دانلود و خرید کتاب گرسنگی رکسان گی ترجمه میعاد بانکی
تصویر جلد کتاب گرسنگی

کتاب گرسنگی

نویسنده:رکسان گی
انتشارات:انتشارات سخن
امتیاز:
۳.۶از ۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب گرسنگی

کتاب گرسنگی، سرگذشت بدن من داستانی از رکسان گی، نویسنده و کنشگر فمنیست است که در این کتاب به داستان زندگی خودش پرداخته است و نگاهی به تمام آسیب‌هایی انداخته است که جسم و روحش در طول سال‌ها متحمل شده است. این اثر را با ترجمه میعاد بانکی می‌خوانید. 

گرسنگی سال ۲۰۱۷ نامزد بهترین کتاب سرگذشت‌نامهٔ سایت گودریدز شد.

درباره کتاب گرسنگی

گرسنگی، سرگذشت یک بدن است. بدنی که بعد از یک تجاوز گروهی درهم شکست و زندگی صاحبش را به دو بخش تقسیم کرد: قبل از آن اتفاق، بعد از آن اتفاق. این کتاب با قلم هوشمندانه این نویسنده و کنشگر فمنیست نوشته شده است و درباره زنی صحبت می‌کند که تلاش کرد تا آثار مخرب این خشونت جنسی را از بدنش و همچنین از ذهنش پاک کند. رکسان گی که با نوشتن کتاب فمنیست بد به شهرت رسیده بود با نوشتن این کتاب، گامی بزرگ در راستای شکستن سکوتی برداشت که بسیاری از زنان در سراسر دنیا گرفتار آن هستند. 

این کتاب شرحی فوق‌العاده است از زندگی این زن. او که در نوجوانی مورد تجاوز جنسی قرار گرفت تلاش کرده است در این کتاب که یک زندگینامه است، از مسائل مختلفی صحبت کند که بسیاری از زنان دنیا درگیر آن هستند: مسائلی همانند لذت، رژیم های غذایی، ظاهر و سلامتی. او همچنین در کتابش از خواسته‌ها و انکارش می‌نویسد. از مسائلی دیگر مانند گول زدن خود و مراقبت از خود که عموما روبه‌روی هم قرار می‌گیرند. لحن صریح و بی‌پرده او در این کتاب، سبب شده تا خواندنش، چشمانمان را به حقایقی باز کند که تا پیش از این انکار می‌کردیم. 

نشریه سان‌فرانسیسکو کرونیکل (San Francisco Chronicle) کتاب گرسنگی را فراموش نشدنی و نفسگیر می‌داند و نشریه نیوزدی (Newsday) آن را گزنده، هوشمندانه و خواندنی توصیف کرده است. 

کتاب گرسنگی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

کتاب گرسنگی اثری است برای تمام کسانی که دوست دارند با سرگذشت یکی از مهم‌ترین و تاثیرگذارترین زنان فمنیست جهان آشنا شوند. این کتاب همچنین برای کسانی است که فکر می‌کنند به هیچ دردی نمی‌خورد. بدنشان را دوست ندارند و دربرابر تمام خشونت‌ها ایستادگی کرده‌اند. اما حالا فکر می‌کنند زمان آن رسیده که سکوتشان را بشکنند. 

درباره رکسان گی

رُکسان گی (Roxane Gay‎)، نویسنده، استاد دانشگاه، سردبیر، و منتقد ادبی اهل آمریکا، ۱۵ اُکتبرِ ۱۹۷۴ در اوماها، ایالت نبراسکا، به دنیا آمد. او با نوشتن کتاب فمینیست بد به شهرت جهانی رسید؛ اولین مجموعه‌داستان او آییتی در سال ۲۰۱۱ و دومین مجموعه‌ داستانش زنان بدقلق در سال ۲۰۱۷ منتشر شد. در سال ۲۰۱۷ سرگذشت خودش گرسنگی را منتشر کرد که نامزد بهترین کتاب سرگذشت‌نامه در سایت گودریدز شد و بسیاری از منتقدان و نویسندگان از جمله دیوید سداریس گرسنگی را بهترین کتاب سال شمردند. 

