کتاب قله دنیا ۲
معرفی کتاب قله دنیا ۲
کتاب الکترونیکی قله دنیا ۲ نوشتهٔ سید مهدی شجاعی و بهزاد بهزادپور در انتشارات کتاب نیستان به چاپ رسیده است. قله دنیا داستانی نوجوانانه و با درونمایه دفاع مقدس است. این کتاب در ادامهٔ قلهٔ دنیا ۱ و در قالب فیلمنامه به شرح اتفاقاتی میپردازد که برای علی در جبهه رخ میدهد.
علی به دلیل اینکه حس میکند از سوی فرمانده کوچک و ناتوان برای حضور در صحنه نبرد به شمار میرود تصمیم به ترک جبهه میگیرد که این تصمیم در ادامه با مخالفت فرمانده مواجه شده و وی در نهایت با حضور علی در خطوط میانی نبرد موافقت میکند. حضور علی در منطقه اصلی جنگ با مأموریت رساندن آذوقه و مهمات به همراه دو رزمنده دیگر شروع میشود. استفاده از بیان طنزآلود، دوری جستن از کلیشههای رایج داستانهای دفاع مقدس و شخصیتپردازی دقیق از ویژگیهای این فیلمنامه است.
درباره کتاب قله دنیا ۲
شخصیت محوری این فیلمنامه نوجوانی به نام علی است که با وجود شور و اشتیاق فراوانی که برای حضور در خط مقدم نبرد از خود نشان میدهد، بنا بر صلاحدید فرمانده در بخش تدارکات و پشت خط باقی مانده است. علی به دلیل اینکه حس میکند از سوی فرمانده کوچک و ناتوان برای حضور در صحنه نبرد به شمار میرود تصمیم به ترک جبهه میگیرد که این تصمیم در ادامه با مخالفت فرمانده مواجه شده و وی در نهایت با حضور علی در خطوط میانی نبرد موافقت میکند. حضور علی در منطقه اصلی جنگ با ماموریت رساندن آذوقه و مهمات به همراه دو رزمنده دیگر شروع میشود. او که دائم از نادیده گرفتن خودش توسط آنها دلگیر است، بر اثر حوادثی که منجر به شهادت آن دو رزمنده میشود خود را در موقعیت رساندن آذوقه تنها میبیند و همین مساله است که او و فضای ذهنی او را در طول داستان از خامی و نوجوانی به سوی پختگی هدایت میکند.
کتاب قله دنیا ۲ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای نوجوانانی که به خواندن فیلمنامه با موضوع دفاع مقدس علاقهمند هستند، جذاب خواهد بود.
بخشی از کتاب قله دنیا ۲
علی: (عصبی) اون بالا حاج مصطفی و حاجی گلابی دارن از بین میرن، شما میگی همین جاها یه گوشه واستا کمک کن! مگه خود شما نمیگی اصل اون بالاست؟ پس چرا نمیگذاری من برم؟ چرا در مقابل حاج مصطفی و حاجی گلابی احساس مسئولیت نمیکنی؟ اگه شما بدونی اون حاج مصطفی که اون بالاست کیه ... من میدونم؛ که چند ماه پیشش کار کردهام. اون منو میبرد تو رزم شبانه، دم دستش واستم. اگه یه ذره خون حاج مصطفی تو رگ شما بود ...
مرتضی: (عصبی میشود و فریاد میکشد) دیگه داری شورشو در میآری علی! دیگه داری کلافهام میکنی! اگه تو چهار ماهه که حاج مصطفی رو میشناسی، من یه عمره که میشناسمش؛ برای این که اون داداشمه. بردار خونیمه. اگه من میگم نه، واسه اینه که اون گفته نه. فرماندهٔ این منطقه اونه. من معاونشم. من رو هم مثل تو کاشته اینجا خودش رفته رو قلّهٔ خطر. ولی من اطاعت دستور میکنم. نگاه نمیکنم که اون برادرمه، نگاه میکنم به این که اون فرماندهمه. منم مثل تو دلم شورشو میزنه، ولی نه به خاطر این که دوستش دارم، نه به خاطر این که برادرمه؛ به خاطر این که به اندازهٔ یه میلیون مرد، جوونمردی داره، به خاطر این که کل جبههٔ غرب، رو کاکل اون میچرخه. تو هنوز نمیفهمی که از فرمان چه کسی داری سرپیچی میکنی. حالا بلند شو برو سر کارِت. دیگه هم حرف نزن.
علی، خسته و شکسته و بغضآلود، از جا بلند میشود و خداحافظی نکرده بیرون میرود.
حجم
۵۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۵۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه