کتاب وحی و تجربه دینی
معرفی کتاب وحی و تجربه دینی
کتاب وحی و تجربه دینی نوشتهٔ علیاکبر ضیائی در انتشارات بین المللی امین چاپ شده است. این کتاب نقدی بر نواندیشان دینی درباره وحی است. یکی از مهمترین مباحث جدید در حوزه مطالعات الهیات در قرن کنونی موضوع تجربه دینی در انسان معاصر و تجربههای وحیانی در شخصیتهایی چون پیامبران الهی است. این دانش با علومی چون علم عصبشناسی و نوروتئولوژی که به تعریف آن خواهیم پرداخت و نیز فلسفه ذهن و یا رابطه مغز و ذهن و آگاهی پیوند ناگسستنی خورده است.
باید یادآور شد که پژوهشهای انجام شده در این خصوص چندان در بوته های نقد مورد بررسی موشکافانه قرار نگرفته اند و این دانش نوپدید ممکن است در آینده دچار تحولات کلی و یا نقض و ابرام گردد، بنابراین نظریهها و فرضیاتی که در این مبحث مطرح میگردد نمیتواند بهعنوان یافتههای علمی به صورت قطع و یقین مورد استناد قرار گیرد. با این وجود، نباید از یافتههای نوین در علم عصبشناسی نسبت به تجربه دینی غفلت ورزید و باید تلاش نمود تا رابطه ای معقول و قابل فهم میان یافتههای دانشمندان عصبشناس از تغییر و تحولات در شبکههای عصبی مغز و آن چه که در فرهنگ دینی ما به عنوان مکاشفه و الهام و به طور کلی تجارب دینی اطلاق میگردد پیدا نمود و از آنجایی که نظام فیزیکی مغز آدمی در همه ابنای بشر به صورت تکامل یافته است می توان از این یافته ها برای تبیین تجربه دینی در همه فرهنگهای بشری بهره برد.
درباره کتاب وحی و تجربه دینی
این کتاب درباره وحی از دیدگاه نواندیشان دینی و نقد آن بر اساس اصول فلسفی و عصبشناختی مدرن است. نقد متون مقدس با ظهور فلسفه مادیگری و عصر روشنگری در اروپا آغاز گردید و در این میان موضوع وحی و مکاشفه و الهام از دایره توجه دانشمندان علوم خارج گردید و با ظهور نظریات فیلسوفانی چون شلایرماخر موضوع وحی به عنوان یک تجربه دینی به کانون مباحث فلسفی وارد گردید و اگر فلاسفهای چون دکارت به دو عالم جسمانی و روحانی در دو قلمرو جداگانه اعتقاد داشتند در عصر کنونی اعتقاد به عالم ماوراء الطبیعه و مجردات روحانی به کلی کنار گذاشته شد و به وحی تنها به عنوان یک تجربه شخصی که در ناحیه راست مغز روی میدهد نگاه گردید.
نگاه مادی به پدیده وحی سبب گردید تا دین و تعالیم الهی آن به پدیدههایی ذهنی و مرتبط با ساختار مغزی پیامبران تنزل پیدا کند و نتیجه این تفکر این بود که تعالیم دینی نتیجه انتقال از دایره آگاهیهای مفهومی به آگاهیهای فرامفهومی است و پیامبران نیز با انجام مراقبات یا همان مدیتیشن به این نوع آگاهیها دست یافتهاند. این نوع نگرش به دین سبب میشود که در وهله اوّل وحی را کلام واقعی خداوند ندانیم، بلکه آن را سخنان پیامبر از تجربه دینی بدانیم و این سخنان بیانگر حقایقی نیستند که بر شخص پیامبر نازل شده باشند، بلکه تعابیری از یک شهود به زبان استعاری هستند.