رکسان گی در دانشگاه نبراسکا مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته نویسندگی خلاق دریافت کرد و در سال ۲۰۱۰ از دانشگاه فناوری میشیگان مدرک دکتری خود را گرفت. او بعد از فارغ التحصیل شدن، به دانشگاه ایلینوی رفت و آنجا به عنوان استاد، تدریس می‌کند. 

بخشی از کتاب گرسنگی

پای ماجرای خودم که به میان می‌آید، نمی‌دانم چگونه راجع به تجاوز و خشونت جنسی صحبت کنم. آسان‌تر است بگویم «اتفاقی وحشتناک رخ داد.»

اتفاقی وحشتناک رخ داد. آن اتفاق وحشتناک مرا خُرد کرد. ای‌کاش می‌توانستم همین‌طور به حال خود رهایش کنم، ولی این سرگذشت بدن من است و باید به شما بگویم چه بلایی سر بدنم آمده. کم‌سن‌وسال بودم و بدنم برایم اهمیتی نداشت و بعد با فجایعی که ممکن است برای بدن یک دختر رخ دهد آگاه شدم و همه‌چیز تغییر کرد.

اتفاقی وحشتناک رخ داد، و ای‌کاش می‌توانستم به حال خود رهایش کنم چون در مقام نویسنده‌ای که زن هم هست، نمی‌خواهم به‌واسطهٔ بدترین اتفاقی که برایم رخ داده شناخته شوم. نمی‌خواهم هویتم به این روش خدشه‌دار شود. نمی‌خواهم کارم به‌واسطهٔ این اتفاق وحشتناک خدشه‌دار یا شناخته شود.

درعین‌حال، نمی‌خواهم ساکت باشم. نمی‌توانم ساکت باشم. نمی‌خواهم تظاهر کنم هرگز اتفاق وحشتناکی برایم رخ نداده. دیگر نمی‌خواهم تمام این رازها را که سال‌ها، به‌تنهایی، به دوش کشیده‌ام به دوش بکشم. دیگر نمی‌توانم این کارها را انجام دهم.

اگر باید داستانم را بازگو کنم، می‌خواهم به شیوهٔ خودم بازگو کنمش، و به عواقب گریزناپذیرش هم توجهی نکنم. ترحم یا قدردانی یا نصیحت نمی‌خواهم. من شجاع یا قهرمان نیستم. من قوی نیستم. من خاص نیستم. من زنی هستم که چیزی را تجربه کرده که زنان بی‌شماری تجربه‌اش کرده‌اند. من قربانی‌ای هستم که نجات یافت. می‌توانست بدتر باشد، خیلی‌خیلی بدتر. نکتهٔ مهم و بسیار شوکه‌کننده این است که چنین داستانی کاملاً متداول است. امیدوارم با گفتن داستانم، با هم‌صداشدن با زنان و مردانی که آن‌ها نیز داستان‌هایشان را بازگو می‌کنند، مردم بیشتری، آن‌طور که بایدوشاید، نسبت به میزان رنجی که زادهٔ خشونت جنسی‌ست و پیامدهای وسیعی که می‌تواند داشته باشد آگاهی پیدا کنند.

