دانلود و خرید کتاب خسی در میقات جلال آل احمد
تصویر جلد کتاب خسی در میقات

کتاب خسی در میقات

نویسنده:جلال آل احمد
انتشارات:انتشارات مجید
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۲۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب خسی در میقات

کتاب خسی در میقات، سفرنامه جلال آل احمد به شهرهای مکه و مدینه است که به عنوان فصلی تازه در زندگی جلال آل احمد شناخته می‌شود.

درباره کتاب خسی در میقات

«من فهمیدم که خسی هستم که به میقات آمده، نه کسی که به میعاد»

این کتاب سفرنامه‌ای متفاوت است که هرچند به نظر می‌رسد باید رنگ و بوی مذهبی داشته باشد، اما عقاید روشن‌فکرانه خاص جلال را هم دربر دارد. در این سفرنامه، جلال با دقت و ریزبینی خاص خودش از همه چیز صحبت می‌کند. نه تنها مناسک مذهبی بلکه هرآنچه که در لحظه لحظه سفرش به چشم دیده است، در قالب کلمات درآورده است. توصیفات ریز و دقیق او سبب می‌شود تا تجربه‌ای همانند مشاهده او را پیش چشم خود ببینیم. او در کتابش از آداب و پوشش، تمام آداب و رسوم، مسائل فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاحتی و ... سخن گرفته است. خسی در میقات به دلیل جملات کوتاهی که دارد، توجه زیاد نویسنده به جزئیات و متن روان و دلنشین آن است که بسیار شناخته شده است.

گاه نیز زبان وقلم او رنگ گله و شکایت به خود می‌گیرد. به نظر می‌رسد که تازه در درددلش باز شده است و به همین دلیل از عقب‌ماندگی، تحقیر و از معماری اماکن زیارتی و امکانات نامناسبی می‌نویسد که حکومت نالایق سعودی در اختیار زائران قرار داده است. گاهی نیز قلمش آن‌هایی را نشانه می‌رود که کورکورانه عبادت می‌کنند و حتی عبادتشان هم رنگ تشریفات دارد.

کتاب خسی در میقات را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

خواندن کتاب خسی در میقات را به تمام علاقه‌مندان به مطالعه سفرنامه پیشنهاد می‌کنیم.

درباره جلال آل احمد 

جلال آل ‌احمد در تاریخ ۲ آذر ۱۳۰۲ و براساس برخی روایت‌ها ۱۱ آذر ۱۳۰۲ در تهران به دنیا آمد. او روشنفکر، نویسنده، منتقد ادبی و مترجم ایرانی و همسر سیمین دانشور بود. آل ‌احمد در دهه ۱۳۴۰ به شهرت رسید و در جنبش روشنفکری و نویسندگی ایران تأثیر بسزایی گذاشت. نویسندگانی چون نادر ابراهیمی و غلامحسین ساعدی از او تأثیر گرفتند.

جلال آل‌ احمد در در خانواده‌ای مذهبی و از اقوام سید محمود طالقانی متولد شد. پدرش او را به نجف فرستاد تا علوم دینی بیاموزد اما کمی بعد به تهران بازگشت و به حزب توده پیوست. جلال آثار و نوشته‌های بسیاری دارد که از میان آن‌ها می‌توان به مدیر مدرسه، نون والقلم، سه‌تار، از رنجی که می‌بریم، نیما چشم جلال بود و خسی در میقات اشاره کرد. خسی در میقات سفرنامه او از سفر مکه است. علاوه بر این سفرنامه‌های دیگری مانند سفر روس و سفر آمریکا هم دارد که به دلیل توجه زیاد او به جزئیات و بیان مطالب بسیار، در زمره آثار مهم ادبی به شمار می‌آیند.

سبک نوشتاری او، جملاتی کوتاه و مقطع است. سبکی که بر بسیاری از نویسندگان دوران خود تاثیر گذاشت و امروزه نیز به عنوان معیار در نوشتار فارسی به شمار می‌آید. جشنواری ادبی به یاد او، با جایزه جلال هرساله برگزار می‌شود. این جایزه با صد و ده سکه بهارآزادی، گران‌ترین جایزه ادبی ایران است. او در تاریخ ۱۸ شهریور ۱۳۴۸ در اَسالِم، گیلان از دنیا رفت.

بخشی از کتاب خسی در میقات

عصری رفتم پست‌خانه. پست‌چی یازده قروش تمبر برای پاکت داد و دوازده‌تا برای کارت. (هنوز به‌دست نیاورده‌ام که یک ریال سعودی ۲۰ قروش است یا ۲۱؟) و اذان عصر را می‌گفتند که از صف پست فارغ شدم و تا آمدم بجنبم، کوچه و خیابان را صف نماز انباشت. به‌ یک‌ چشم‌ به‌ هم‌ زدن. هرکه می‌رسید، به صف می‌پیوست؛ اما دکاندارها همچنان مشغول معامله... که بغل‌دست یک زن ایستادم. کف خیابان ـپابرهنه ــ و کیف کوچک دوشی‌ام زیر پیشانی و زنک دختری داشت، جلویش نشانده به بازی و خودش عبای سفید داشت و عرب نمی‌نمود و نماز که تمام شد (هیچ‌کس قصر نکرد؛ یعنی ندیدم.) راه افتادم دنبال نقشه. از این دکان به آن دکان. پنج‌تا دکان نوشت‌افزارفروشی و کتابفروشی را سر زدم تا عاقبت یک نقشه گیر آوردم. از مدینة‌السلام. چاپ خدا عالم است کی و از روی نقشه‌های دوره عثمانی. به پهنی دوتا کف‌دست و «نخل‌الزهرا» گوشه مسجدالنبی همچنان کاشته. از آن زمان تا به امروز مسجد پیغمبر را دوسه‌بار تعمیر کرده‌اند و گسترده و نخل و دیگر مخلفات را زده‌اند؛ ولی نقشه همچنان از پنجاه شصت‌سال پیش حکایت می‌کرد.

اما این آبادی «البدر» وسط راه. به مدینه که رسیدم، متوجه شدم همان بدر است که آن جنگ را دیده و آن فتح را. آبادی‌ای پر از نخل و باغستان و کنار جاده، چندتایی قهوه‌خانه و میدانگاهی بزرگش پر از دکانها برای فروش روغن ماشین و بنزین و تعمیرات؛ یعنی میدانگاهی «بدر» با آن فتوحات صدر اول، اکنون خود «مفتوح‌العنوه» ماشین! عین هر آبادی دیگری در هر جای دیگر عالم، میان دو شهر بزرگ و یک جرثقیل کوچک ساخت محل (آهنهای زمخت با شلختگی تمام به هم جوش خورده) کنار قهوه‌خانه بود و گنجشکی رویش نشسته و آفتاب که داشت می‌زد، او داشت فضله می‌انداخت و هربار که فضله می‌انداخت، خودش جستی می‌زد به جلو. عین جازدن توپ «برتا» موقع بمباران لندن و یک عرب سیاه محلی ــ شاگرد قهوه‌خانه ــ روی دوتا لپش دوتا چاک به‌علاوه داشت؛ یعنی رسم افریقایی به عربستان کشیده؟ جوانک، چاق هم بود و لپهای پف‌کرده داشت و جای چاک روی لپهایش سیاه‌تر از رنگ متن صورت بود و البته گودافتاده. عین چاکی که با نوک چاقو روی خمیر نان سیاه بزنی و بگذاری تنور تا آماس کند.

معرفی نویسنده
عکس جلال آل احمد
جلال آل احمد
ایرانی | تولد ۱۳۰۲ - درگذشت ۱۳۴۸

جلال الدین سادات آل احمد، معروف به جلال آل احمد، نویسنده و مترجم، در سال ۱۳۰۲ پس از هفت دختر در تهران متولد شد و نهمین فرزند پدر و دومین پسر خانواده بود.

محمد حسین شالچیان
۱۴۰۱/۰۳/۱۳

این دومین کتابی بود که از جلال آل احمد خوندم نثر منحصر به فرد خودشو داره که به نظرم رو نویسنده های بعد از خودش هم تاثیر گذاشته من خودم چندان دیدی از فضای ذهنی مسلمان های ۵۰ سال پیش نداشتم که

- بیشتر
نقاد (بر وزن قناد)
۱۴۰۲/۰۲/۲۲

چرا کتاب 《خسی در میقات》بخوانیم؟ چون مثل کتاب های دیگر جلال آل احمد، لحنی صریح ، رک و انتقادگونه داره و بعضا از اون اندیشه غرب زدگی خودش استفاده میکنه. اغلب سفرنامه هایی که من خوندم حوصله سربر و خسته کننده

- بیشتر
فاطمه
۱۴۰۰/۰۹/۱۶

از اون کتاب هایی بود که فکر نمیکردم به مذاقم خوش بیاد ولی واقعا از خوندنش لذت بردم .انتقادهایی که جلال آل احمد در حجی که سال ۴۳رفته به دولت سعودی داشته هنوز هم این انتقادها وجود داره و حتی

- بیشتر
شهاب الدین
۱۴۰۰/۱۱/۱۷

سفرنامه ی حوصله سر بری نیست. لحن نمکینی داره‌. از جذابیت بالایی هم برخوردار بود.

کتاب یارمهربان من
۱۴۰۳/۰۶/۰۹

به جرات میتوان گفت جلال از برجسته ترین نویسندگان روشنفکر معاصر هست. قلم روان و‌ کلام دلنشین و به روز بودن متن بعد از گذشت شصت سال فقط از عهده ی یک نویسنده ی بزرگ برمی آید .و قطعا جلال نویسنده

- بیشتر
shadi
۱۴۰۱/۰۶/۰۶

کتاب جالبیه ، کمی متنش سخته که ممکنه برای هر مخاطبی راحت نباشه اما خوندنش خالی از لطف نیست حال و هوای رو درک نیکنی و برای کسی که نرفته حج میتونه تصویر سازی کنه تو ذهن ، به خصوص که

- بیشتر
as.man.be.to
۱۴۰۰/۰۵/۱۲

عالی بود. لطفا کتاب "پرستو در قاف" را هم موجود کنید.

بهروزی نیا
۱۴۰۳/۰۴/۰۸

بسیار توصیفات زیبا و دقیقی داره ولی فقط یه مشکلی که وجود داره اینه که معانی بعضی کلمات و اصطلاحات را متوجه نمیشدم و پاورقی و توضیحات هم صفحه ی اخره که ای کاش این توضیحات پایین همون صفحه نوشته

- بیشتر
hedayat Homa
۱۴۰۲/۰۳/۲۱

بسیار عالی . یکی از بهترین وتاثیرگذارترین آثار جلال . در تاریخ ایران سفرنامه نویس بسیار کم است . وچه خوب که جلال آل احمد به سرش زده به حج برود وبا قلم منحصر به فردش برایمان سفرنامه حج بنویسد.

- بیشتر
خجسته ملایی
۱۴۰۲/۰۳/۰۹

با خواندن کتاب با جلال همراه میشوی وبه مکه ومدینه سفر میکنی همراه با او به دیدن جاهای مختلف مکه ومدینه می‌روی وگویی خودت انجایی

پیش از آفتاب که برمی‌خیزی، انگار پیش از خلقت برخاسته‌ای و هرروز شاهد مجدد این تحول روزانه‌بودن، از تاریکی به روشنایی. از خواب به بیداری و از سکون به حرکت
سارا
اگر به‌دید غربی بنگری که «تمدن» یعنی «مصرف» (و نیازمندی بیشتر)، پس این حجاج همه «عقب‌افتاده» اند و درحال رشد و چه‌وقت «رشد» می‌کنند؟ لابد وقتی که «ساخته غربی» را هرچه بیشتر «مصرف» کنند
sajjadquote
به هر مقدسی نزدیک که شدی، می‌بینی که «قدس» در عالم خارج نیست؛ بلکه در تو است. در ذهن تو. یا بوده است و رمز هر مقدسی در «حریم» هایش نهفته. در فاصله‌ها و حریم را که برداشتی، شیئی است یا آدمی است یا شهری است و تکاملی
کاربر ۳۱۴۰۸۷۰
بزرگترین غبن این سالهای بی‌نمازی ازدست‌دادن صبحها بوده؛ با بویش، با لطافت سرمایش، با رفت و آمد چالاک مردم. پیش از آفتاب که برمی‌خیزی، انگار پیش از خلقت برخاسته‌ای و هرروز شاهد مجدد این تحول روزانه‌بودن، از تاریکی به روشنایی. از خواب به بیداری و از سکون به حرکت و امروز صبح چنان حالی داشتم که به همه سلام می‌کردم و هیچ احساسی از ریا برای نماز؛ یا ادا در وضوگرفتن.
فاطمه
چاره‌ای نیست جز اینکه بگوییم سعودیها لیاقت اداره این مشاهد را ندارند. مدینه و مکه را باید از زیر نگین این حضرات بیرون کشید و دو شهر بین‌المللی اسلامی اعلام کرد...
pegah
می‌دیدم که این «من» به همان اندازه که در اجتماع خود را «فدا می‌کند» در انفراد «فدا می‌شود».
صدف
اما کلمات عربی بر ذهنم سنگینی می‌کند و بر زبانم و سخت هم. نمی‌شود به‌سرعت ازشان گذشت. آنوقتها عین وردی می‌خواندمشان و خلاص؛ ولی امروز صبح دیدم که عجب بار سنگینی می‌نهند بر پشت وجدان. صبح، وقتی می‌گفتم «السلام‌علیک ایهاالنبی»، یک‌مرتبه تکان خوردم.
sajjadquote
چاره‌ای نیست جز اینکه بگوییم سعودیها لیاقت اداره این مشاهد را ندارند. مدینه و مکه را باید از زیر نگین این حضرات بیرون کشید و دو شهر بین‌المللی اسلامی اعلام کرد...
insadsal
مثل دیگران پاها را برهنه کرده، خاک نرم این گورستان عتیق را می‌شکافتم و می‌دیدم که چهارده قرن سنت اسلامی در چنین خاکی، اکنون راهبر به چیزی نیست یا جایی. آخر مردمی هستند و معتقدند و بگیر که مرده‌پرستند؛ اما من احمق یا تو سعودی بسیار عاقل! چه حق داریم مقدسات ایشان را با خاکی یکسان کنیم که زندگی روزانه آنهاست؟ آنکه از حقارت زندگی روزمره خود گریخته و به اینجا آمده، می‌خواهد جلال ابدیت را در زیبایی بارگاهی مجسم ببیند و به چشم سر ببیند. این را تو بت‌پرستی بدان؛ اما با اساطیر چه می‌کنی؟ مگر نخوانده‌ای که حتی موسی به میقات رفت تا خدا را لمس کند؟ و به چشم سر ببیند و دیگر قضایا... و آنوقت تو از او باج هم می‌گیری.
فاطمه
بزرگترین غبن این سالهای بی‌نمازی ازدست‌دادن صبحها بوده
pegah
دیگر اینکه امشب فهمیدم چرا اینجا ماه قمری را ملاک اعمال کرده‌اند و نه شمسی را؛ یعنی در این نواحی، از بابل قدیم گرفته تا مصر. چون ماه شمسی در این اطراف نمی‌تواند معنی داشته باشد. زمستانش عین پاییز است و هردو عین تابستان. ناچار ماه قمری را گرفته‌اند. به‌خاطر روشنایی شبهای خنک. به‌همین‌دلیل مراسم مذهبی معمولاً در نیمه اول ماه است. ۱۰ ذی‌حج، ۱۸ ذی‌حج، ۱۵ شعبان، سوم رجب، عاشورا (دهم محرم) و همین‌جور... یعنی مراسم مذهبی و اعیاد و عزاها اغلب وقتی است که ماه بلند و پر است؛ یا دارد بلند می‌شود؛ تا بیابان که شبها خنک است؛ برای ادای مراسم، روشن هم باشد.
Mahsa Saadati