در این رساله مختصر به دیدگاه اسلام در مورد وحی و مکاشفه و نیز نقد نظریه نواندیشان دینی درباره رؤیای رسولانه می پردازیم و نشان خواهیم داد که این نظریه چندان که ادعا می شود جدید نیست، بلکه متکلمانی چون ابوحامد غزالی نیز در کتاب تهافت الفلاسفة خود به نقد وحی به عنوان رؤیای رسولانه پرداختهاند. نواندیشان دینی در ایران به تازگی به یافته های عصبشناسان در تبیین تجربه دینی تمسک میجویند و باید دانست که بسیاری از عصبشناسان تجارب دینی را نه یک ارزش معنوی، بلکه نتیجه یک اختلال عصبی در بخشی از مغز میدانند که گاهی این اختلالات به بیماریهایی چون صرع و اسکیزوفرنی نیز منجر میگردد. در فلسفه مادیگرایانه و تقلیلیافته عصبشناسان نمیتوان اثری از ماوراءالطبیعه و عالم روحانی و مجردات پیدا نمود و البته برخی از آنان نیز با نگاه معتدلتری به موضوعات الهیاتی نگریسته و دایره تحقیق خود را عالم جسمانی و نه روحانی و قلمرو علوم طبیعی را نیز خارج از قلمرو عوالم غیرمادی و مجردات دانستهاند و در حقیقت عوالم روحانی را نیز نفی نمیکنند. نواندیشان دینی نیز به دو گونه هستند، برخی با استفاده از تجارب عرفانی تنها به وحی به عنوان یک تجربه دینی مینگرند و با قبول نمودن عالم مجردات با استناد به میراث عرفانی همه مکاشفات و الهامات و حتی وحی را به تجربه دینی شخص تنزل میدهند و برخی دیگر همچون عصبشناسان مادیگرا آن تجارب را نتیجه انتقال پردازش ذهن از ناحیه چپ به راست مغز میدانند و البته چنین تجاربی را برای رشد و تعالی معنوی انسان مفید دانستهاند.
کتاب وحی و تجربه دینی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به فلسفه دین پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب وحی و تجربه دینی
مکان یابی تجارب دینی در مغز
یکی از ادعاهای نواندیشان دینی در خصوص تجربه دینی این است که این تجربه در سمت چپ مغز به عنوان جایگاه آگاهیهای فرامفهومی روی می دهد. عصب شناسان مدرن بخشهایی از مغز را با پردازشهای عاطفی و دینی مرتبط دانسته اند، اما هنوز با قطعیت نتوانسته اند جایگاه مشخصی در مغز برای ارتباط انسان با خدا و تجارب دینی بیابند. سیستم مرکزی عصبی مهمترین و پیچیده ترین ساختار بدن انسان است. در مغز یک نظام پیچیده ای از شبکه های عصبی مرتبط با یکدیگر وجود دارد. هر فردی دارای یک سیستم منحصر بفرد است. شخصیت هر فردی وابسته به عکس العمل هورمونی و عصبی شیمیائی در هر بخش از سیستم مرکزی عصبی می باشد.
در داخل مغز کنش و واکنشهای مختلفی بین کورتکس، هیپوتالاموس، هیپوکامپوس، آمیگدالا و سیستم لیمبیک وجود دارد. در هر فردی شکل خاصی از این فعل و انفعالات دیده می شود و شخصیت هر فرد با تأثیر متقابل در میان این بخشها مشخص می گردد. هر بخشی از مغز دارای کارکرد خاص خود می باشد که یک ویژگی خاصی نیز به فرد می بخشد و قسمتی از آن بخشها مرتبط با تجارب دینی می باشند که وظیفه پردازش فکر را دارند، مانند کورتکس پری فرونتال و تمپورال لوب، و یا وظیفه تنظیم هورمونهای مغز را برعهده دارد، مانند هیپوتالاموس. بر اساس آخرین تحقیقات به عمل آمده و اکتشافات درون مغزی، فعالیتها و پردازشهای ذهنی با هیپوکامپوس که وظیفه ارتباط دادن انسان به دنیای بیرونی را دارد، آمیگدالا که پاسخهای انسان به انگیزه، عاطفه و معانی را تنظیم می نماید و از همه مهمتر سیستم لیمبیک که در ضریب عاطفی با همه کارکردهای مغزی دخالت دارد ارتباط دارند. برخی مطالعات اخیر نشان می دهد که تغییرات و تحولات تکاملی در بخشی از ساختارهای مغز انسان ممکن است در گسترش عشق، حافظه و رؤیاها تأثیر داشته باشند. با تکامل تدریجی مغز می بینیم که رشد کورتکس مغزی بر بیشتر ساختارهای لیمبیک مرتبط با کنترل احساسات و عواطف سایه می افکند و این امر به نوبه خود سبب می گردد تا بر ساقه مغزی و هیپوتالاموس مرتبط با آن نیز تسلط بیشتری یابد.
حجم
۸۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۱۴ صفحه
حجم
۸۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۱۴ صفحه