اغلب سربسته دربارهٔ بلایی که سرم آمد می‌نویسم چون این کار از اینکه یک‌راست بروم سراغ آن روز آسان‌تر است؛ سراغ هر آنچه به آن روز منتهی می‌شود، سراغ اتفاق‌هایی که پس از آن روز رخ داد. حالا که خیلی چیزها را می‌دانم، این کار آسان‌تر است از مواجهه با خودم و راه‌هایی که به‌واسطه‌شان نسبت به اتفاقی که رخ داده احساس قصور می‌کنم. حتی حالا، احساس گناه می‌کنم نه‌تنها به‌خاطر اتفاقی که رخ داد، که برای طرز ادارهٔ شرایط بعد آن اتفاق، برای سکوتم، برای خوردنم و آنچه بدنم به آن بدل شد. سربسته دربارهٔ بلایی که سرم آمد می‌نویسم چون نمی‌خواهم مجبور شوم از خودم دفاع کنم. نمی‌خواهم مجبور شوم با ترس چنین افشاگری‌ای مقابله کنم. احساس می‌کنم این کار از من انسانی بزدل، ترسو و ضعیف می‌سازد.

سربسته دربارهٔ بلایی که سرم آمد می‌نویسم چون نمی‌خواهم خانواده‌ام تصورات وحشتناکی را توی سرشان داشته باشند. نمی‌خواهم مطلع شوند چه چیزی را تاب آورده‌ام و سپس بیش از بیست‌وپنج سال مخفی نگه‌اش داشته‌ام. نمی‌خواهم کسانی که دوستم دارند وقتی نگاهم می‌کنند فقط یک لحظه از تجاوزم را ببینند. نمی‌خواهم مرا آسیب‌پذیرتر از آنچه هستم تصور کنند. من آن‌قدرها هم ناتوان نیستم. نمی‌خواهم آن‌ها، یا هرکسی، فکر کنند من چیزی بیشتر از بدترین اتفاقی که به عمرم برایم رخ داده نیستم. می‌خواهم از کسانی که دوستشان دارم محافظت کنم. از خودم محافظت کنم. داستان من برای من است و بیشتر روزها می‌گویم ای‌کاش می‌توانستم داستانم را در جایی عمیق دفن کنم که شاید خلاص شوم از دستش. اما. سی سال گذشته و، به‌طرز توجیه‌ناپذیری، هنوز از دستش خلاص نشده‌ام.

ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
۱۴۰۰/۱۰/۰۳

گرسنگی» اما، خودزندگی نامه‌ای است از عدم عزت نفس و ضعف رکسان گی در مواجهه‌ی پر از سرخوردگی‌اش با تجربه‌ی دردناکی که در ابتدای نوجوانی از سر می‌گذرانَد. کتابی که علاوه بر رو کردن شخصی دست این چهره‌ی کاریزماتیک، به

- بیشتر
چندین و چندبار خواستم به آن‌ها بگویم که مشکلی پیش آمده، که دارم از درون می‌میرم، ولی نمی‌توانستم واژه‌ها را پیدا کنم.
کاربر ۳۳۱۴۶۸۴
فارغ از کاری که انجام می‌دهی، بدنت سوژهٔ بحث‌های جمعی با خانواده، دوستان و همچنین غریبه‌هاست. وزن که اضافه می‌کنی، وزن که کم می‌کنی، یا وزن نامتداولت را که ثابت نگه می‌داری، بدنت سوژه‌ای‌ست برای اظهارنظر. مردم به‌سرعت دربارهٔ خطرات چاقی آمار و اطلاعات در اختیارت قرار می‌دهند، گویی فقط چاق نیستی بلکه حسابی احمق و ناآگاه هستی و نسبت به حقایق بدنت و جهانی که خیلی با آن بدن نامهربان است متوهمی.
کاربر ۳۳۱۴۶۸۴
ماجرا از این قرار است: من می‌دانم گرسنگی بی‌آنکه گرسنه باشی یعنی چه. پدرم فکر می‌کند گرسنگی وابسته به ذهن است. من نظر متفاوتی دارم. به نظرم گرسنگی وابسته به ذهن و بدن و قلب و روح است.
کاربر ۳۳۱۴۶۸۴

حجم

۲۶۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۲۲ صفحه

حجم

۲۶۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۲۲ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
۶,۰۰۰
۷۰%
تومان