کتاب دم حضرت والا
معرفی کتاب دم حضرت والا
کتاب دم حضرت والا نوشته احمد عربلو مجموعه داستانهای کوتاه طنز از مجموعه خندههای نخودی است. مجموعه خندههای نخودی، یک مجموعه طنز هفت جلدی است. هدف نویسندگان این مجموعه این بوده که مجموعه طنزی برای نوجوانان بیافرینند اما همه دوست داران طنز میتوانند از این اثر لذت ببرند. در کتاب صوتی دم حضرت والا هشتاد داستان کوتاه طنز را میشنویم که موضوعات متفاوت تاریخی، فرهنگی و اجتماعی را به همراه افسانههای کهن دربر دارند.
درباره کتاب دم حضرت والا
اگر قرار باشد طنز را تعریف کنیم، میتوانیم آن را یکی از مهمترین سبکها و گونههای ادبی بدانیم که پای خود را به تئاتر، سینما و تلویزیون هم باز کردهاند. در طنز، با بیانی هوشمندانه و شوخطبع، با هنرمندی و خلاقیت به بیان مشکلات جامعه میپردازیم و نادرستیها را به تصویر میکشیم. یکی از اهداف طنز، انتقاد است. در حالی که بیان شوخ آن میتواند خنده به لبانمان بیاورد اما در نهایت، این خنده خندهای تلخ است.
هدف از طنز بیان، انتقاد و اصلاح مشکلات جامعه است و قصد تخریب آنها را ندارد. اما نباید آن را با هجو اشتباه گرفت چرا که هرچند طنز و هجو هر دو نوعی از مطایبه یا همان شوخطبعی هستند اما هجو به قصد مسخره کردن، ریشخند یا تخریب شخصیت کسی نگاشته میشود؛ هجو قصد اصلاح ندارد و هدف اصلی اش نابودی شخصیت طرف مقابل است در حالی که در طنز اینطور نیست.
داستانهای این کتاب عبارتند از:
حکایتهای کمی خند ه دار! ● یک کوزه آرزو ● حکایت جدیده ● اندر حکایت زنجیر عدل انوشیروان و باقی قضایا! ● قصه آن پادشاه و باقی قضایا ● گرگ با سواد ● اندر حکایت آن خرس که خواننده ما را کشت ● اسب زبان فهم ● گنجی که باد نیاورد ● حکایت آن پیرمرد که دلش خوش بود ● امانت ● آقای ناظم باهوش ● تنبلی که کار دست خودش داد ● گزارش یک قتل ● خدایا متشکرم ● ماشین من ان شاءالله ● داستان آن شغال و مرغ و پیرزنه ● طوطی سخن گو ● ملاقات ● یک حکایت امروزی ● نصیحت خرسی ● پادشاه احمق و مرد روستایی ● قرارداد ● فرار الاغ ● سیزدهم عید و زالزالک ● بیچاره ثروتمندان ● حکایت آن اَبَرقدرت ● مثلاً قسمت دوم: گشت وگذاری در کوچه های خنده دار تاریخ ● مأمور بی سواد شاهنشاه ● سرلشکر مستهلک شده ● دانستن زبان انگلیسی ● پاسخ دندان شکن ● دُم حضرت والا ● نثری که بهتر از نظم بود ● پادشاه و شعر و طویله ● خان زیرک ● بازی ● حرف حق ● هدیه سلطان ● یا کریم! ● کیسه عجیب ● کمی از شاه عباس ● کمی از نادرشاه ● کمی از آغامحمدخان قاجار ● دو شغل متفاوت ● نقشه ای برای آقای کاشف ● حاکم جهنم ● خاطره از دربار هرقل ● ترس از ارتفاع ● نمدمالی ● مثلاً قسمت سوم: ناخنک به چند دفترچه خاطرات ● از دفترچه خاطرات یک کتاب ● از دفترچه خاطرات یک موش ● خاطرات یک جوجه تازه سر از تخم درآورده ● از دفترچه خاطرات یک درخت ● از خاطرات خود خودم ● پدرِ عشق ماشینِ من ● از دفترچه خاطرات شاه ● خاطراتِ اون وَری ● مثلا قسمت چهارم: از هر دری طنزی ● نصیحت های یک پدر به فرزندش ● دزد بُرد ● تنبل و دکتر باهوش ● دلیل گریه ● عینکی که پیدا شد ● یک نامه گربه ای ● خیالات یک مرده ● یک طنز بی مزه ● کرایه کردن ماشین ● نامه ● شاعر فقیر ● کشتی نوح ● صد دام از این ور ● مُردن های عجیب ● عمو سام ... ● دیوانه ها نخوانند ● قبل از دار با سردار قادسیه
کتاب دم حضرت والا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
دم حضرت والا را به تمام دوستداران طنز و کسانی که به خنده احتیاج دارند، پیشنهاد میکنیم. هرچند گروه سنی این کتاب، نوجوان ذکر شده است، اما نباید فراموش کرد که خنده سن و سال نمیشناسند و هرکسی میتواند از این داستانها لذت ببرد.
درباره احمد عربلو
احمد عربلو در سال ۱۳۴۴ در تهران چشم به جهان گشود. در رشته زبان و ادبیات فارسی تا پایان دوره کارشناسی ارشد تحصیل کرد. عربلو ۱۷ سال سردبیر مجله رشد نوجوان بوده است و تاکنون همکاری با صدا و سیما، روزنامه جامجم، سوره نوجوان، سروش نوجوان و مجلات رشد را در کارنامه خود دارد.
از میان کتابها و آثار احمد عربلو میتوان به مجموعه کمیک استریپ زندگی قهرمانان اشاره کرد: پهلوان سربدار، پهلوان شیردل، پیتلن، جوانمرد و رسم پهلوانی از جمله کتابهای او است.
بخشی از کتاب دم حضرت والا
بازرگان پسری داشت که هر روز به جای پول توجیبی به او کمی روغن میداد و میگفت: «پسرم، این روغنها را جمع کن که بعدها بتوانی آن را سرمایهای بکنی و مثل من یک روغنفروش ثروتمند و مشهور شوی.» پسر هم، که اخلاق پدرش را میشناخت و میدانست اگر آن یک مثقال روغن را هم نگیرد، از دستش میرود، روغنها را میگرفت و آنها را داخل کوزهای جمع میکرد تا در آینده که بازرگان شد از بابت روغن مشکلی نداشته باشد.
خلاصه، هر روز کوزۀ روغن پرتر و پرتر میشد. یک روز که پسر همینطور نشسته بود و زل زده بود به کوزۀ روغن و به فکر فرورفته بود، با خودش گفت: «مثل اینکه راستیراستی این کوزه دارد پر میشود! بگذار حساب کنم ببینم چی به چی است. این کوزه و روغن داخل آن الان حدود ده کیلو وزن دارد که اگر نه کیلو وزن خود کوزه را کم کنیم، یک کیلو روغن میماند! بد نیست. با این وضعیت، بیست سال دیگر در حدود ده کیلو روغن خواهم داشت. آن را میفروشم و دو تا گوسفند میخرم. گوسفندها را میبرم صحرا و میچرانم. سال بعد، گوسفندها میزایند و میشوند چهار تا. اما من دستبردار نیستم. باز هم آنها را میبرم و میچرانم و سال بعد گوسفندهایم میشوند هشت تا.
حجم
۱۳۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۱۳۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه