دانلود و خرید کتاب عهد نسیم وحید داور
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب عهد نسیم

کتاب عهد نسیم

نویسنده:وحید داور
انتشارات:نشر حکمت کلمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب عهد نسیم

کتاب عهد نسیم نوشته وحید داور است. این کتاب دفتر شعری ارزشمند است که نشر حکمت کلمه برای تمام علاقه‌مندان به شعر معاصر منتشر کرده است.

درباره کتاب عهد نسیم

وحید داور، شاعر شیرازی، پیش از این کتاب آثار خود را در نشریاتی همچون کارنامه، عصر پنج‌شنبه، هنگام، بی‌گاه، طوطی‌مگ، و ارمغان فرهنگی منتشر کرده است. این کتاب همان‌طور که از نامش پیدا است سوگ‌سرودی است برای علیرضا نسیمی که از دنیا رفته است. این کتاب هفت سال پس از فوت علیرضا نسیمی منتشر شده است. شاعر مدت‌ها شعرهای این کتاب را در دفتری سیاه نگه‌میداشت تا بالاخره آن را برای تمام علاقه‌مندان به این شاعر بزرگ منتشر کرد. 

خواندن کتاب عهد نسیم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به شعر معاصر پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب عهد نسیم

گفتیم، "نمی‌خواهیم، نمی‌خواهیم که بمیریم"

گفتند، "اگر که نمی‌خواهید

ارض الله واسعه!"

یک شب دو شب نشد که خانه فروختیم و

کفش و کلاه خریدیم [سرماکُش آنقَدَر

که سوز دانکِرک و بروژ را تاب آوریم]

باران گرفته بود

تیزاب گرم سلطانی آن تمدن را که روی رودبارِ قلات پی می‌افکندیم

ویرانده بود

دیگر مسافرپَران داشت از هر گروه زوجی می‌گرفت و در بار می‌نشاند

اما دو را جفت نبود: نسیم را و مرا

پس، ماندیم و تیزاب زمین را فراگرفت

دندان به دندان می‌فشردیم

در آن خیال که بر ابرِ نیسان از آسمان جزیره بگذریم

تا لندن دهی باشد از آن اوج، شبیه قلات

چه روز بود آن روز؟

با من نسیم گفت،

 "دل قوی دار که ملکوت مادرم نزدیک است"

اقلیما مادر نسیم بود نسیم مادر نسیم بود

نسیم در آستانه زاد

مادر او با پدرش یک تن نبود

نسیم با مادرش اما یکی بود و در خاک شد

وحید که در وقتِ حیات و مِن بعد حیات او را دیده، می‌گوید،

نه خون‌اش آبی بود، نه صداش به زنگِ حیدری می‌مانست

روزِ سپردن‌اش اما

بلبل در گورستان شهر سرود و

لورکا در گاودُم دمید

و برگه‌دان کتابخانه‌ی ملی لبریز شد از نام‌اش

او نمک روشن بود که از بلورش تیراژه بر جهان تابید و ندیدند

و گاهِ سپردن‌اش می‌گویند،

چنین افتاد که رامبراند، نخست-زاده‌ی خود را بالای کوه بُرد

تا بر گلوش تیغ نهد

اما خدا قوچی فرستاد و قوچ گفت،

"دَخیل!

دَخیل!"

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۴ صفحه

حجم

۴۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۴ صفحه

قیمت:
۷,۴۰۰
تومان