کتاب وست وود
معرفی کتاب وست وود
مجموعه شعر «وست وود» سرودهٔ سینا سنجری در نشر حکمت کلمه به چاپ رسیده است. این کتاب را میتوانید از طاقچه دریافت کنید. کتاب «وستوود» با عنوان فرعی یادداشتهای روزانه یک نویسنده ناشناس ششمین کتاب مستقل شعر سینا سنجری است او این کتاب را در فاصله سالهای ۹۳ تا ۹۷ نوشته است. شاعر در این اثر با شعرهایش داستانسرایی کرده و قطعات این اثر هم مشخصات شعر را دارد و هم مشخصات داستان. سنجری برای دستیابی به این مهم، اجازه نداده که قالیهای شعری محدودش کند.
درباره کتاب وست وود
این روایت شاعرانه از زبان شاعر به توصیف وست وود، منطقهای فرضی در سواحل غربی آمریکای شمالی میپردازد که ساکنان آن در بازه زمانی نامشخص، دایرهوار و بی آغاز و پایانی زندگی میکنند. رویدادهای داستان از پیوستگی و پیشی و پسی زمانی مشخص پیروی نمیکنند. در این کتاب شخصیتهایی حضور دارند که در طول روایت گوشههایی از منش شخصیتیشان معلوم میشود. شاید مهمترین شخصیت کتاب نویسندهای باشد به نام استیفن کراس که به تنهایی در خانهاش زندگی میکند و ظاهرا به نوشتن آخرین کتابش مشغول است. سنجری در پیش درآمد کتاب که میشود آن را بخشی از کتاب دانست به نامعلوم بودن نویسنده وست وود اشاره میکند و آن را یادداشتهای روزانه یک نویسنده ناشناس میخواند.
از سنجری پیش از این کتابهای «باغ اساطیر» (غزل )، «وقتهای برنزی»، «اکالیپتوس تنها» (سپید و سایفایکو)، «گلهای تاریکی» (غزل) و «وقتهای زمان» (رباعی) در ایران به چاپ رسیده است. او همچنین کتابی دارد به نام مکاشفه هشت که در آن به تماشای شعر سهراب سپهری رفته است. گفتنی است این شاعر ایرانی مقیم کانادا به تازگی کتابی حاوی سایفایکو (هایکوی علمی تخیلی) با عنوان (رویاهای کوانتومی) به زبان انگلیسی در شهر ویکتوریای کانادا به چاپ رسانده است.
کتاب وست وود را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب هم برای دوستداران داستان و هم علاقهمندان به شعر نو جذاب خواهد بود.
بخشی از کتاب وست وود
از زیبا شدنهای وستوود مینویسم
از بارقههای کمال در شکوفههای کاملیا
رشد نشانههای تماشا در ساقههای نورس آفتابگردان
بهصراحت و عدالت زیباست وستوود
در جلوخان تماشا ایستادهام
به صدای ماشین چمنزنی جاستن بوید گوش سپردهام
بیانتخاب، بیاجبار
آنسوتر استیفن کراس
بر پلکان کنارهٔ خیابان دیده میشود
کتابی در دست
در آغاز میانبری به خیابان مجاور و
به فراموشی سپردن شیبها و نشیبها
وستوود در پرتو انوار بهار، شکوفایی کمال را حس میکند
در ساعت ده صبح
ایستادهام مثل همیشه به تماشا
ایگناسیو
برگوبار هرسشدهٔ درختان را گوشهای تلنبار میکند و اندکی از کمال میکاهد
اسمرلدا و هدفون همیشگیاش
از سروصدای گنجشگان میگذرد و
از فریادهای ایگناسیو
اندکی دیگر از کمال به یغما میرود
اتوبوس خط هفتادوهفت
تنها یک دقیقه زودتر از موعد به ایستگاه میرسد
و خانم رابینسن راس موعد
چیزهایی هست هنوز
که به تکامل نرسیده است
...
در ساعت ده صبح
روی پلکانی از گلسنگ
میانهٔ خلنگزاری ایستادهام
همراه با ساکنان هموارهٔ وستوود
همراه با مورچگان و حشرات دیگر
سنجاقکی که از برکهٔ مجاور میآید
بودایی غرق در نیروانا و خزههای سالیان
درختانی که سالهاست هرس نشدهاند و
کمال را به شیوهٔ خود تفسیر میکنند
و اشباح
اشباح که علاقهای به ظهور در ساعت ده صبح ندارند
اشباح که از شیبها و نشیبها میگذرند و
سروصدای گنجشکان را نمیشنوند
...
من ایستادهام
به تماشای وستوود زیبا
در تنهایی کمال
در نیروانای بودای حیاط
در آواز گامهای اشباح
در صدای مبهم ماشین چمنزنی
که هنوز به شیوهٔ خود روایتگر کمال است و
در ابعاد شناختهشدهٔ دنیای خویش سیر میکند
آپریل ۲۰۱۶
حجم
۱۱۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۴۴ صفحه
حجم
۱۱۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۴۴ صفحه
نظرات کاربران
در یک کلام متفاوت با دیگر شعرها. ولی چاپ کاغذی ۲۴۳ صفحه است این ۱۵۴ صفحه.