کتاب صمد بهرنگی آن گونه که بود
معرفی کتاب صمد بهرنگی آن گونه که بود
محمدرضا سرشار در کتاب صمد بهرنگی آنگونه که بود، نگاهی متفاوت به آثار و آراء صمد بهرنگی انداخته است و در تلاش است تا او را از زوایا و جنبههایی مورد بررسی قرار دهد که تا به حال دیده نشده است. این اثر را انتشارات سوره مهر منتشر کرده است.
درباره کتاب صمد بهرنگی آنگونه که بود
صمد بهرنگی، آموزگار، منتقد اجتماعی، داستاننویس، مترجم، و پژوهشگر فولکلور آذربایجانی بود که به سبب فعالیتش در زمینه ادبیات کودکان، نوشتن داستان برای کودکان و نوجوانان و همچنین جمعآوری قصهها و افسانههای فولکلور آذری مشهور شده است. او ۲ تیر ۱۳۱۸ در تبریز به دنیا آمد و هم شهریور ۱۳۴۷ در ارسباران در رود ارس غرق شد و چشم از دنیا فروبست. صمد در دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی دانشگاه تبریز در رشته زبان و ادبیات انگلیسی درس خواند و به کار معلمی نیز مشغول بود. یکی از معروفترین قصههای به جا مانده از او، داستان ماهی سیاه کوچولو است که با تصویرگری فرشید مثقالی جایزه براتیسلاوا را از آن خود کرده است.
درباره صمد بهرنگی و فعالیتهایی که در زمینه ادبیات انجام داده است، مقالات و نوشتههای بسیاری منتشر شده است اما محمدرضا سرشار در کتاب صمد بهرنگی آنگونه که بود، نگاهی متفاوت به آثار و آرا او انداخته است.
کتاب صمد بهرنگی آنگونه که بود را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب صمد بهرنگی آنگونه که بود را به تمام علاقهمندان به مطالعات و پژوهشهای ادبی پیشنهاد میکنیم.
درباره محمدرضا سرشار
محمدرضا سرشار که با نام هنری رضا رهگذر فعالیت میکند در سال ۱۳۳۲ در کازرون به دنیا آمد. در سال ۱۳۵۴ و پس از طی دوران سربازی، به صورت سرباز معلم، در رشته مهندسی صنایع دانشگاه علم و صنعت ایران قبول شد و به تهران آمد.
نخستین آثار او در سال ۱۳۵۲، در یکی از مجلات هفتگی ادبی، منتشر شد و اولین کتابش را در سال ۱۳۵۵ منتشر کرده است. پس از انقلاب هم آثار مختلفی از او در قالبهای نقد، پژوهش ادبی، داستان تالیف و ترجمه به چاپ رسیده است. او موفق شد تا برای آثار و نوشتههایش ۲۶ جایزه را در سطح کشوری از آن خود کند.
محمدرضا سرشار در کارنامه هنری خود فعالیتهایی مانند سردبیری مجله رشد دانش آموز، عضویت هیأت داوران ششمین جشنواره تأتر فجر، مدرس ادبیات کودکان در دانشسرای تربیت معلم، استاد دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران، عضویت شورای داوران انتخاب کتاب سال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، عضویت شورای نظارت بر کتاب های کودکان و نوجوانان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، قصه گوی ظهر جمعه، دبیر چهارمین جشنواره کتاب کودک و نوجوان کانون پرورش فکری، سردبیر گاهنامه قلمرو تا شماره ۶، سردبیر نشریه تخصصی دو فصلنامه گویش ، سردبیر مجله سوره نوجوانان ، عضو شورای سردبیری مجله ادبیات داستانی، مسؤول شورای نقد وبررسی واحد رمان بنیاد جانبازان را دارد.
بخشی از کتاب صمد بهرنگی آنگونه که بود
۷. دادن آموزشهای غلط:
کارگرها کار میکنند اما همه منفعتش را حاجی برمیدارد و فقط یک کمی به خود آنها میدهد. پس حالا که ثروت حاجی مال خودش نیست، برای من حلال است. (همان؛ ص ۱۵۱)
این در حالی است که او خودش نه در گذشته کارگر حاجی بوده و نه در حال حاضر؛ که مثلاً بتوان توجیه کرد: حق خودش را برمیدارد.
پولاد دل و جرئتی پیدا کرد و گفت: اگر غلطی بکند همه باغ را آتش میزنیم.
صاحبعلی با مشت زد به سینه لخت و آفتاب سوختهاش و گفت: این تن بمیرد اگر بگذارم آب خوش از گلویش پایین برود. آتش میزنیم و فرار میکنیم. (همان؛ ص ۲۶۸)
صاحبعلی گفت: زمین مال کسی است که آن را میکارد. این یک تکه زمین که ما درخت کاشتهایم مال ماست. (همان)
درست است که حتی در اسلام هم داریم اَلزِّرْعُ لِلزّارِع وَ لَوْ کانَ غاصِباً، اما این در مورد زمینهای بلااستفاده مانده است. در حالی که این دو نفر رفتهاند تکهای از زمین یک باغ دایر را گرفتهاند و بدون اجازه، در آن درخت کاشتهاند و (فعلاً با آن جنبه کلیِ حق یا ناحق بودنِ تصاحبِ کل آن زمینها توسط اربابْ کاری نداریم. چون در داستان هم بحثِ اصلی و عمده، روی این موضوع نیست.)
او تخیّلی بیمانند، قدرتی در ساختن و پرداختن داستانها داشت.
(غلامحسین ساعدی)
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
نظرات کاربران
کتابی سرشار از تنگ نظری که شاید یکی دو نکتهی خوب درش پیدا بشود و شاید نشود.
کتابی علمی، دقیق و به دور از غرض ورزی