کتاب چشم که بچرخانی غازهای وحشی خوشبخت می شوند
معرفی کتاب چشم که بچرخانی غازهای وحشی خوشبخت می شوند
مجموعه شعر چشم که بچرخانی غازهای وحشی خوشبخت می شوند سرودهٔ فخرالدین سعیدی در انتشارات آزادمهر به چاپ رسیده است. در دنیای ناآرام امروز یکی از معدود آرامشهای باقیمانده برای انسان، ادبیات است و در ادبیات هم آن چیزی که لذت و شادی بیشتری را در زمانی کوتاه به مخاطب منتقل میکند کلام آهنگین است یا همان شعر.
درباره کتاب چشم که بچرخانی غازهای وحشی خوشبخت می شوند
فخرالدین سعیدی برای مقدمهٔ این کتاب هم شعری سروده است که با به خوبی سبک شعری او و همچنین جهانبینیاش را نشان میدهد.
سپاس که شاعرم
که فهم چینش کلمات با من است
که مرام چگونه دست بردن در سینهٔ بهار
و آستین ستاره را بلدم
میفهم که بوی بابونه و عطر گیسوی یار یکیست
سپاس که شاعرم
و میتوانم مهربانی پدر و نجابت مادر را
با پاکی آب و نازکای ذهن علف پیوند بزنم
آری سپاس که شاعرم
کتاب چشم که بچرخانی غازهای وحشی خوشبخت می شوند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقه مندان به اشعار سپید از خواندن این کتاب لذت خواهند برد.
بخشی از کتاب چشم که بچرخانی غازهای وحشی خوشبخت می شوند
به بلوط های تشنهٔ ناشلیل قسم
که جهان زیبا می شود
وقتی که تو می رقصی
وقتی که خط های مورب دامن ات می رقصند
وقتی که ماه برهنه می شود تا در حاشیه سوسن در کارون شنا کند
دست هایت را شیروانی کن تا درد از من بچکد بهار!
وقتی درد ریشه تا قوزک پایم دارد
وقتی زخم مثل یک پیاله شیر می نشیند بر تن
چگونه توقع داری حرفی نزنم
چگونه توقع دارم دستهایم در تعادل باشند
دست هایت را شیروانی کن
تا بچکد از من درد
می خواهم بایستم تا بچه ها روی تن ام دیوار نویسی کنند
وقتی لحن تو با جهان عوض می شود
یعنی کسی پشت به آفتاب ایستاده
تا گل های دامن ات بپوسند بهار!
دست هایت را شیروانی کن
تا بچکم از درد
من این پدر سوختگی را از قابیل به ارث برده ام
این روزها سهرابی هستم
که با دست تو چاقو خورده است
آه ای درد!
از من سراغ بگیر
سراغ بگیر
سراغ بگیر
می خواهم عشق را به پینوشه
آسمان را به تو
وسینه هایم را به کودکان بی مادر تعارف کنم
از من سراغ بگیر بهار!
حجم
۲۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۵۴ صفحه
حجم
۲۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۵۴ صفحه