کتاب خاطرات شخصی منشی هیتلر
معرفی کتاب خاطرات شخصی منشی هیتلر
کتاب الکترونیکی «خاطرات شخصی منشی هیتلر» نوشتهٔ کریستا شرودر با ترجمهٔ پریسا ابنیامینی در نشر ترنگ به چاپ رسیده است. این کتاب از جزئیاتی کمتر پرداخته شده دربارهٔ هیتلر از زبان منشی او صحبت میکند. خاطرات این کتاب، مجموعهای از یادداشتها و نامههای معاصر، خاطرات بعد از جنگ، گزارش و... از آن دوران جالب و نیز نظرات جذاب اطرافیان هیتلر درباره رویدادهای برجسته رایش سوم است.
درباره کتاب خاطرات شخصی منشی هیتلر
کتاب بهنحو خوشایندی سبک خودمانی دارد و پر از حرفهای راستودروغ، بیان نقاط ضعف و خصوصیات شخصی اطرافیان هیتلر و نیز موضوعات مهمتر مثل روابط مرموز و اغلب مشکلدار هیتلر با زنان است. شرودر، منشی پیشوا از ابتدا تا پایان رایش سوم، هیتلر را مانند هر شخص دیگری بهخوبی میشناخت و در جایگاه بسیار خوبی قرار داشت تا درباره رفتار و شخصیت هیتلر نظر بدهد.
او هیتلر را فردی متعصب و سادهلوح توصیف نکرده است که برای خوانندگان امروزی بسیار آشناست؛ بلکه فردی بخشنده، حتی مهربان و نیکوکار توصیف کرده است؛ مردی که دست زنان را میبوسید؛ بهراحتی با منشیانش صحبت میکرد و عاشق کیک سیب باواریایی بود. بنابراین به خاطر تمام افشاگریهای راست و دروغش، بخش تاریکی در داستان شرودر وجود دارد. به دلیلی، «سبک» کتابش کاملاً غیراستدلالی است؛ مثلاً هیچ قدرت استدلال یا اینکه تقصیر من بود و ما باید از جنایات رایش سوم مطلع میشدیم که در خاطرات دیگر منشیهیتلر، ترادول یونگه هست در این کتاب وجود ندارد.
کتاب خاطرات شخصی منشی هیتلر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به کسانی که مایل هستند دربارهٔ هیتلر و اتفاقات آن دوران اطلاعات بیشتری کسب کنند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب خاطرات شخصی منشی هیتلر
آغاز گرفتاریهایم
در ۱۹۸۲ خانم شرودر از من پرسید که آیا میخواهم یادداشتهایش را با تفاسیر خودم منتشر کنم. خیلی غافلگیر شدم. از تجربه بد او با کتاب زولر مطلع بودم و برای همین نمیخواست یادداشتهایش در طول حیاتش منتشر شود. یکی دیگر از دلایل تأخیر در انتشار این بود که با توجه به کتابهای لینگه، فون بلو، هافمن، کراوزه، هنرییته فون شیراخ و ... بهمحض انتشار، خاطرات آن را تکهتکه میکردند و خودش را از این بابت مقصر میدانست. خانم شرودر هیچ دستمزدی برای یادداشتهایش نمیخواست. پول یا هر پاداشی را رد کرد، مرتباً تأکید میکرد که حقوق مستمریاش کافی است. خواسته خاصی نداشت و از داشتههایش راضی بود. هیچ علاقهای به فروش یادداشتهایش نداشت. تا پایان عمرش بر روی حرفش ایستاد با اینکه پیشنهادها کم نبودند. وقتی نتوانستم به پرسوجوی او فوراً پاسخ دهم این موضوع مدت قابلتوجهی کنار گذاشته شد. از نظر او این پایانی برای موضوع قلمداد میشد. با وجود این، بهمحض بازگشت خانم شرودر از بیمارستان که برای درمان سرطان پوست رفته بود، دوباره موضوع یادداشتها مطرح شد و من آنها را گردآوری کردم. آن موقع نمیتوانست انگشتانش را خم کند و در تایپ کردن مشکل داشت و خیلی زود خسته میشد. روز قبل از اینکه به کلینیک اشلوسبرگ در اوبراشتافن برود، من را دعوت کرد و درباره انتشار یادداشتهایش در حضور دوستش که با او میخواست فردا به سفر برود مفصل صحبت کردیم. وقتی با آمبولانس برگشت، بهشدت بیمار بود. چند روز بعد زنگ زد و از من خواست تا به او سری بزنم. گفت دوباره باید به بیمارستان برگردد، به من صندوق مشکی قدیمی بزرگی داد که شامل وصیتنامه ادبیاش بود. تأکید کرد که در هیچ شرایطی نباید دارایی ادبیاش به دست روزنامهنگاران یا شخص دیگری بیفتد. از این بابت بسیار نگران بود. باید همیشه به یاد حرفها و خواستههایش باشم. خواستهاش این بود که یادداشتهایش بعد از مرگش منتشر شود. متوجه شدم که آنها احتمالاً موضوعات جالبتری در خود دارند، آنها را مرتب کردم و شرحی بر آن نوشتم. اگر کتاب در همهجا روان به نظر نمیرسد، دلیلش این است که لازم بود تا از صفحات ناقص دستنوشته و یادداشتهای تکی استفاده شود که کریستا شرودر دقیقاً خودش آنها را آماده کرده و خواستار انتشارشان بود.
حجم
۴۹۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۰۵ صفحه
حجم
۴۹۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۰۵ صفحه