مسلم است که سالهای سال پس از این، مراسم حج دایر خواهد بود. چون زیارت است و سیاحت و تجارت و تفنن و تجربه‌ای؛ برای هر دهاتی که از پای آب و گاوش راه افتاده و هیچ فرصت دیگری برای جهانگردی و تجربه سفر ندارد؛ اما اگر توانستیم این حج را درخور آدم قرن بیستم که نه، درخور آدم قرن چهاردهم بکنیم؛ می‌توان امیدوار بود که حج مرحله‌ای باشد و تجربه‌ای در زندگی افراد ملل مسلمان؛ وگرنه حج به‌صورت فعلی، یک بدویت موتوریزه است...
Mahsa Saadati
در خود نگریستم تا سپیده دمید و دیدم که تنها «خسی» است و به «میقات» آمده است و نه «کسی» و به «میعاد» ی و دیدم که «وقت» ابدیت است؛ یعنی اقیانوس زمان و «میقات» در هر لحظه‌ای و هرجا و تنها با خویش. چرا که «میعاد» جای دیدار تست با دیگری؛ اما «میقات» زمان همان دیدار است و تنها با «خویشتن» و دانستم که آن زندیق دیگر میهنه‌ای یا بسطامی چه خوش گفت وقتی به آن زائر خانه خدا در دروازه نیشابور گفت که کیسه‌های پول را بگذار و به‌دور من طواف کن و برگرد و دیدم که سفر وسیله دیگری است برای خود را شناختن.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
به این فکر افتادم که این امن و امان تبلیغاتی عربستان از کجاست؟ و اصلاً آن داستانهای افواهی درست است یا نه؟ حاجی که احتیاجی به دزدی ندارد. مثلاً غنی است و بعد هم به زیارت آمده یا به عبادت؛ ولی اهل محل؟ گدا و فقیر که فراوان است و حمال و حمال و حمال... اما هنوز کسی از دزدی خبر نداده. نظامی نمی‌بینی؛ اما پاسبان (شرطه) همه‌جا می‌گردد. حتی داخل مسجدالنبی و حضورشان درحدودی آزاردهنده.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
عجب ماشینهایی! اتوبوس و باری و کمپرسی و اغلب نقاشی‌شده و قبل‌منقل سفر از در و دیوارشان آویخته. یک کامیون بزرگ بود پر از اعراب بدو. کف کامیون زنها تپیده به هم نشسته و سقفی از چوب درست روی سرشان؛ نشیمن مردها؛ که چمباتمه و تنگ هم و تماشاکنان می‌گذشتند و به دیوارهای کامیون مشک و خیک و بساط چادر و چوب خیمه آویخته. جالب‌ترین نوع کامیونی که در این سفر می‌شود دید.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
بزرگترین غبن این سالهای بی‌نمازی ازدست‌دادن صبحها بوده؛ با بویش، با لطافت سرمایش، با رفت و آمد چالاک مردم. پیش از آفتاب که برمی‌خیزی، انگار پیش از خلقت برخاسته‌ای و هرروز شاهد مجدد این تحول روزانه‌بودن، از تاریکی به روشنایی. از خواب به بیداری و از سکون به حرکت و امروز صبح چنان حالی داشتم که به همه سلام می‌کردم و هیچ احساسی از ریا برای نماز؛ یا ادا در وضوگرفتن. دیروز و پریروز هنوز باورم نمی‌شد که این منم و دارم عین دیگران یک ادب دینی را به‌جا می‌آورم.
pegah
از هشت صبح تا یازده خوابیدم. به‌جبران کم‌خوابی این دوسه‌روز و شب، حالی بودم که نمی‌شنیدم طرف چه می‌گوید. تمرکز سامعه لنگ مانده بود و روز پیش از آن، تمرکز حافظه؛ یعنی لغت گیرم نمی‌آمد.
pegah
می‌دیدم که این «من» به همان اندازه که در اجتماع خود را «فدا می‌کند» در انفراد «فدا می‌شود».
sajjadquote
از من پرسید چه مذهبی داری؟ گفتم دلم می‌خواست مذهب مسلمانان صدر اسلام را داشته باشم.
sajjadquote
چاره‌ای نیست جز بین‌المللی‌کردن این «مشاهد». مکه و مدینه و عرفات و منی و اداره آنها را دراختیار هیأت مشترکی از نمایندگان ملل مسلمان‌گذاشتن و از اختیار عرب سعودی درآوردن و از محل درآمد حج، مخارجش را تأمین‌کردن و به‌جای پلیس و شرطه سعودی، راهنما از هر ملتی گذاشتن
سیستماتیک

حجم

۱۷۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۲

تعداد صفحه‌ها

۱۸۴ صفحه

حجم

۱۷۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۲

تعداد صفحه‌ها

۱۸۴ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
۱۴,۰۰۰
۵۰%
تومان