دانلود و خرید کتاب مهدی عراقی را بکش! عبدالرضا نعمت‌اللهی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب مهدی عراقی را بکش! اثر عبدالرضا نعمت‌اللهی

کتاب مهدی عراقی را بکش!

معرفی کتاب مهدی عراقی را بکش!

کتاب مهدی عراقی را بکش! حاصل گفت و گوهایی است به کوشش سیدمصطفی حسینی و عبدالرضا نعمت اللهی دربارهٔ شهید حاج مهدی عراقی که انتشارات سروش آن را به چاپ رسانده است. عراقی از فعالان و زندانیان سیاسی ایران، یکی از اعضای فداییان اسلام و از پایه گذاران اولیه حزب موتلفه اسلامی بود که در شهریور ماه سال 1358 جان خود را در اثر ترور از دست داد. در این کتاب ایشان را از طریق گفت و گوهای صورت گرفته با خانواده، دوستان و آشنایان بهتر می شناسیم و از اقدامات، فعالیت ها، شخصیت و شیوه زندگی شان آگاه می شویم. پایه اصلی کتاب، مصاحبه‌های مستند تلویزیونی «یکه‌سوار» و فیلم مستند سینمایی «مهدی عراقی را بکش» هستند. مستند تلویزیونی «یکه سوار» در سال ۱۳۹۸ و مستند سینمایی «مهدی عراقی را بکش!» ساخته شد که در سی و هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر اکران شد.

درباره کتاب مهدی عراقی را بکش!

مهدی عراقی در ظاهر انسانی با سرگذشت و سرنوشتی ساده است اما اگر از ابعاد و لایه های مختلف زندگی او آگاه شویم، در می یابیم که تا چه حد از کارنامه ی او غافل بوده ایم، از چهره ای شاخص، قابل تامل، درخور توجه علمی و پژوهشی و نگاه کاربردی که می باید فراتر از زندگی شهدا به او توجه نمود. نقش او از اولین روزهای شکل‌گیری نهضت در سال 1342، دوران طلایی حضور موثرش در زندان شاه و ارتباط ویژه ای با امام خمینی(ره) در سراسر دوران مبارزه، از او چهره‌ای شاخص ساخته که به خصوص در میان چهره های غیر روحانی نهضت، منحصر به فرد میباشد.

شهید عراقی ویژگی بارزی دارد و آن ویژگی، فرهنگ جوانمردی و لوتی‌گری‌اش است که باعث برجسته‌شدنش می‌شود و درواقع معنی دین هم همین است چون خیلی از عبادات و کارها را خیلی‌ها انجام می‌دهند اما مردانگی و لوتی‌گری، ویژگی همه نیست. حاج مهدی عراقی جایگاه ویژه ای در تاریخ انقلاب اسلامی ایران دارد و عجیب آنکه نام او را زیاد نمیشنویم.

وزیر سپاه در سال‌های ابتدایی انقلاب گفت: یک‌بار بحث بودجه برای مبارزه پیش آمد و حاج مهدی پس از پایان جلسه گفت «بعد از این جلسه می‌خواهیم جلسه دومی داشته باشیم که این جلسه در کوره‌پزخانه‌های اطراف شهر برگزار می‌شود. می‌خواهیم برویم پیش فقرا. حالا مَردها بیایند». حاج مهدی عراقی عامل بود و به چیزی که می‌گفت، عمل می‌کرد. در اولین دیدار من با امام خمینی (ره) که با حضور حاج مهدی و ابوالفضل توکلی‌بینا انجام شد، نگاه‌های امام به حاج مهدی باعث شد آرزو کنم روزی برسد امام به من هم این‌طور نگاه کند. او حاج‌مهدی را با عشق نگاه می‌کرد. می‌دانم که در قشر روحانیت، امام (ره) آقای‌هاشمی رفسنجانی را خیلی دوست داشت؛ بیشتر از خیلی‌ها اما در غیر روحانی‌ها می‌دانم که شخصیت مورد علاقه‌اش حاج مهدی عراقی بود.

کتاب مهدی عراقی را بکش! را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به کسانی که تمایل دارند دربارهٔ زندگی این شهید و اتفاقات سال‌های آغازین انقلاب اطلاعات بیشتری داشته باشند، پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب مهدی عراقی را بکش!

بعد از ظهر با مرحوم عراقی رفتیم فیضیه. به او گفتم مهدی، ما باید جایی بایستیم که اگر خواستیم بزنیم بیرون، بشود، بیم خطر هست اینجا. همین کار را هم کردیم. فیضیه پر از جمعیت شد. مرحوم آقای گلپایگانی برای سخنرانی آن روز حاج آقا مرتضی انصاری را که منبری فحلی بود، انتخاب کرده بود. ایشان رفت منبر و گفت اینجا دانشگاه امام صادق (ع) است و شما هم دانشجوهای دانشگاه امام صادق (ع) هستید. یک مرتبه آن ها که از قبل برنامه ریزی کرده بودند، از چهار گله مسجد بلند شدند. یک عده شان می گفتند درود بر رضاخان و عده ای می گفتند جاوید شاه. شروع کردند به شلوغ کاری و هلهه کردن و با اسلحه سرد و گرم حمله کردن. پنجه بوکس هایی داشتند که استخوان را خرد می کرد. تمام درها و شیشه ها را شکستند و همه چیز را پاره کردند و به هم ریختند و یکریز شعار می دادند. سید موسی رودباری را از بالا پرت کردند و به شهادت رساندند. ما ناظر همه این اتفاقات بودیم. البته مردم هم بیکار ننشستند و با آجر به آن ها می زدند. آن اواخر ناگهان عده ای شعار دادند برویم خانه خمینی. خدا رحمتش کند مهدی تا این را شنید، به من گفت ابوالفضل، برویم! با زور و فشار در رفتیم و از آنجا آمدیم بیرون. حاج مهدی به آشیخ عزیز که از بچه های دولاب بود، پول داد و گفت می روی سه، چهار چاقوی ضامن دار بزرگ می خری و می آیی خانه امام، ما هم آنجاییم.

حالا این طرف را گوش بدهید. وقتی آن زد و خورد فیضیه انجام شد، عده ای از طلاب و فضلا رفتند پیش امام و گریه کردند که دارند طلبه ها را می کشند. قصد کردند در منزل امام را ببندند، اما امام گفتند اگر در را ببندید، من حرکت می کنم به سمت فیضیه تا ببینم چه بلایی سر طلبه هایم آمده است. در باز باشد، هرکسی هم اینجاست، باید برود بیرون، آن ها با من کار دارند.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۷٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۰۶ صفحه

حجم

۱۷٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۰۶ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان