذره؛

اما بیشترین ترس این دسته، ترس دونستن بود،

اینکه مدام به اون روز آخر فکر کنن و انقدر درگیر اون روز بشن که تمام لحظه‌ها رو

توی غم روز آخر از دست بدن؛

بعد از این دسته،

نوبت به تیک‌های آبی رسید،

کنجکاوی من برای این افراد خیلی بیشتر بود،

دلیل این انتخابِ پر ریسک و ازشون پرسیدم و نشستم پای حرف‌هاشون،

چند نفری معتقد بودن که اگه تاریخ دقیق مرگشون رو بدونن راحت‌تر می‌تونن برای زندگیشون برنامه‌ریزی کنن،

برای چیزهای اضافی تلاش نکنن و به همون اندازه که قراره توی دنیا باشن بجنگن،

مثلا اگه قراره توی سی سالگی از دنیا برن، هیچ‌وقت بچه‌دار نشن،

یا اگه قراره توی بیست و هفت سالگی تموم شه زندگیشون، ازدواج نکنن؛

جالب بود،

بعضی‌ها از آرزوهای ریسکیشون برام گفتن،

اینکه اگه بدونن تا کی زندگی می‌کنن

دیگه از انجام خیلی چیزا نمی‌ترسن،

مثل فتح اورست،

مثل پرش از ارتفاع،

مثل رانندگی با سرعت بالا،

مثل خوردن همهٔ خوراکی‌هایی که مضره،

این‌ها هم جواب‌های جذابی بود؛

اما

دانشجویی از ته کلاس بلند شد و از زندگی شخصی سختش گفت،

اون می‌خواست کاغذ و باز کنه و تاریخ مرگشو بدونه تا ببینه چقدر قراره توی این به قولِ خودش

"برزخی به اسم زندگی" سر کنه،

دانشجویی تیک آبی رو به این دلیل انتخاب کرده بود، که عاشق مسافرت بود،

اون می‌گفت که همیشه می‌خواسته خیلی از شهرها و کشورها رو سفر کنه اما پیش خودش انقدر تلقین کرده که هنوز وقت برای سفر هست،

به نصف سفرهاش هم نرسید، اون می‌خواست تاریخ مرگش و بدونه تا سفر های زندگیش و با عمرش تنظیم کنه،

جواب‌ها قشنگ و قابل فکر بود،

چند دقیقه‌ای بهشون اجازه دادم که دو گروه

باهم بحث کنن و تفکرشون رو باهم به اشتراک بذارن،

از خودم پرسیدم،

اگه یه کاغذ بهم بدن و توش تاریخ مرگم نوشته باشه،

بازش می‌کنم؟!

هر چقدر اما فکر کردم نتونستم جوابی براش پیدا کنم،

اینکه دلم می‌خواد از همین حالا بدونم تا کِی هستم،

یا اینکه توی بی‌خبری آروم ترم،

کشمکش سنگینی بود،

توی تردید عجیبی بودم بین دونستن و ندونستن،

بین فهمیدن و نفهمیدن،

بین آرامش و بی‌قراری،

بین شادی و تلخی،

دقیقا شبیهِ خود زندگی!

مثل روزهایی که نمی‌دونیم آدما تا کی قراره کنارمون بمونن،

مثل شب‌هایی که می‌دونیم قراره سخت، اما بالاخره صبح بشن،

مثل وقت‌هایی که می‌دونیم انتخابمون اشتباهه اما تن به حماقت می‌دیم،

یا لحظه‌هایی که همه چیز درست و منطقیه و ما

یهو تصمیم می‌گیریم احساسی باشیم،

این سوال

سوال خیلی سختی بود، آیا واقعاً من دلم می‌خواست بدونم که تا کی نفس می‌کشم؟!

اگه من جای این دانشجوها بودم،

انتخابم تیکِ آبی بود یا ضربدر قرمز؟!

ذهنم تا آخر روز درگیر شده بود،

درگیری عمیقِ ذهنی‌ای که نتیجهٔ خاصی نداشت، اما من اسمش و گذاشتم

"آبیِ قرمز"

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

حجم

۵۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

قیمت:
۱۵,۵۰۰
تومان