دانلود و خرید کتاب پری چهره های مچاله حبیب پیریاری
تصویر جلد کتاب پری چهره های مچاله

کتاب پری چهره های مچاله

انتشارات:نشر مهر و دل
امتیاز:
۴.۷از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب پری چهره های مچاله

کتاب پری چهره های مچاله از حبیب پیریاری نشر مهر و دل منتشر شده است. این کتاب شامل ۱۴ داستان است. کتاب «پری‌چهره‌های مچاله» حبیب پیریاری، نمونۀ موفقی از یک مجموعه داستان با سوژه‌های متنوع، مضامین اغلب بکر و زبان و ساختار منسجم است.

درباره کتاب پری چهره های مچاله

نویسنده از پرداختن به فضاهای یکنواخت شهری و آپارتمانی دوری کرده و پس‌زمینۀ داستان‌ها بیشتر مناطق مختلف کشور، حتی شهرهای کوچک و روستاهاست. قهرمانان داستان‌ها با گرایش فکری و اجتماعی متفاوتی که دارند، اغلب مسائل و دغدغه‌های متناسب با شرایط حال جامعه را دارند؛ از اخراج و مشکلات کارگران هفت‌تپه و گرایش و فعالیت برخی جوانان در گروه‌های چپ گرفته تا پیوستن داوطلبانۀ افرادی از طیف‌های مختلف اجتماع به اردوهای جهادی که راهی روستاها شده و در آنجا با عمق عقب‌ماندگی‌های فکری مواجه می‌شوند. نوعی درماندگی و کلافگی در رفتارهای برخی شخصیت‌های داستانی حبیب پیریاری دیده می‌شود که بیشتر تابع شرایط روز جامعه است.

داستان «پری‌چهره‌های مچاله»، دربارۀ دختری به نام «پری‌چهره» است که نویسندۀ داستان می‌باشد. او در داستان جدیدش، خودش را دختری مظلوم معرفی می‌کند که مادرش، پسر همسایه و پسر‌عمویش را با او مقایسه می‌کند و او چاره‌ای ندارد جز اینکه به صحبت‌های مادرش گوش بدهد و اعتراضی نکند، تا اینکه او با مردی به نام «آقای شاهنده» آشنا می‌شود.

خواندن کتاب پری چهره های مچاله را به چه کسی پیشنهاد می‌کنیم؟

کتاب پری چهره های مچاله برای افرادی که دغدغه مشکلات و مسائل اجتماعی دارد و این مسائل او را آزار می‌دهد می‌تواند کمک‌کننده باشد. در این کتاب درمورد مشکلات مختلف جامعه صحبت شده است.

بخش‌هایی از کتاب پری چهره های مچاله

زیرانداز حصیری را پهن می‌کنیم. می‌گوید: «آقا دیگه دیروقت شده». جواب می‌دهم: «تعارف نکن مهندس! تازه سر شبه. دوست داریم از محضرت استفاده کنیم». چندک می‌زنم و نگاهش می‌کنم؛ دست‌به‌کمر ایستاده است، می‌گویم: «بشین! حرف داریم با هم». دوزانو می‌نشیند، موبایلش را می‌گذارد جلوی پاش. «تا یک ساعت قبل از این که بیام این جا شرکت بودم. صبح هم باید اول وقت برم. سه‌روزه میله‌گرد تمام کرده. آهن‌فروش‌ها دیگه با چک باهامون کار نمی‌کنن. گیر و گرفت این شرکت همیشه زیاده»، خیره‌اش می‌شوم. انگارنه‌انگار. نمی‌داند یا خودش را به علی‌چپ زده؟ چشمم می‌خورد به میله‌ای که آن‌طرف‌تر، کنار پوشال‌های کولر آبی افتاده است. میله را با چشم برانداز می‌کنم، بعد به نقطه‌ای روی سرمهندس خیره می‌شوم، جایی بالای شقیقه‌اش. دستش را جلوی صورتم تکان می‌دهد: «حواست نیست؟» هان؟ گفت انگار از پایین صدات زدن.

بلند می‌شوم. در فلزی کیسه را می‌کشم. گیر دارد. یک‌باره و محکم می‌کشمش، باز می‌شود و می‌لرزد برمی‌گردم و نگاهش می‌کنم: «الان می آم خدمتت». پام که به پلۀ اول می‌رسد، پله‌های بعدی توی چشم‌هام تار می‌روند. پاشنۀ پام می‌سرد، یک آن دستم روی دیوار کشیده می‌شود، می‌افتم، از پله‌ها تا پاگرد غلت می‌زنم، پهلوم می‌کوبد به دیوار. صداش از پشت‌بام می‌آید: «چیزی شد؟» سرم روی کف پاگرد است و پاهام روی پله‌ها، دستم را از زیر شکمم بیرون می‌کشم و می‌گویم: «نه، نه». ملیحه خودش را تا پای پله‌ها می‌رساند: «بسم‌الله! دعوا کردید؟» بلند می‌شوم و خودم را می‌تکانم. «چایی آماده کردی؟» نگاهم می‌کند، چشم‌هاش دودو می‌کند، چادرش را دور کمرش بسته.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۲۹ صفحه

حجم

۱٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۲۹ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان