کتاب تخریب چی ها و رقص سماع
معرفی کتاب تخریب چی ها و رقص سماع
کتاب تخریب چی ها و رقص سماع بهقلم فریدون دشتی نژادپور را انتشارات آفتاب گیتی منتشر کرده است. این کتاب مجموعهای از دستنوشتهها خاطرات حضور نویسنده در جبهه است.
درباره کتاب تخریب چی ها و رقص سماع
جنگها با تمام تلخیها و رنجها و مصائبی که بر زندگی تحمیل میکنند، از مهمترین نقاط تلاقی انسان و تاریخ تلقی میشوند و هر جا که انسان باشد، تلخی و شیرینی، سختی و آسودگی و کولهباری از خاطرات هم هست. جنگ ۸سالهٔ ایران و عراق نیز از این تعبیر مستثنی نبوده و نشستن پای خاطرات رزمندگان هم از منظر تاریخی و هم از منظر درک تجارب مشترک انسانی از اهمیت بهسزایی برخوردار است. فریدون دشتی نژادپور در کتاب تخریب چی ها و رقص سماع مجموعهای از خاطرات و دستنوشتههایش از سالهای جنگ و حضور در عملیات بیتالمقدس را گردآورده و به خوانندگان علاقهمند و پرسشگر ارائه کرده است.
خواندن کتاب تخریب چی ها و رقص سماع را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به زندگینامهها و خاطرات و نیز کسانی که دوستدار ادبیات پایداری و دفاع مقدس هستند، از خواندن این کتاب لذت خواهند برد.
بخشی از کتاب تخریب چی ها و رقص سماع
«استاد میخواهد وارد کلاس شود. این را بدانید که این یک جملهٔ خبری نیست بلکه یک جملهٔ انفجاری است. گفتم استاد، نکته یک استاد با مدرك دکترا یا یک پروفسور را در ذهنتان تصور کرده باشید که باید بگم اشتباهه. ممکنه استاد بنایی یا استاد گچکاری یا حتی استاد حمومی توی ذهنتون نقش بسته باشه که باید بگم به اینها هم میگن اوسا و نه استاد. شاید هم این نقص زبان فارسیه که به استاد زن هم میگه استاد و نمیگه استاده و یا شاید هم زیبایی زبان فارسیه، شاید بپرسید چرا؟ و ما در مقام پاسخ میگوییم: چون مرد و زن در زبان ما برابر است بههمینخاطر به هر دو میگم استاد؛ و این یعنی جنسیت او زن هم نیست. بهبه در مورد برابری زن و مرد، عجب جملهٔ باحالی گفتم. میخواهد وارد کلاس شود. تا شما «برادر» یا یک «کا» شاید باید میگفتم که زودتر متوجه میشدید. این را بدونید که ما توی خوزستان مخصوصاً در آبادان و خرمشهر به همه میگیم کا. البته این توضیح را بدم که او همشهری ما نیست هرچند بهروز مرادی یه تابلو سر در خرمشهر زده و روی آن نوشته جمعیت ۲۴ میلیون و شاید به این طریق میخواسته همهٔ ما رو همشهری کنه! ولی فکر کنم خالی بسته چون تو شهر ۲۰۰هزار نفر را شاید بتونیم زورتپون جا بدیم؛ اما ۲۴میلیون غیرممکنه! اگر برای جا دادن اونها بخواهیم زمین را هم بکنیم متأسفانه به آب میرسیم پس نتیجه میگیریم که زیرزمین را باید فاکتور گرفت، تو هوا را هم که خودتان بهتر میدونید نیازی به گفتن من نیست. البته این را هم بگم که بهروز منظور دیگهای از این حرفی که زده بود داشت، میخواست حماسهٔ حضور مردمی که با کامیون و دست خالی به جبهه و خرمشهر اومده بودند را برسونه. اینم تقلب من به شما البته بهروز چون معلم بود حتماً به من صفر خواهد داد تعارف هم با کسی نداره و رفاقتمفاقت هم سرش نمیشه.»
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۹۸ صفحه
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۹۸ صفحه